شماره 334: کتاب پرورش انسانیت ما

پادکست دکتر مکری
بهمن 1401

شماره 334: کتاب پرورش انسانیت ما

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 334: کتاب پرورش انسانیت ما
Loading
/

متن پادکست

خب عرض سلام دارم خدمت شما علاقمندان عزیز یک کتاب دیگر رو میخوام خدمتتون معرفی بکنم به نظر خودم اومد کتاب بسیار ارزشمندیه و خوندن این رو خیلی به شما توصیه میکنم خیلی روشنگری های جالبی داره و آدم رو به فکر میبره یعنی جز اون کتاب هاییه که چون یه مقداری شاید علیه اون جریان اصلی در واقع ذات بشر و در واقع بحث درباره درباره پدیده هایی مثل روانشناسی تکاملی وراثتی یا ذاتی بودن رفتار هست فکر میکنم در واقع میتونه یک جرقه های خیلی خوبی رو توی ذهن ایجاد کنه و از طرفی محتوای اون هم خیلی برای زندگی روزمره و در واقع مسائل کلانی که در زندگی پیش رو داریم اهمیت داره، اسم کتاب هست Nurturing our humanity یا در واقع پرورش دادن انسانیت ما این کتاب از انتشارات oxford هست میبینیم یک انتشارات معتبری هست و سال 2019 چاپ شده دو نویسنده اصلی داره Riane Eisler و douglas fry و این دو فرد افراد شناخته شده‌ای در حوزه کاری خودشون هستن و در واقع میشه گفت صاحبان یا دنبال کنندگان یک جریان خاصی از بحث درباره بشریت و ذات بشر هستن. میخوام در ساعت آینده بخش‌هایی از این کتاب رو براتون نقد کنم و به بحث بگذارم پس دنبال میکنیم پرورش انسانیت ما یا nurturing our humanity riane eisler یک نویسنده شناخته شده هست وکیل هست متولد 1931ه و هنوز هم زنده هست در قید حیاته یک فعال اجتماعیست نویسنده هست به کار وکالت و در واقع یک مقدار جنبش های مدنی مشغوله کمتر به عنوان یک اکادمیسین یک دانشگاهی شناخته میشه ولی کتاب ها و نوشته های او خیلی مورد استقبال قرار گرفته و یکی از اثر های عمده او در واقع The Chalice and the Bray Blade میشه جام و تیغ این کتاب نزدیک 500 هزار جلد فروش کرده اصل کتاب مربوط به 1987 هست ولی چاپ های متعددی ازش ارائه شده و جالبه میگن حدود 26 زبان ترجمه شده به فارسی ترجمه نشده ولی کتاب بسیار جالبی است این رو هم توصیه میکنم به دست اوردید بخونید البته اگر nurturing our humanity رو بخونید بخش‌های زیادی از اون رو داخل خودش داره به همین دلیل برای همینه این کتاب 2019 رو من بیشتر توصیه میکنم در این کتاب The Chalice and the Bray Blade در واقع تیغ و جام یک دیدگاه جالبی رو riane eisler مطرح میکنه که در واقع معتقده ما بیایم جوامع رو به جای این که بیایم بگیم مرد سالاری، پدر سالاری یا مادر سالاری بیایم یک نوع دیگری اینها رو طبقه بندی کنیم و این طبقه بندی خیلی مورد استقبال قرار گرفته و بیشتر راجع به اون صحبت خواهم کرد در واقع طبقه بندیش اینه domination vs partnership سلطه طلبانه در مقابل مشارکتی و اشاره داره که جوامع بشر میتونن دو گونه مختلف باشن حتی یک طیف دیگه یعنی یه عده‌شون در منتهی الیه سیستم های سلطه طلبانه هستن domination هستن خیلی سلسله مراتبی هستن یه عده‌ی زیادی به یه عده پایین تر زور میگن و اونها رو کنترل میکنن، به نوعی قدرت خیلی در جامعه در دستان عده‌ای متمرکز هست و روابط انسانی در بین اونها معمولا خشن تره و یک مقداری سلطه طلبانه تره، در مقابل ما میتونیم به سمت جوامعی بریم که حالت مشارکتی داره افراد بیشتر با هم در یک سطح هستن از نظر روانی خیلی به همدیگه تسلط ندارن، و در عین حال خشونت هم در اونها کم تره و چیز قشنگی رو که eisler مطرح میکنه اینه که این حالت دوم یعنی مشارکتی خیلی مورد اغفال قرار گرفته، عذر میخوام اغماض قرار گرفته و در واقع افراد خیلی کم تر بهش توجه کردن همیشه وقتی تاریخ بشر رو نگاه کردن احساس کردن یه حالت بیشتر متصور نیست و اونم حالت سلسله مراتبی‌ست، حالت پدرسالارانه هست و در واقع باعث شده که فکر کنن این پدیده ذاتیست و اون معتقده که نه ما میتونیم گزینه دیگری داشته باشیم گزینه مشارکتی داشته باشیم و به همون مقدار در ذات بشر این وجود داره و با نهاد بشر سازگاره این شاید بگم محتوای کتاب chalice and the blade هست و در این کتاب شواهد خیلی قشنگی رو در این باره ارائه میده به نظر من این بحث رو دنبال بکنیم برای اونایی که علاقمند به فلسفه هستن علاقمند به علوم شناختی هستن به جامعه شناسی هستن و به خصوص اونایی که روان شناسی و روان پزشکی علاقمندن و به ذات انسان یه جوری می‌اندیشن این ذات انسان چجوریه؟ آیا انسان ها وقتی در تقابل با یکدیگه قرار میگیرند لزوما به دنبال قدرت طلبی هستن، به دنبال سلطه جویی هستن یا اینه که نه گونه های دیگه به قول معروف مود های دیگری رو هم میتونیم تصور کنیم و یکی از مواردی که سلطه طلبی رو مطرح میکنه همین داستان مرد سالاری یا پدر سالاریست آیا پدر سالاری یا مرد سالاری در ذات و نهاد و ژنتیک و زیست بشر حک شده یا اینی که میتونه گزینه های دیگه رو هم داشته باشه، همونطور که شما میتونی مثلا گوشی خودت یا لپتاپ خودت رو در انواع مود های مختلف فعال کنی آیا بشر هم میتونه در مود های غیر مرد سالارانه غیر سلطه طلبانه فعال بشه و میشه گفت حالا بیشتر راجع به این صحبت خواهم کرد یکی از ظرافت ها یا زکاوت های eisler این بوده که به جای اینی که بیاد از اون اصطلاح معروف و جا افتاده مرد سالاری در مقابل مادر سالاری پدر سالاری در مقابل مادر سالاری صحبت کنه میاد به جاش از اصطلاح سلطه طلبی در مقابل مشارکت یاد میکنه، یعنی در واقع جنسیت رو ازش جدا میکنه و شاید یکی از دلائل موفقیت کتاب او و اقبال عمومی به کتابش اینه که به جای اینکه بیاد همیشه تقابل مرد با زن رو مطرح بکنه میاد تقابل دو نظام مختلف رو مطرح میکنه که البته تو نظام سلطه طلبی میتونه زن سالاری هم باشه یعنی زن ها مسلط باشن، که البته نمونه نادری هست. بریم جلوتر شاید براتون روشن‌تر بشه douglas fry هم شخصیت شناخته شده‌ای هست douglas fry در واقع anthropologist انسان‌شناسه و کتاب های متعددی داره من در اون بررسی کتاب فوق جامعه Ultra Society از peter turchin به کارهای او اشاره کردم یکی از کارهای معروفش beyond war هست ورای جنگ The Human Potential for Peace در واقع توان بالقوه‌ی انسانها برای صلح، میبینیم douglas fry هم به نوعی معتقده که اینی که بگیم بشر جنگ‌طلبه سلطه طلبه لزوما ذاتی نیست و میتوانیم گونه های دیگر یا الگوهای دیگری رو هم تصور بکنیم، و جالبه که این دو نفر با هم به نوعی کنار اومدن و یک کتاب قشنگ رو تعریف کردن که حالا میخوایم اون رو به بحث بگذاریم، یکی از نکات جالب دیگه اینه که همین کتاب رو اگر شما نگاه کنید این کتاب douglas fry beyond war نوشته مقدمه Robert Sapolsky به Sapolsky هم خواهیم پرداخت به نظر میاد یک جوری robert Sapolsky هم به جرگه این افراد میتونه بپیونده و میدونید که Sapolsky تحقیقات بسیار زیادی در مورد نظام سلسله مراتبی در حیوانات به خصوص بابون‌ها داره، و تاثیرات نظام های برابری طلب در مقابل سلطه طلب رو روی روان و سلامت روان بررسی کرده، شاخه اصلی او در واقع psychoneuroimmunology هست و در واقع بحث میکنه این neuroendocrinologist که در واقع سیستم غدد ما هورمون های استرس ما چگونه از روان ما و روابط بین فردی ما تاثیر میپذیره و در واقع وقتی ما در نظام های سلطه‌ای قرار میگیریم ترشح کورتیزول زیاد میشه استرس ها رو کمتر میتونیم در واقع باهاش کنار بیاییم و طول عمر ما هم کاسته میشه، پس این چند تا اسم رو تو ذهنتون نگه دارید douglas fry، riane eisler و از این ور robert sapolsky و باز کتاب دیگری هست که من در همون بحث درباره‌ی کتاب Ultra society اون رو مختصرا معرفی کردم War, Peace and Human Nature جنگ، صلح و طبیعت یا ذات بشر که باز در واقع ویراستار اون douglas fry هست و مربوط به سال 2013 است. بخش‌هایی از این کتاب رو هم امیدوارم در یک برنامه دیگه خدمتتون ارائه بدم پس اینجور که متوجه میشیم این گروه یک گروهی هستند که به نظر میاد طرفداران اون رویکرد روسو هستند که در اون مبحث فوق جامعه بحث کردیم و اینا در مقابل تفکر hobbesی قرار دارند، و باورشون اینه که ذات بشر میتونه صلح طلب باشه میتونه برابری طلب باشه و نیازی نداره که همیشه در جنگ و تقابل و رقابت خشن با خودش قرار داشته باشه، شواهد اینا چقدر قویه؟ آیا شواهد اینا نوعی تفکر رمانتیک و آرزومنده یا اینی که میتوان از نظر علمی هم شواهدی براش پیدا کرد؟ این چیزی‌ست که میخوام در این کتاب به بحث بگذارم حتی اگر شما در انتهای این دچار این در واقع شبهه بشید که بالاخره steven pinker راست میگه richard dawkins راست میگه Azar gat راست میگه و در واقع طرفداران دیدگاه hobbes راست میگن که بشر ذاتا گرگ آدمیست و در واقع همیشه در حال یک جنگ خونین هست یا این که نه این دوره هایی از تاریخ بوده اتفاقا میتونسته روابط خیلی برابری طلب داشته باشه کسی به کسی دیگه زور نگه هیچگونه نظام مرد سالاری نداشته باشیم زن و مرد در برابری باشن کودکان خیلی مورد در واقع شماتت و سرزنش والدین قرار نگیرن و به نوعی به نظر میاد سلطه والدین بر کودکان خیلی کم باشه اینا میگن که آره دوره هایی در تاریخ بوده و اتفاقا اون هم میتونه یک الگوی پایدار باشه نیازی نیست یک الگوی موقت باشه. بیایم شواهد اینا رو نگاه کنیم. ممکنه آخر شما بگید حالا موندیم از یه طرف شواهد اون طرف هست از یه طرف شواهد این روسویی ها هست، ولی خوبیش اینه که بالاخره با بسیاری از مفاهیم، اشخاص و دیدگاه ها آشنا میشیم و در کنارش یک ایده‌ای خواهیم داشت که به قول معروف تو دنیا چه خبره و چه جریان هایی وجود دارن. من یکی از توصیه هایی که به عزیزان دارم اینه که جریان شناسی رو در واقع در ذهن داشته باشن. مثلا این جریان میبینی که douglas fry هست robert sapolsky هست Eisler هست و یه عده‌ی دیگه هستن که اینا مرتب مقاله میدن پژوهش میکنن دارن در واقع اون باور خودشون رو ترویج میکنن طرف مقابل هم باور خودشو. خب در ابتدای کتاب douglas fry یک جوری سابقه آشناییش رو با riane eisler مطرح میکنه میگه پدرم Brooks Fry که جالبه پدرش Brooks Fry روانپزشک بوده در سخنرانی riane eisler شرکت میکنه، در اون سخنرانی 1987ش که اون کتاب در واقع اول خودش رو داشته معرفی میکرده. یه نسخه از کتاب رو میگیره میگه دادم riane eisler امضا کرد آوردم خونه گفتم ببین این چیز جالبیه و از اون موقع من در واقع به نوعی درگیر این فرد شدم، شروع کردم باهاش تماس گرفتن و با هم دوستیمون عمیق‌تر شد و تا اینجایی که به صورت دو همکار در اومدم و این کتاب رو بیرون دادیم کتاب میره جلو و شروع میکنه یک مرور منابع از دیدگاه hobessی، مثلا یکی از کتاب‌هایی رو که معرفی میکنه این کتابیست که میگه خیلی پرفروش شده کتاب در واقع اسمش رو بخوام بگم The Dark Side of Man نیمه تاریک بشر Tracing the Origins of Violence ردیابی ریشه های خشونت این رو فردی نوشته به نام michael ghiglieri michael ghiglieri academician نیست کارهاش بیشتر روانشناسی پاپ هست، ولی این کتاب خیلی فروش میکنه، خیلی مورد توجه قرار میگیره و اصلا جلد کتاب رو هم شما نگاه کنید یک اسلحه هست و خود این ghiglieri هم ابایی نداره از اینی که اعتراف کنه که ببین خشونت پرخاشگری سلطه طلبی در ذات بشره، به خصوص در ذات مردان، و این در واقع یک مسئله جنسیتی رو مطرح میکنه. و به همین دلیل ما همواره با این چالش مواجه خواهیم بود که یک سری مردهای قلدر آزارهنده وجود دارن. Are men born to be lethally violent? آیا مردها اینگونه به دنیا می آیند به شکل مادرزادی به طرز مرگباری خشن هستند آیا مردان به شکل مادرزادی به طرز مرگباری خشن هستند؟ The answer is yes Aggression is programmed by our DNA جواب مثبت هست، پرخاشگری در dna ماست‌. خب این یک دیدگاهیه که کم طرفدار نداره معتقدند بشر ذاتا خشونت داره گرگه به خصوص مردان یعنی این مسئله دیگه با جنس مرد مرتبطه مثلا کتاب دیگه ای رو نگاه کنیم حالا فرض کنیم این کتاب در واقع ghiglieri رو خیلی جدی نگیریم با وجود این که خیلی پرفروش رفته ولی اشاره‌ش اینه یه تعداد زیادی آمار داده من نخوندمش راستشو بخواید احساس کردم خیلی در واقع چیز جدیدی نداره تو کتاب های دیگه‌ای که خدمتتون خواهم گفت نکاتش هست که بیشتر قتل‌ ها رو مردان مرتبک میشن تجاوز یه پدیده مردانه هست خشونت، کتک‌کاری، دعوا کردن، چاقو کشی اینا همه پدیده مردانه هست مردان از سنین پایین یه اشتغال ذهنی با اسلحه دارن دوست دارن به این و اون حمله بکنن و این تو dnaشونه دیگه در واقع خیلی ساده و عوامانه داره میگه تو ذاتتونه هیچ کارش نمیتونی بکنی جامعه حالا باید بعدا یه فکری براش بکنه نمیدونم میخواد سیستم زندان رو درست بکنه سیستم اون در واقع Leviathan رو درست بکنه، که thomas hobbes میگفت که یه جوری اینا رو کنترل کنه احساس اینه که یه مرد صلح‌ طلب برابری طلب غیر رقابتی ببینی این احتمالا خیلی نادره و کمیابه. شاید بگم اوج این قضیه در کتاب های دانشگاهی اگر شما بخواید به سمت در واقع آکادمی برید کتاب روانشناسی تکاملی david buss هست، اصلا به نظر من میاد daivd buss یکی از چهره هایی‌ست که به شیوه خیلی عمیقی مسئله خشن بودن و در واقع میشه گفت به نوعی پرخاشگر بودن مردان رو وارد مباحث عمده‌ی دانشگاهی کرده کتاب Evolutionary psychology یا روانشناسی تکاملی‌ش به ویراستاری ششم رسیده، سال 2019 به ویراستار ششمش رسیده و david buss هیچ ابایی نداره از اینی که بگه مردا اصولا سعی دارن بر زنان تسلط پیدا بکنن تا رهاشون میکنی به دنبال سلطه‌جویی و لذت طلبی جنسی از زنان هستند و در واقع بیشتر جنگ و دعواشون هم سر اینیه که منابع دیگر مردان رو به چنگ بیارن و در واقع حتی جنس مخالف رو هم از چنگشون خارج کنن برای خودشون تشکیلات حرمسرایی درست بکنن و تا میتونن فرزند بیارن، میگه این یک نوعی در واقع ریخته شده در ساختار ذاتی و روانشون و یک کتاب دیگه ازش چاپ شده من این کتاب رو جداگانه گذاشتم نقدش کنیم چون حس می کنم بسیار مهمه و شواهدی که این مطرح کرده جای بحث و نگرش انتقادی داره، و چرا حالا اصرار دارم این مطرح بشه برای این که شما میبینی این خیلی گل کرده تو در واقع رسانه های غیر دانشگاهی هم بهش اشاره میشه مرتب میبینید یه بحث شکل میگیره، سیاست مدار گرفته اقتصاددان گرفته سلبریتی گرفته از david buss نقل قول میکنه پس ما باید یه جور تکلیفمون رو با این دیدگاه خاص روشن بکنیم که شاید سیبلش هدفش بهترین کسی که بخواد نماینده اون جریان باشه daivd buss هست پس اگه بتونیم به نوعی نقدش بکنیم بپذیریم حرفش درسته نیست اغراق سوگیرانه هر چه هست خیلی ارزشمنده کتاب او 2021 من یک برنامه جداگانه به زودی این کتاب رو خدمتتون معرفی میکنم خلاصه‌ش کردم اسلایدهاشو آماده کردم ضبطش میکنم خدمتتون ارائه میدم When men behave badly زمانی که مردان بد رفتار میکنن The hidden roots of sexual deception harassment and assault ریشه های پنهان فریبکاری جنسی آزاردهی و پرخاشگری و حمله و توش اینه که این چجوریه که مردان اصولا مثل این که یک کلکی تو کارشونه تو روابط بین فردی سعی میکنن سلطه باشن فریب بدن منافع خودشون رو سریع به چنگ بیارن و در این میان از بهره‌کشی جنسی هم ابایی ندارن. این کتاب در انگلستان هم چاپ شده یه نکته جالب هم بهتون بگم بعضی از مواقع شما میبینین یه کتاب به یه سال توسط یه ناشر با دو اسم چاپ شده یکی تو امریکا یکی تو انگلیس این مرسومه این شما رو خیلی به شک و دچار سرگشتگی نندازه عین همین کتاب با همون محتوا در انگلستان چاپ شده به نام bad men مردان بد در واقع عین همونه محتوا نمیدونم چرا این کار میکنن رو جلدش رو عوض میکنن اسمش رو عوض میکنن مثل این که یه مقدار با رعایت grammer و رسم الخط انگلیسی چاپش میکنن یه جای دیگه امریکایی چاپش میکنن همونه پس این دو جا چاپ شده و به طرز عجیبی این هم مورد نقل قول قرار میگیره شما وقتی talk showهای علمی رو میبینید میبینید که مثلا تو یوتیوب جاهای دیگه بحث گذاشتن خیلی به این کتاب استناد میکنن، البته تو کتاب eiselr تبعا به این کتاب اشاره نشده برای این که این دو هزار و بیست و یکه و دو سال بعد از اون کتاب چاپ شده ولی اشاره اصلیش به همون کتاب روانشناسی تکاملی اون ویراستاری های قبلیش هست و بحث میکنه که خب این شواهد رو داریم. البته خیلی قشنگه اون مبحث رو دنبال بکنید این یک شاید بگم جریان‌شناسی رو به شما یاد میده این جریان‌شناسی رو بدونید بد نیست اینجوری نگاه کنید بعد از جنگ جهانی دوم ما بیشتر به یک سمت یک رویکردی میریم که اشاره میکنن بشر ذات خاصی نداره اگر شما شرارت میبینید اگر خشونت میبینید اگر بهره‌کشی اقتصادی یا جنسی میبینید این ناشی از آموزش های بد محیط و شرطی شدن و یادگیری‌ست یه جوری باور به این سو گرایش پیدا میکنه آونگ به این سو میره که ذات بشر سفیده شما با یک تابلوی سفید به دنیا میای نه ذاتا خشونت طلبی نه ذاتا فاشیستی نه ذاتا مرد سالاری یک تابلوی سفید دارید، و بعد حاکمیت ها، ایدئولوژی ها، یادگیری ها در واقع مکاتب مختلف میان شما رو به اون سو سوق میدن و این رفتار خشن رو در شما ایجاد میکنند، در کنار اون شما در همون سال ها 1950-60 شاهد رشد اون نگرشی هستین که بهش میگن نگرش موقعیت‌گرایی situationist یا مثلا شما آزمایش های Milgram رو میبینید که نشون میده خشونت و در واقع پرخاشگری خیلی‌هاش تحت تاثیر شرایط محیطی‌ست تحت تاثیر اوتوریته هست وقتی دستور میدن طرف خشن میشه اگر توی یک جامعه برابر غیر اقتدارگرا باشه مردم با هم خشونت نمی کنن رفتار سادیستیک ندارن بهره کشی جنسی ندارن بر عکس وقتی تا سلسه مراتبی میشه اینا هم سریع میرن تو اون قالب و در واقع اون حرکت ها رو نشون میدن به عبارت دیگه ما اونقدر ذات ثابتی نداریم تقریبا از سالهای 1970 که من فکر می کنم اصلا میشه یک سلسله درس گفتار برای اون گذاشت و جز حوزه‌ های بسیار جالب هست و من خودم خیلی بهش علاقه دارم که چی میشه روانپزشکی و روان شناسی و به طبع اون انسان شناسی به این سو حرکت میکنه که ببین بشر یه ذاتی داره و با این ذات به دنیا میاد اینجوری هم نیست که هرچی بهش یاد بدی همون رو میگیره، و در واقع اون مدینه های فاضله skinnerی که اگر شما درست انسانها رو مدیریت کنی درست شرطیشون کنی همه چیز حل میشه جرم حل میشه جنایت حل میشه بیماری روانی حل میشه، امکان نداره و اینا توی dna ماست ما شاهد رشد ژنتیک رفتاری هستیم و شاید یکی از کتاب هایی که اکادمی دانشگاه ها رو به سوی مقابل کشوند و بعدا این سرایت پیدا کرد به بقیه ی جاها کتاب socio bilology در واقع edward osborne wilson هست کتاب 1975 چاپ شده کتاب خیلی قطوریه یعنی اصلا تقریبا کتاب درسیه text book و edward osborne wilson که سال 2021 از دنیا رفته دو سال پیش میشه این تئوری رو مطرح کرد که نخیر اتفاقا بشر با یک تابلوی سفید به دنیا نمیاد یک گرایش هایی داره تو بعضی حوزه ها خشن میشه تو بعضی حوزه ها رمانتیک میشه و دلیل این میلیون ها سال تکامل هست به عبارت دیگر چیزهایی رو که ما در دوره تکامل خودمون داشتیم به نوعی در dna ما که تبعا میشه گفت مادر روانشناسی تکاملی‌ست و در واقع روانشناسی تکاملی که اشاره کردیم از دل این زاییده میشه. خب پس این در کتاب nurturing our humanity این اشاره رو میکنه میگه از edward osborne wilson شروع میشه به این گروه daivd buss و گروه افرادی مثل steven pinker مثلا شما steven pinker رو نگاه کنیم اون کتاب blank slate تابلوی سفید رو داره و به نقد اون نظریه‌ای که بشر ذاتا تابلوی سفیده میپردازه و اون رو رد میکنه. خب کتاب یه اشاره یه مرور قشنگی به این داره بعد میاد جلوتر، گفتم روسویی‌ست پس سعی میکنه شواهد بعضی از روسویی ها رو مطرح کنه مثلا به این فرد اشاره میکنه Brian Ferguson Brian Ferguson استاد دانشگاه rutgers هست، انسان‌شناسه متولد سال ۱۹۵۱ هست و یادتون باشه در کتاب فوق جامعه peter turchin کتاب war and tribal zone رو مطرح کردن و اشاره بر این بود که بشر بیشتر تاریخ برخلاف اونی که شواهد میگه خشونت نداشته بعد از شکل‌گیری حکومت ها بعد از اومدن کشاورزی بعد از شکل‌گیری تجارت و در مرحله‌ی نهایی هنگام شکلگیری قدرت های استعماری هست که خشونت پیک میزنه و در واقع رشد میکنه و اون کتاب war and tribal zone رو خدمتتون گفتم اصلا از روی جلد کتاب شما میبینید یک مقدار از قبائل شاید محروم و ابتدایی افریقایی هستن که کلاشینکف دستشونه، یعنی نشون میده که این تحمیل شده بهشون اینا اینجوری نبودن این ادعای های brian ferguson هست و brian ferguson هم سعی میکنه برای خودش شواهد نشون بده، یکی از شواهدی که رو میکنه میگم شما ببین تک تک اینا از اون اسم‌هایی هست که شما باید مرتب در واقع تو ذهنتون داشته باشید وقتی میخواید چه بحث بکنید چه بیندیشید آیا این راست میگه آیا اون راست میگه شما در کتاب فوق جامعه دیدین جاهای مختلفی رو اشاره کرده بود اون منطقه شام لوان که از تاریخ از ابتدای تاریخ جنگهای خیلی شدیدی بوده یا در مورد اسکیموها اون اینوئیت ها یا فرض کنید قبائل ابتدایی استرالیا نشون داده بود اینا خیلی جنگ طلب هستن این منطقه‌ای رو خیلی مد نظر قرار میده به نام Çatalhöyük Çatalhöyük در نزدیکی قونیه هست در ترکیه و این در واقع یافته باستان‌شناسی حدود ده هزار سال قدمت داره به همین دلیل برمیگرده به هفت هزار سال قبل از میلاد مسیح یعنی نه هزار و پونصد سال پیش و میگن اوج این تمدن در منطقه Çatalhöyük حدود هفت هزار سال قبل از میلاد مسیح بوده یعنی میشه یه چیزی حدود نه هزار سال پیش، پس این هم خیلی باستانیه ها و جز این میراث های یونسکوئه و میتونین شما فکر کنم در واقع بازدید هم ازش به عمل بیارید نزدیک قونیه هست و این بنا داره ترمیم میشه چیز جالبی که در مورد Çatalhöyük دیدن اینه که خب یک منطقه‌ای‌ست که بشر اونجا اولین شکل‌گیری تجمعات بشری بوده یعنی اولین مرحله گذر از اون حالت هایی بوده که شکارچی بودن و میرفتن آذوقه رو جمع میکردن به حالت یکجانشینی، منتهی چیز جالبی که در Çatalhöyük وجود داره و ferguson ادعا میکنه اینه میگه اولا دور و بر این منطقه برج و بارو و دیوار و حصار نداریم پس جنگی در کار نبوده یه سری ابزار جنگی دارن ولی میگه نه این ابزار جنگی خب برای شکار بوده دو خونه ها هم سطح و یه اندازه هستند یعنی وقتی نگاه میکنه اشاره‌ای میکنه که مثلا اینجور نیست یکی قصر داشته باشه خونه‌ی چند خوابه داشته باشه یکی یه کوخ داشته باشه یک جای کوچک داشته باشه پس نشون میده که ابعاد خانوار میزان دارائی هایی که اون تو داشتن با هم برابر بوده پس جوامع نه تنها جنگ طلب نبودن بلکه برابری طلب بودن و حتی بررسی استخوان ها و اجسادی که اونجا دفن شده ادعا میکنه که حدود هزار تا هزار و صد سال اصلا اینا هیچ خشونت بین فردی عمده‌ای نداشتن، یعنی بر خلاف اون مواردی که در کتاب peter turchin خدمتتون گفتم که شاید تا چهل تا شصت درصد اسکلت ها و اون اجسادی که پیدا شده جراحات وارد شده توسط انسان ها روش بوده این میگه من اینا رو پیدا نکردم پس میتوان جاهایی رو پیدا کرد که در اون مدت های طولانی ده قرن یازده قرن جنگ عمده نداشتند و نابرابری هم نبوده پس به عبارت دیگر اون الگویی که douglas fry و eilser میگه هم همچین ناپایدار نیست یعنی شما میتونین مدت ها صلح‌طلبانه برابری طلبانه به صورت مشارکتی زندگی کنی و این دوتا مود رو داریم که این دوتا مود در بشر به صورت متناوب و آلترناتیو وجود داره خب این یه مقدار از شواهدیست که او رو میکنه، شواهد دیگری رو در کتاب رو میکنه یعنی ببین هر کسی طرفداران خودش رو بسیج میکنه دیگه مثلا یکی دیگر از طرفداران douglas fry Sapolsky و این گروه eisler Frans de Waal هست و Frans de Waal میدونی کار خیلی زیادی روی بونوبوها انجام داد میگه بونوبوها در واقع یک شباهتی به شامپانزه ها دارن ولی کاملا متفاوتن یعنی با یک الگوی دیگه زندگی میکنند اولا اینا یک چیزی دارن به نام peace making rituals تا دعواشون میشه همدیگر رو نمی‌کشن قتل توشون خیلی نادره خیلی خیلی نادره یکی یکی دیگر رو به قتل برسونه نهایت همدیگر رو هل میدن به همدیگر یه پرخاش کلامی میکنن، و بعدش زود میان آشتی میکنند و اصلا مثل که یک قوم آشتی کن هستند حالا یه چیزی که خیلی دستمایه توجه عموم شده و در واقع باعث شده کتاب های اینا هم خیلی فروش بره مثلا اون کتاب معروف The Bonobo and Atheist در واقع بونوبو و آتئیست که Frans de Waal نوشته میگه اینا بعد از اینکه دعوا میکنند خیلی زود میان آشتی میکنند و آشتیشون چیه؟ یه رابطه جنسیه، یعنی شما تجسم کن یه محیطی رو که یکی میره اونجا یه لحظه سر غذا با هم گلاویز میشن بعد زود میان با هم سکس میکنند که یعنی دوستیم دیگه دیگه آشتی شده میدیم یه جایی دیگه و به عبارت دیگه شاید این شعاری که در واقع میبینید یه مدتی تو جنبش های هیپی‌گری و اینا مطرح بود که به جای جنگ love داشته باشید به نوعی الهام گرفته از زندگی بونوبوها بود و اینا در روز به جای این که در حال جنگ و ستیز باشند بیشتر در حال معاشقه هستند یعنی نگاهشون میکنید هر کسی یه جایی یه گوشه با پارتنر خودش در حال معاشقه هستند و میگه ببین این مدل هم بوده و دعوا نمیکنن کسی به کسی پرخاش جدی نداره یا چیز جالبی که توی بونوبوها هست حمایت از مجروحین و آسیب دیدگانه یعنی تا یکی چیزش میشه فورا بقیه جمع میشن ببینن چی شده، مثلا دستش مجروح شده و زمین میخوره از درخت میفته بدو بدو بقیه میان کمکش یعنی میگه این مدل هم میشد تکامل شکل بگیره این نیست که قوی باید حتما ضعیف رو نفله بکنه و یه نکته قشنگی رو Frans de Waal میگه که آدم رو به فکر میبره تقدم کشف شامپانزه ها جمله‌ش اینه که این رو در کتاب nurturing در واقع پرورش انسانیت ما نقل قول کرده از Frans de Waal I sometimes try to imagine what would have happened if we’d known the bonobo first and the chimpanzee only later or not at all و همش دارم فکر میکنم این از زبان Frans de Waal چی میشد اگر ما قبل از شامپانزه ها بونوبو رو کشف میکردیم یا اصلا شامپانزه ها رو کشف نمیکردیم چون جالبه وقتی شامپانزه ها کشف شدن به عنوان الگو یا کلیشه رفتار نخستی ها مطرح شد مثلا شما در کتاب sociobiology به این قضیه اشاره داره چگونه با سنگ هم رو میزنن بسیج میشن با هم علیه یه گروه دیگه نمیدونم با هم دیگه میان دسته های حمله کننده درست میکنن میان یه نوعی در واقع گروه ها‌ی ضربت تشکیل میدن میرن غذا رو از چنگ یکی دیگه در میارن حمله میکنن ماده های گروه دیگر رو مورد آزار و تعرض قرار میدن، برای همین گفتم ببین اینا نشون میده نخستی ها این ریختی‌ان در صورتی که در مقابل میبینه بونوبوها اصلا اینجوری نیستن گروه هایی که با هم درست میکنن، یه دفعه تا یکی آسیب دیده میرن به اون کمک کنن میرن غذا ببرن برای اونایی که بچه‌ش در واقع دچار مشکل شده و از همه جالبتر اینه که خشونت مرگبار ندارن، به جاش روابط خیلی عاشقانه متعدد دارن و به همین دلیل میگفت شاید اگر ما اول بونوبوها را کشف کردیم نگرش ما در مورد ذات بشر در مورد دیدگاه بشر یه چیز متفاوت بود، The discussion about human evolution might not revolve as much around violence, warfare and male dominance بحث در مورد ذات بشر اینقدر در مورد خشونت جنگ و سلطه مردان نمیچرخید، but rather around sexuality, empathy, caring and cooperation بلکه برعکس حول و حوش مسایل جنسی همدلی مراقبت از همدیگه و همکاری میچرخید، چون جالبه بونوبو ها نظام مرد سالاری ندارن یعنی نرها زوری به ماده ها نمیگن تسلطی به اونها ندارن وقتی میخوان غذا بخورن میزان سهمیه‌شون برابره و عملا اینجوری نیست که یک بونوبو نر یک سلطه‌ای به تعدادی ماده داشته باشه در صورتی که تو شامپانزه‌ها اینجوریه ماده ها خیلی حرف شنوی دارن از شامپانزه نر، و در واقع بخش عمده‌ای از تسلط رو اونا اعمال میکنن و بهره‌کشی جنسی هم دارن مرتب با این حرمسرایی که برای خودشون درست میکنن ارتباط برقرار میکنن، خب پس تا اینجای کار میبینیم اشاره به نوشته های اون داره آدم اصلا به فکر وا میره که آیا واقعا این سیستمی که ما میبینیم آیا ترسیم شده یک گروه hobbesی هستن که آره بشریت اونجوری بوده دیگه همیشه جنگ بوده همیشه هر جا بوده یکی به بقیه مسلط بوده برای خودش تشکیلات درست میکرده حرمسرا درست میکرده بعد یه عده دیگه هم کاملا در واقع حالت مغلوب داشتن و تحت فشار بودن، آیا آلترناتیوی هست و آیا این ادعا میکنه ما یک آلترناتیو های خیلی عمده‌ای داریم، واقعا راستشو بخوایید من وقتی این کتاب رو میخوندم و چند کتاب دیگه دور همین میز و این جا هی همه‌ش راه میرم فکر میکنم که کدومشون راست میگن شواهد Frans de Waal رو بپذیریم یا شواهد seteven pinker رو بپذیریم آیا eisler رو بپذیریم یا اون طرف مقابل azar gat رو بپذیریم که میگه نه اینا یه برهه‌های خیلی کوتاه بوده برهه‌های خیلی پایداری هم نبوده، خب بحث ادامه پیدا میکنه که اصولا چه مقدار رفتار ما ذاتیست یا محیطی، این از اون بحث هاییه که من فکر میکنم اینم خودش یک درس گفتار جداگانه می‌طلبه و در واقع باید ببینیم چون میدونی همه میگن که خب آره شواهد نشون میده هر جا میرن صحبت میکنن وقتی پرسشنامه میدن دیدن مرد ها نوعی خشونت بیشتر دارن سابقه کتک‌کاری و مشاجره‌ی بیشتری دارن در واقع آزار رسانی جنسی اینه که برن متلک بگن کمین بشینن به جنس مخالف تهاجم بکنن تو بیشتر فرهنگ ها پدیده مردانه هست پس این پدیده آیا در ذات هست یا یک یادگیری‌ای هست که نسل به نسل منتقل شده؟ این از اون سؤال های قشنگیه و اینه که شما چی جواب میدین اصلا شما رو به یه اردوگاه دیگه میبره مثلا شما در اردوگاه فرض کن روانپزشکی بیولوژیک میگن قسمت زیادی از اینا به مسائل دوپامین تستسترون اکسیتوسین برمیگرده و اینا توسط ژن ها کنترل میشن که خود محصول میلیون ها سال تکامله در مقابل یه عده دیگه میگن نه لزوما اینجوری نیست این میتونست یه جور دیگه یاد گرفته بشه اگر آدم ها رو یادشون میدادیم اینا یه جور دیگه رفتار میکردن و اینی هم که شما این میبینید مثلا چند قرن اخیر یا چند هزاره اخیر اینجوری بوده این یک نقطه کوتاهی نقطه کوچکی در مقایسه با اون طول عمر تمدن تمدن که نگیم تکامل و تحول بشریست سؤال جدیست اینو چجور میشه جواب داد یک قسمت زیادی از روانشناسی تکاملی با آزمایش های مختلف با بررسی های مختلف سنجیده میشه. یکی از شخصیت های جالب اگر تونستید راجع به این شخصیت مطالعه کنید از اون شخصیت هایی که ذهن رو درگیر میکنه و شاید تنها کسی که میتونست جواب بده به این سؤال این فرد بوده، فردریک دوم از سلسله hohenstaufen یه هشدار بهتون بدم این رو با فردریک کبیر اشتباه نکنید اونم به فردریک دوم معروفه ولی اون تقریبا پونصد سال بعد از این فرد هست و اون به سلسله Hohenzollern تعلق داره در واقع این دوره‌ی معاصر Prussia هست ولی اون امپراتور ژرمانی امپراتور مقدس رومی پادشاه ایتالیا و در واقع حاکم سیسیل و ناپل و ایناست یعنی اگر نگاه کنی با وجود اینی که به نوعی آلمانی تلقی میشه ولی در واقع امپراتور اون holy roman empire هست منطقه گرمانیا ژرمانیکا رو در سلطه او بوده و ایتالیا یک موجود خیلی عجیبیه و اگر تونستید راجع بهش بخونید در تاریخ Will Durant بهش اشاره شده و چند کتاب دیگه هم هست که زندگی مرموز این شخصیت رو به بحث میذاره نمیدونم چجور آدمی بوده آیا واقعا نابغه بوده یا بیشتر اداش رو در میاورده، frederick hohenstaufen دوم، حالا چرا مهمه برای این که یک اولا فوق‌العاده باهوش بوده چون زبانهای خیلی متعددی رو به فصاحت صحبت میکرده عربی رو کاملا مسلط بوده بسیار با تمدن اسلامی آشنایی داشته به راحتی میتونسته بین چند زبان alternate کنه معلومات بسیار زیادی داشته خیلی کتاب میخونده ولی چیز عجیبی که برای این امپراتور هست اینه که دست به آزمایش های خیلی بحث‌انگیز زده و البته این هشدار رو بهتون بدم آزمایش هاش کاملا غیر اخلاقیه ولی خب با استاندارد های قرن سیزدهم میشه بهش فکر کرد که خب اون زمان هنجار بوده البته این توجیه نمیشه که بگیم این کارها اشکال نداشته اشکال داشته ولی اون زمان از این بدترش رو همه انجام میدادن چند آزمایش جالب داره که در تاریخ ماندگار شده این نشون میده یه ذهن در واقع خلاق و اندیشمندی داشته و حتی یه اصطلاحی براش مطرح شده به نام imitato mundi Imitato یعنی متحول کننده متحول کننده ی جهان و معتقد بودن اون جهان رو متحول کرد و خیلی ها میگن اصلا شروع رنسانس و جهش اروپا بخش زیادیش مدیونه frederick hohenstaufen دومه اون نوه‌ی frederick barbarossa هست فردریک ریش قرمز و در واقع برخلاف پدر بزرگش که یک فرد بسیار متعصب بود و همش درگیر جنگ های صلیبی بود این به نظر میاد یک گرایش عجیبی به خردگرایی و حتی علم و تجربه گرایی پیدا میکنه و شروع میکنه آزمایش کردن در مقام امپراتور برای خودش لابراتوار درست کرد، منتهی کارهایی که پژوهش میکنه یه جور عجیبیه مثلا یکی از کاراش این بوده افراد مشرف به مرگ رو به موت رو در بشکه میکرده میگم خب این کارها اخلاقی نیست دیگه، و یه سوراخ هم که بالای بشکه بوده و مینشسته تا لحظه فوت افراد اینا رو نگاه میکرده و در واقع تزش این بوده که ببینه آیا وقتی مرد چیزی به نام روح از این بشکه خارج میشه یا نه یا دستش روی اون سوراخ میگرفته ببینه چیزی لمس میکنه یک تصور ممکنه شاید خیلی ابتداییه این کار خیلی ابلهانه هست که روح اصلا قابل لمس به اون صورت نباید باشه اگه وجود داشته باشه ولی خب در واقع اون زمان احساس میکردن که میگن روح از بدن خارج شد و دو طرف اینا میگن بذار ببینم اگه میگی خارج میشه چه شکلی خارج میشه و آیا اینو با قیفی چیزی میتونم بگیرم روح رو یا نه‌. ولی این خیلی آزمایش ساده ش بوده آزمایش جالب دیگرش که البته دردناک و میشه گفت خیلی مشمئزکننده‌ای بوده که دو متهم به مرگ رو میگه غذا بخورن و بعد یکیشون شروع کنه دویدن و یکیشون استراحت کنه و بعد که این دو رو اعدام میکنن این شکمه اونا رو باز میکنه که ببینه آیا اینی که شما بعد غذا ورزش کنی مانع هضم غذات میشه یا نه در واقع ببینید اولین کسیه که آزمایش دقیق میخواد بکنه ولی باز این آزمایش هاش هیچ کدومش اون ارزش این آزمایشی رو که میخوام خدمتتون بگم نداره در واقع میشه گفت تنها راهی که شما پی ببری یک رفتار بشر ذاتیست یا محیطیست به این آزمایش برمیگرده که خیلی در کتاب های روانشناسی و زبانشناسی بهش استناد شده، فردریک دوم کاری که میکنه اینه hohenstaufen دوم کاری که میکنه اینه یه تعدادی از نوزادان اقوام مختلف رو که به اسارت در اومدن از والدینشون جدا میکنه و توسط در واقع دایه یا ندیمه اینا رو بزرگ میکنه اصرار داشته با اینها صحبت نشه و رفتار با همشون یکسان باشه، میگم ببین از نظر علوم اخلاق معاصر مطلقا به شما همچنین اجازه‌ای نمیدن ولی این تنها آزمایشی بوده که میتونسته این سؤال ذاتی یا محیطی بودن رو روشن کنه و او به دنبال این بوده که ببینه اولا اینا با چه زبانی صحبت خواهند کرد و دوما آیا اقوام مختلف از نظر پرخاشگری هوش و رفتار با هم فرق دارن یا نه، یعنی ببینید یک آزمایش عملا گروه کنترل‌دار درست کرده که بچه هایی رو گذاشته در مقابل بچه هایی که با والدین خودشون بزرگ شن فرض کن اقوام مختلف آسیایی آفریقایی اینا رو گرفته همشون رو گفته جدا جدا توسط ندیمه های با شکل شمایل واحد رفتار واحد بزرگ بشن و بعد ببینه اینا که پا به سن میذارن یک تفاوت رفتاری دارن یا نه، و اصولا رفتارشون چگونه خواهد بود یعنی این آزمایشی‌ست که میتونه روشن کنه چقدر از رفتار ما در پرخاشگری در تفکر اندیشیدن مال محیطه منتهی باز یافته‌ی دردناکی داره که اشاره میکنه یعنی اولا اینا به یه زبان عجب غریبی صحبت میکنن و تقریبا به این نتیجه میرسه که زبان ذاتی نیست اکتسابیه، و در عین حال اکثر بچه ها در سنین پایین میمیرن و حس میکنه مثل این که اگر بچه ها رو تغذیه بکنی محیط خوب نگه داری شیر بهشون بدی و در واقع خیلی هم بهشون رسیدگی بکنی ولی از معاشرت و عاطفه محرومشون بکنی خیلی سریع خواهند مرد، این چیزیست که تقریبا 700 سال بعد Harry Harlow در میمونها نشون داد یعنی شما میبینید در واقع میشه گفت پیش قراول آزمایش های Harry Harlow یا اون داستان معروف رومانی در واقع مسئله کودکان رومانی که مطرح شده بود بخارست که کودکان در شیرخواگاه‌ها رها شده بودن و امروز یکی از متقن‌ترین شواهد در این زمینه هست که اگر شما محرومیت عاطفی به کودکان بدید اینا از نظر رشدی دچار اشکال میشن و زود میمیرن اون زمان فردریک این رو متوجه شده بود، خب کارهای غیر اخلاقی بود ولی در نوع خودش میشه گفت تنها راهی بود که دقیق میتونست به این قضیه پاسخ بده در کتاب یادی از کارهای او کرده، من توصیه میکنم واقعا این آدم رو یه ذره عمیق‌تر نگاش کنید و سیاستی که داشته کارهایی که میکرده و شاید اصلا میگن میتونست سرنوشت جهان رو عوض کنه ولی 1250 اینم به ضرب تیر ناشناس ظاهرا از طرف دشمنان یا بدخواهانش کشته میشه و ناکام میمونه، در ادامه بحثی داره راجع به به Epigenetics و تغییر پذیری مغز و بیولوژی با استناد به از همون کارهای در واقع فردریک شروع کنید تا کارهایی که گفتم harry و margaret harlow و میدونید این دیگه یکی از کلاسیک‌های کتابهای روانشناسی و روانپزشکیه که harry harlow نشون داده بود که اگر شما میمونها رو بیاید در دو حالت رشد بدید یه حالتی که یک سیم هست هیچ پشمی نداره گرمایی نداره ولی شیر داره یعنی تغذیه و کالری میمون رو تأمین میکنه در مقابل یک آدمکی درست بکنید یا بیشتر باید بگیم میمونکی درست بکنید که پشم داره گرما داره و شبیه اون آغوش مادر هست ولی شیر نداره در واقع میمونها اون رو ترجیح میدن یعنی براشون اون گرما و بغل کردن و نرمی بدن مادر خیلی مهمتر از شیره و این عکسی رو که شما در اسلاید 25 میبینید اون عکس خیلی مشهورشه که گرما و محبت و عاطفه رو از اون مادر پشمی و گرم میخواد ولی در عین حال یواشکی شیر رو از اون یکی میخوره و در واقع نشون داده بود که اگر شما عاطفه بازی با همسالان محبت مادری رو از کودک دریغ بکنید، رشدش دچار اشکال میشه و آسیب جدی رفتاری و روانی میبینه این رو با استناد به این آزمایش ها douglas fry دستمایه این قرار داده که ببین اونجوری هم که میگ این ژنتیک و اینا ذاتی نیست خیلی از این ها بر میگرده به دوران کودکی و اگر این ایده ایست که دارن مطرح میکنند اینجا رو گوش بدید اینجاش کاربردی میشه که میگه اومده دیده هر چقدر محیط عاطفی تره محیط حمایتی تره خشونت کمتر باشه رشد این میمون ها بهتر صورت میگیره سلامت بیشتری دارن و این ها هم کمتر خشونت نشون میدن به عبارت دیگر اگر شما خشونت و تجربه کردن خشونت سلطه جویی مرد سالاری اینا رو تو جامعه حذف بکنی و افراد در سنین پایین با اونها مواجه نشن کم کم تغییر میکنند و به شیوه‌ای آرام و در واقع میشه گفت ملایم در میان به عبارت دیگر اینا ژنتیکی نیست و اکتسابی‌ست منتهی برای این که کل علم ژنتیک رو زیر سؤال نبره به مسئله Epigenetics پلاستیک بودن مغز و اکتساب اشاره داره، دوستان عزیزم یادتونه گفتم sapolsky هم در گروه ایناست یک مقاله واقعا شاهکاری داریم از sapolsky توصیه میکنم حتما این مقاله رو بخونید اینقدر این مقاله جالبه من به صورت جداگانه این رو یه فایل میکنم براتون توی شبکه های اجتماعی میذارم، اسم مقاله‌ش اینه شما در اسلاید 27 این رو میبینید Pacific Culture Among Wild Baboons یک فرهنگ صلح‌طلبانه در بابونهای وحشی It’s Emergance and Transmission شکل‌گیری و انتقال آن robert sapolsky PLOS Biology اپریل 2004 تقریبا 20 سال از روش میگذره و یک کلاسیک تلقی میشه، این آزمایش رو بعدا در همون کتاب جنگ، صلح و طبیعت بشر که گفتم ویراستار اون douglas fry هست در فصل 21مش به صورت دیگری ارائه میده اسم این douglas fry اسم chapter، اسم اون فصلش هست Rousseau with a Tail روسو با دم اسمش گویاست دیگه یعنی میخواد بگه روسوی دمدار یعنی همزمان داره اون دیدگاه Jean-Jacques Rousseau رو تایید میکنه و در عین حال شواهد قوی بیولوژیک نشون میده Maintaining a Tradition of Peace Among Baboons اینو با بونوبو اشتباه نکنید اینا بابونند حفظ یک فرهنگ صلح در میان بابون ها، بابون ها برخلاف بونوبو ها خیلی خشنند مرد سالاری توشون غوغا میکنه یه نر گنده تمام ماده ها رو تصاحب میکنه حساب نرهای ضعیف‌تر رو میرسه، نرهای مهاجم سعی میکنند جفت اینا رو از چنگشون در بیارند در واقع پدیده تعرض و تجاوز به ماده ها خیلی شایعه، و یک نظام خیلی خشنی هست دیگه و اشاره میکنه که در واقع اگر شما این بابون ها رو ببینی اینو شاید الگوی این جوامع نمیدونم بزن بکش و اینا هست که شما در بشریت میبینید، منتهی این مقاله رو گفتم این خیلی قشنگه و شواهدش قشنگه من اینو اجازه بدید به صورت جداگانه برای شما مطرح کنم، چون بعدا هم کسی نتونسته ردش بکنه داستان چیه فقط مختصر براتون بگم، کاملش رو بذارم بعدا، خب گفتیم بابون‌ها اینجورین دیگه خشنن و خشونت دارن، منتهی بر اساس اتفاق و اومدن یک بیماری یک نوعی سل اون نرهای خشن کشته میشن نرهای خشن بیماری میگیرن، میمیرن چون اینا میرفتن سر یه سطل آشغال و از اونجا گوشت بر میداشتن خیلی دعوا بوده و اون سطل آشغاله به صورت یک مخزن خیلی مهم بوده قوی‌ترها با سلطه تمام ضعیفترها رو رد میکنن غذا میاوردن و غذا رو میبردن برای ماده‌‌ها برای خودشون یه اکیپ درست کرده بودن باند و دسته و گنگ و اینا درست کرده بودن و بعد اونا میمیرن اونا که میمیرن یه سری نر ضعیف میمونه و ماده های قوی و بعد یه دفعه فرهنگ عوض میشه از نرسالاری میره به سمت ماده سالاری یه دفعه قدرت میفته دست ماده ها و بعد یه دفعه میبینی اصلا دینامیک عوض میشه جنگ کمتره یه جور مشارکتیه یه جور صلح‌طلبی افزایش پیدا میکنه خب اینجای کار شما ممکنه بگین که خب نرهای خشن کشته شدن ژنشون منقرض شده رفته دیگه پس این ضعیف‌ترها اومدن ولی این نیست بعدا ببینید اصطلاحش اینه Its Emergence and Transmission پیدایش و انتقال بعدا دیدن نرهای جدیدی که از قبائل دیگه میان تو دسته اینا مقیم میشن اولش اونا هم اون روحیه تهاجمی و بزن بهادر و نمیدونم چیز دارن حمله کننده دارن و اینا ولی اونا هم بعد از سه چهار ماه یه دفعه میپذیرند یعنی ببینید اینجا دعوا نمیکنید اینجا نوبت رو رعایت میکنید اینجا مزاحم ماده‌ها نمیشید اینجا باید با همه مودب رفتار بکنید کسی رو گاز نمیگیری بیخودی هم عربده نکش یه دفعه میبینه اونا هم سر به راه میشن و نسل در نسل این ادامه پیدا میکنه به عبارت دیگر میتونیم از مد نرهای آلفای سلطه طلب تماس hobbesی تمدن یه دفعه بره طرف روسویی و توی روسویی بمونه، یعنی مثل اینکه ما این دوتا مود رو میتونیم داشته باشیم و هر دوی اونها قدرت و پایداری دارند برای همین این شاید بگیم اساس این کتاب رو تشکیل میده همکاری سلطه گرایانه در مقابل همکاری شراکت گونه، در ادامه کتاب من نمیدونم من فکر کنم که اون اسمش هست Forest troop در واقع دسته جنگل و مقاله sapolsky هست اینم خدمتتون بگم sapolsky قراره فکر میکنم 24 بهمن ماه در کنگره علوم اعصاب یک سخنرانی در مورد استرس داشته باشه اگر او رو دیدید البته حضوری نیست آنلاینه خیلی خوبه کسی این رو بپرسه که آیا راجع به forest troop هم یک یاداوری بکنه کار خیلی قشنگ او هست و در واقع یک کار کلاسیک حساب میشه و در واقع امیدوارم که بتونیم بیشتر راجع به این قضیه صحبت بکنیم چون چیز خیلی قشنگی که نشون میده اینه که خیلی از اون چیزی که نسل اندر نسل شما ذاتی میپنداری با یک حرکت جهش‌گونه یا یک تحول اجتماعی یا یک تحول ناگهانی میتونه اصلا تو یه مود دیگه بره و بعد توی اون مود پایدار بمونه و اشاره میکنه وقتی توی بابونها که اصلا دیگه ما فکر نمیکردیم الان شما در اون اسلاید خواهید دید پوزه های خیلی کشیده دارن دندون های تیز دارن یعنی همه چیزشون نشون میده یه thomas hobbesی درست حسایی‌ان اصلا شبیه گرگن یه دفعه میبینید اینا روسو بشن اون موقع حس میکنید که خب بشر که دیگه با این صورت مسطحش دندان های نیش کوچیکش دست های ضعیفش که در واقع پنجه های خیلی گیرنده نداره این قاعدتا باید خیلی استعداد و توان زندگی به صورت شراکتی رو داشته باشه، نمیدونم واقعا دارم فکر میکنم آیا این یک مدینه فاضله یک رویاست که سعی میکنن به انسان ها بفروشن douglas fry جاهای کوتاه نمیاد از اینی که اعتراف کنه میگه اگر ما بخوایم شواهد hobbesی رو خیلی علنی کنیم بشر ناامید میشه و به این نتیجه میرسه که رسیدن به صلح و برابری امکان نداره این تو dna ماست خب باید تا آخر عمر باهاش بسازیم، به همین دلیل یه جاهایی douglas fry رو متهم کردن که ببین داری یه جور سیاسی بازی در میاری سعی داری طرفدار جمع کنی سعی داری واقعیت رو غلو بکنی به این نیت که خب تبعات اجتماعی خواهد داشت ولی میگم حالا وقتی به sapolsky فکر میکنی فکر میکنی که اون بهشت های گمشده‌ای که ما در جستجو اون هستیم خیلی هم غیر ممکن شاید نباشه ارزش داره بهش بیندیشیم، خب ویژگی سیستم های سلطه‌ای چی هست؟ چند تا ویژگی دارند اون مود گفتیم اون مود سلطه‌ای در مقابل اون مود مشارکتی عکس این میشه دیگه سلسله مراتب حاکمیت داریم مثلا تو اون دسته ها دیدن غذای بهتر اکثریت جنس مخالف جای بهتر خوابیدن جای سایه کنار برکه کنار چشمه مال یه عده‌ست و یه عده پایین ترند، رتبه بندی و ارجحیت یک گروه انسان ها بر دیگری یعنی این داستانی که همه با هم برابریم همه یکسانیم نیست نه یک سری الف ب دارن درجه یک دارن درجه دو دارن، در این سیستم ها شهروندان همه با هم برابر نیستند توجیه استفاده از خشونت برای کنترل اینا معتقدن که این سلسله مراتب حقه توش و به همین دلیل اگر هم بخواد به هم بخوره باید با زور درستش بکنیم خب نمیشه که همه بخوان برابر باشن نمیشه که همه امکانات برابر داشته باشن پس تا اومدن حقشون رو طلب کنن کاملا منطقیه و توجیه داره که بزنیمشون و اعتقاد به اینی که رتبه بندی غیر قابل اجتناب و حتی اخلاقیست بالاخره ما انسان الفا داریم انسان درجه یک داریم انسان پایین تر داریم و نه تنها هیچ کاریش نمیشه کرد و این از روز ازل این گونه بوده است در dna ما حک شده است بلکه این اصلا اخلاقی هم هست اگر اجازه بدیم اون ضعیفترها اون ناتوان‌ترها بیان بالا اصلا همه چیز میپاشه حالا چه اعتقاد سنتی داشته باشی چه اعتقاد مذهبی به این شیوه داشته باشی چه اعتقاد داروینیستی خام اون مدل در واقع sociobiologyش داشته باشی نوعی در واقع سلطه طلبی قوی ضعیف را میخورد، میگن قانون طبیعته قانون بشریته که باید این سیستم وجود داشته باشه وقتی نگاه میکنه میگه به اینها جوامع سلطه طلب، حالا اکثریت اینها یک بندی دارند که مردان بر زنان حاکمند و برترند، منتهی این بند جز لاینفکش نیست شما میتونی سلطه طلبی اونوری هم داشته باشی که زنان بر مردان ارجحن و باید حاکم باشن، ولی حالا بحث به تصادف یا به هر دلیلی که حالا در کتاب های دیگه بحث خواهیم کرد مرد سالاری یکی از بند هاییست که با این گروه زیاد میاد، و جالبه میگه این سیستم فقط در حاکمیت کلان نیست در دو حوزه والد فرزند و زن و مرد هم هست، یعنی شما عین همین گزاره های اسلاید 29 رو در رابطه‌ی والدین با فرزندان میبینید بالاخره پدری گفتن پسری گفتن، نمیشه که مثلا شما هم همسطح بزرگترهای فامیل بخوای نظر بدی و بزرگترها حق دارند برای کنترل شما برای ادب کردن شما بزننت حق دارند تنبیهت کنند حق دارند بهت زور بگن و اصلا اصولا اینجوریه اگر این نباشه دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه پس این در والد و فرزند داریم و همچنین این رو بین زن و مرد داریم، پس این چیزیست که در واقع او مطرح میکنه و میگه که این سیستم dominance یا سلطه طلبی یک چیزیه که توی یک درصد زیادی از جوامع وجود داره، و این جز مولفه هاش هست، میگم کتاب رو وقتی نگاه میکنی وسطاش کم کم ایده ها میاد که آیا مثلا اگر رابطه والد و فرزند یا زن و مرد از این حالت سلطه طلبی به حالت مشارکتی عوض بشه آیا همونگونه که sapolsky میگه به نسلهای بعد هم منتقل میشه؟ یعنی میشه یه دفعه این رو عوض کرد و به گروه های بعد منتقل کرد؟ این چیزیست که douglas fry سعی داره به نوعی حالا نشون بده یا بقبلونه میگم جای بحث داره باید با دید انتقادی بخونی و مرتب هم راه برید و فکر کنید روش، حتی یه جایی دیگه مثلا میگم بین روانشناسی فردی روانشناسی تکامل کودک بین روانشناسی تکاملی و گاهی اوقات بین سیاست این افراد در کتابشون نوسان میکنند مثلا یه جایی دیگه‌ش میاد اینو میگه میگه دقت کردین مثلا همه میگن که بعد از ظهور بعد از ورشکستگی جمهوری وایمار بعد از جنگ جهانی اول در آلمان فاشیسم رو میاد این به دلیل اون بدهی های سنگین آلمان بوده به دلیل بیکاری بوده به دلیل افت شدید ارزش پول بوده مارک آلمان بوده میگه نه اینا کافی نیست جاهای دیگه هم همین اتفاق افتاده ولی اون گونه فاشیسم شکل نگرفته فاشیسم برمیگرده به ذهنیت سلطه طلبانه در معیار خانواده a key factor in this term to fascism is a nations male dominance and authoritarian parent child relations were still normative ideals. میگه یک کلید عمده در گرایش به فاشیسم فقط اون نیست که ورشکست شدن پولشون افت کرده اینه که تو ذهن اکثریت مردم یک نظام سلطه‌ای مرد به زن و والاین به کودکان وجود داشته پس در واقع این سیستم سلطه میتونه حتی به سیاست کلان هم رشد پیدا بکنه چه تو روابط زناشویی چه تو روابط والد به فرزند، و چه توی روابط در واقع کلان اجتماعی و سیاست کلان و در واقع معتقده شاید اینا به همدیگه قابل سرایتن، مثلا یه مقاله ارائه میده مقاله بازم بحث انگیزی‌ست من وقتی میگم شک میکنم دیگه مجبور میشم برم اون اصل مقالات رو بخونم و ببینم واقعا چقدر داره تبلیغ میکنه چقدر داره دیدگاه میگه Twenty‐Eight Years After the Complete Ban on the Physical Punishment of Children in Finland بیست و هشت سال بعد از در واقع قانون منع تنبیه فیزیکی کودکان در فنلاند اینو به عنوان یک شاهد رو کرده و در واقع یکی از شواهدی که او رو میکنه کشورهای اسکاندیناوی به خصوص فنلاند، دانمارک و نروژه، میگه هر چقدر شما قوانین سخت‌گیرانه تری بذارید در تنبیه کودکان توسط والدین، اون جامعه کم کم مثل همون دسته بابونهای sapolsky یک فرهنگ تغییر میکنه و این فرهنگ به نسلهای بعد منتقل میشه و در واقع مدعیه که شاید یکی از جاهایی که میتوان جوامع رو به سوی برابری طلب غیر سلطه جویانه غیر خشونت طلب صلح‌آمیز حرکت داد، منع خشونت خانگیست، حالا من راجع به این بیشتر کتاب و بحث خواهم دارم که در واقع خشونت بین زن و شوهر، والدین و خشونت والدین به فرزندان منتهی میگم آدم وقتی نگاه میکنه همش فکر میکنه که کی راست میگه آیا hobbesی ها راست میگن آیا این روسویی ها راست میگن، مثلا در واقع این یکی از اسلاید های اون مقاله هست 1983 تنبیه کودکان در فنلاند جرم اعلام میشه، یعنی اگه شما بچه‌تو بزنی ممکنه زندان بیفتی، فنلاند دومین کشوریه که این کار رو میکنه قبل از اون سوئد این کار رو کرده بود و مثلا در این مقاله ادعا شده که بعد از این قانون خشونت رو به پایین رفته و در واقع جوامع به سمت مشارکتی شدن حرکت کردن، البته مثلا من وقتی این مقاله رو نگاه میکنم شما در اسلاید ۳۳ میبینید ببینید اون خط عمودی که شما اینجا میبینید اون زمانیه که اون قانون وضع میشه ولی به نظر من خیلی فرقی نکرده یعنی ببینید اون روند خیلی قبلتر شروع شده بوده و شیب زاویه به نظر من بعد از اومدن این قانون نبوده یعنی عوامل دیگری بوده که باعث کاهش خشونت والدین به فرزندها شده، و جالبه نوع های خشونتی رو هم که بررسی کردن اینا بوده کشیدن مو که شایع‌ترین نوع خشونته کشیدن گوش کشیده زدن و زدن با یک شی، این چهار پدیده رو توی نسل های مختلف بررسی کرده و دیده نسل ها که اومدن جلو این کمتر شده به خصوص در اون نسلی که بعد از اون قانون به دنیا آمدن، ولی اگر شما نگاه کنید همچین تغییر واضحی به نظر من نیست ولی با این حال باز خیلی روی این اسکاندیناوی ها مانور میدن، و میگن اینا چون به سمت یک نظام برابری طلب رفتن و قوانین منع خشونت خانگی وجود داره به تدریج اون روحیه صلح‌طلبی مثل اون بابون های sapolsky در این ها شکل گرفته و اون پدیده‌ای که ما فکر میکنیم ذاتی‌ست و در واقع سرشتی‌ست در حال تعدیل شدنه مثلا به مقاله دیگری اشاره میکنه که ببین اینا حالا استدلال هایی‌ست که شما میتونید روش دید انتقادی داشته باشید که آه این چقدرش درسته چقدرش غلطه چقدرش معرف اون قضیه هست یا نه مثلا این مقاله در مورد هلسینکیه که نیمه شب های هلسینکی دیده وقتی اومده دیده مشاهده کرده که هر چقدر سیستم سلطه کاهش پیدا کنه و به سمت مشارکت بره حضور زنان تنها در خیابان ها در نیمه شب بیشتر میشه و دلیلش هم اینه اینا دیگه نمیترسن از اینه که کسی مزاحمشون بشه کسی بهشون تعرض بکنه یعنی جامعه به سمت صلح در واقع بین فردی در حال گرایشه مثلا نشون داده که نیمه شب های در واقع هلسینکی، چهل و دو درصد افراد در خیابان خانم هستن و یک سوم آدم هایی که تنها تو خیابان دارن راه میرن زن‌ها هستن و این رو ربط داده به این سیاست های من این خشونت خانگی، و همچنین رویکرد برابری طلب در مقابل اون رویکرد سلطه طلب و باز در ادامه اومده اشاره‌ای کرده به همون مطالعاتی که من قبل‌تر خدمتتون ارائه دادم ناملایمات کودکی و سلامت جسمی و روانی مثلا اشاره کرده که هر چقدر میبینیم سو رفتار با کودکان کمتره سلامت روانی جامعه بالاتره خشونت کمتر اتفاق میفته، یا باز به مطالعه whitehall اشاره کرده مطالعه whitehall که sir michael marmot اونها رو ارائه داده بود رو من قبل تر خدمتتون به صورت یک فایل جداگانه ارائه دادم و اگر خاطرتون باشه اشاره کردم که او نشون داده بود در بین کارمندان در واقع انگلستان در اون منطقه اداری whitehall هر چقدر سلسله مراتب بالاتره و در واقع درجه اداری شما بالاتر هست شما بیشتر عمر میکنید و هر چقدر در واقع پایین‌تر هستی به سمت کارمند ساده میری به سمت کارمند خدمات میری طول عمرت کم میشه، و به عبارت دیگر صحبتش بر سر اینه که در سیستم های مشارکتی و غیر سلطه‌ای طول عمر همه بیشتر میشه ولی در سیستم هایی که سلسله مراتب داره خشونت والدین به فرزندان بیشتره، خشونت مردان به زنان بیشتره و در عین حال طول عمر اونایی که نوک قله هستن خیلی زیاده و همینطور که میایی پایین قله طول عمر کم میشه به کتاب جالبی اشاره میکنه این مجموعه باز میگم جریان شناسی میخواید بخونید دقت کنید این یه فردیست که توصیه میکنم کتابهای او رو دنبال بکنید richard wilkinson اینم یکی از اون افرادیه که با انبوهی از نمودار و داده نشون داده کشورهای مختلف جوامع مختلف حتی مناطق مختلف در یک شهر یا کشور، هر چقدر برابری بیشتره خشونت کمتره طول عمر بیشتره سلامت روان بیشتره اسم کتاب هست Why Greater Equality Makes Societies Stronger چرا برابری بیشتر باعث قوی تر شدن جوامع میشه و در واقع the spirit level شاید اسمشو بذاریم روح برابری و این کتاب ترجمه شده این ترجمه‌ش هست توصیه میکنم این جز اون کتاب‌هایی که توصیه میکنم بخونید اجازه بدید دیگه این رو به صورت مجزا در یک معرفی کتاب خدمتتون نباشم برای این که هم ترجمه شده هم این که بیشترش خیلی قابل بحث نیست فقط یه تعداد نمودار و آمار و ارقامه تحت عنوان تاوان نابرابری چرا برابری به سود همگان هست richard wilkinson پس کارهای wilkinson رو هم دنبال بکنید wilkinson هم یکی از اون آدم هاییه که من با دید نمیدونم یا کاملا خیلی قشنگ داره یه مطلبی رو میگه یا متاسفانه باید فکر کنیم سوگیرانه در استخراج داده ها به نوعی حالا نگیم فریب سوگیرانه عمل کرده چون نمودارهاش و منحنی‌هاش به قدری تمیز و قشنگن که از اونجا آدم شک میکنه مثلا نشون داده هر چقدر برابری بیشتره اعتیاد کمتره هر چقدر برابری بیشتره خشونت کمتره هر چقدر برابری بیشتره خودکشی کمتره هر چقدر برابری بیشتره نزاع جنسیتی بین زن و مرد کمتره و حتی این رویکرد خشن مرد سالارانه کمتر میشه و در واقع این کتک زدن بچه ها کتک زدن همسر کمتر اتفاق میفته و انبوهی از نمودار اینا رو نشون داده باز به کتاب دیگری اشاره میکنه Matriarchal Societies جوامع مادر سالاری Heide, Goetner Abendroth این هم یک مجموعه جالبیست از تمدن ها و فرهنگ های مختلف جهان که در اون حالت مادر سالاری وجود داره زن سالاری وجود داره البته گفتم riane eisler با زکاوت تمام حواسش هست نمیذاره مرد سالاری در مقابل زن سالاری پدر سالاری در مقابل مادر سالاری میگه نظام مشارکتی در مقابل نظام سلطه‌ای یعنی از جنسیت خنثی‌ش میکنه و به همین دلیل به نظر من رویکردش منصفانه تر عقلانی تر و غیر سوگیرانه تر در اومده و طرفداران بیشتری پیدا کرده حالا در ادامه کتاب به بخش‌هایی از این کتاب Matriarchal Societies میپردازه و مثال هایی رو میزنه مثال هاش رو بخونید بد نیست مثال نشون داده که آره هرچقدر این نظام سلطه‌ای کمتر باشه خشونت کمتره رفاه بیشتره طول عمر بیشتره، مثلا یکی از جوامع جالبی که توش معرفی میکنه Minang Kabau هست توی اندونزی که اینا هم یک نظام جالب برابری طلب رو دارن این گروه ها در واقع از مسلمانان اندونزی هستن چند تا چیز جالب که توشون بود اینه که ثروت بیشتر در دست خانم هاست و در واقع وقتی افراد پول میخوان قاعدتا معنیش اینه که مثلا مادرشون یا عمه‌شون هست که پول زیاد داره و مردها همیشه از خوهرشون کمک مالی میخوان یه جوری کمکم کن بتونم رو پای خودم وایستن و در واقع بیشتر ارثیه به مادرها منتقل میشه و باز چیز جالبی که راجع به این گروه میگه برام جالب بود اینه که میگه تو جوامع دیدن بعضی موقع‌ها بچه ها خیلی بی‌ادب رفتار میکنن خیلی شرارت میکنن خیلی شیطنت میکنن و همیشه به والدین میگه خب چرا این رو تنبیه نمی کنی گفته خب چرا تنبیهش کنم این بزرگ میشه کم کم یاد میگیره بزرگ میشه ادب یاد میگیره بزرگ میشه خویشتن‌داری یاد میگیره یعنی اون نظام حتی تنبیه کردن و والد سالاری هم توشون وجود نداره و این رو به عنوان مثال زده. و باز چند نکته دیگر رو مطرح میکنه که من دیگه برای این که خیلی وقتتون رو نگیرم اشاره دارم مثلا یکی از این چیزها اینه که میگه در نظام های سلطه‌ای پدیده دیگه‌ای اتفاق میفته که این رو به عنوان اسلاید آخر خدمتتون معرفی میکنم erotization of dominance اینم اصطلاح جالبیه erotization of dominance یعنی چی؟ یعنی میشه گفت جنسی کردن سلطه میگه در سیستم های سلطه‌ای همونطور که من در اون چند اسلاید قبل تعریفی از نظام سلطه‌ای ارائه دادم همین در اسلاید 29 شما میبینید که سلسله مراتب وجود داره ارجحیت انسان ها وجود داره سلطه و بالا بودن و در قدرت بودن هم به نوعی ارزش جنسی و سکسی پیدا میکنه، یعنی زور با تمایلات جنسی ارتباط پیدا میکنه افراد از افراد زورمند خوششون میاد و به اونها احساس جنسی پیدا میکنن و در مقابل اونایی هم که زور دارن در واقع میل جنسیشون زیاد میشه و احساس میکنن باید به بقیه به نوعی دست درازی بکنن، پس شما متوجه میشی که این erotization of dominance هم نکته جالبی رو داره یعنی یکی از ویژگی های جالب دیگه سیستم های سلسله مراتبیه، حالا جمع‌بندی بکنم از این کتاب یک ساعت و ده دقیقه در خدمتتون بودم تو چند دقیقه بخوام جمع‌بندی بکنم اینه آیا میتوان جوامعی تجسم کرد که پایدار باشند ولی توش مشارکتی باشه مرد سالاری نباشه افراد برابر باشند والدین یک سلطه قوی به فرزندان نداشته باشند آیا این با ذات بشر در تضاد و منافات هست یا نه؟ اینا ادعا میکنن که نیست یعنی ذات بشر رو بد شناختید سوگیرانه ارائه شده همونطور که اول چون شامپانزه رو شناختن تو این کتاب ها اومدن اون رو الگو قرار دادن، اگه اول بونوبو رو میشناختن شاید اینوری الگو قرار میدادن و اگر این اتفاق بیفته احتمالا جنگ کمتر میشه نزاع کمتر میشه خشونت کاهش پیدا میکنه و راه هایی هم که اینا پیشنهاد میدن میگن یکی از قسمت‌هاش یک برابری و در واقع equality از نظر اقتصادی در جوامع هست همونطور که wilkinson میگه و دیگری کاهش خشونت های درون خانواده و بین فردی است و میگن اگر اینا رو شما کنترل بکنید ممکنه ما به سمت اون مود روسویی جهش پیدا بکنیم، همونطور که اون forest troop بابون‌ها sapolsky که نشون داد جهش پیدا کرده خلاصه این کتاب سعی داره این رو مطرح بکنه لا به لاش یه مقدار شواهد دیگه هم داره نشون داده که مثلا ما با ضریب همبستگی ها هر قدر این اتفاق ها میفته مثلا تجاوز کمتر میشه تعرض به زنان کمتر میشه متلک گفتن کمتر میشه سلطه طلبی کمتر میشه میگم این از اون کتاب هاییه که باید با دید انتقادی نگاه کرد چون هم این کتاب ها هم کتاب های طرف مقابلش hobbesی ها به نظر میاد بالاخره یک باور پنهان یا اون باور پشت صحنه هم دارن دیگه اگر شما باورت اینه که انسان ذاتا شروره و کاریش نمیشه کرد دیگه خیلی در واقع این مطالب رو قبول نخواهی کرد ولی در مقابل امثال douglas fry معتقدن نه ما بد فهمیدیم من قضاوت رو به عهده خودتون میذارم ولی پیشنهادم اینه که این کتاب هایی رو که خدمتتون توصیه کردم مطالعه کنید من چند کتاب دیگه رو هم به بحث خواهم گذاشت یکی از اون کتاب ها همون مردان بد هست که بیاییم ببینیم شواهدی که david buss رو میکنه چیه که میگه از ازل این گونه بوده و ما همواره یک نزاع یا میشه گفت مشاجره‌ جنسیتی داشتیم و حتی جالبه معتقده از یک ممیز سه میلیارد سال قبل دوستان عزیز نه یک ممیز سه میلیون سال قبل، یک ممیز سه میلیارد سال قبل دو جنس در حال تضاد و دعوا بودن و سعی میکردن همدیگر رو بفریبن و منابع رو از چنگ همدیگه در بیارن، و این داستان مشارکتی یک افسانه خوش خیال یا خیالبافان است نمیدونم باید بیشتر مطالعه کنیم ولی بخوام بگم در اصل کتاب douglas fry بهم چسبید خوشم اومد یعنی حس کردم شواهدی هست و امیدی هم هست که این گونه هم باشه به خصوص اون کار sapolsky خیلی قشنگ بود من اون رو جداگانه در چند دقیقه خدمتتون ارائه میدم اون رو هم لطفا در ادامه این گوش بدید و اون کتاب دو هزار و در واقع سیزده douglas fry هم کتاب خوبیه چون اون نویسنده های مختلفی داره و اون تمام روسویی‌ ها رو جمع کرده و تمام روسویی ها سعی کردن شواهد رو کنن که ببین مثلا خیلی از مواقع بشر تستسترون مثلا اون گونه که شما فکر میکنی باعث افزایش پرخاشگری نمیشه، این یه تصوره و تستسترون لزوما باعث تنوع طلبی جنسی نمیشه تستسترون لزوما باعث نمیشه که افراد مرتب به دنبال رابطه جنسی و اینا باشن، در صورتی که daivd buss شواهدی رو رو میکنه که میگه نخیر اینجوریه اصلا هر کارش بکنی یه درصد زیادی مردان بد خواهیم داشت خب تا جلسه بعد خدا نگهدار همگی.
Document