خب عرض سلام دارم خدمت شما بینندگان و علاقمندان عزیز با یک معرفی کتاب دیگه در خدمتتون هستم کتابی رو که براتون در نظر گرفتم چندی پیش در اینستاگرام معرفی کردم و الان میخوایم به بررسی اون بپردازیم، کتاب awe یا حیرت اثر Dacher Keltner هست کتابیست مربوط به 2023 یه چند ماهی بیشتر از چاپ او نمیگذره و به نظر من ارزش خوندن داره و نکات آموزنده جالب و تامل برانگیز زیادی در اون وجود داره، خب پس با هم اگر موافق باشید به بررسی این کتاب میپردازیم. نویسنده کتاب Dacher Keltner فکر میکنم برای شما آشنا باشه، او متولد 1962 هست یعنی الان حدود 61 سالشه و در دانشگاه کالیفرنیا berkeley استاد کرسی روانشناسی هست پژوهش ها و مطالعات جالبی داشته و ما پیشتر کتاب تناقض قدرت رو از او معرفی کردیم اگه خاطرتون باشه یک کتاب واقعا تامل برانگیزی بود که اشاره کرده بود که آنچه باعث میشه انسان ها بتونن در هرم قدرت، در نردبان قدرت، ترقی بکنن توانایی اونها در درک دیدگاه دیگران و ایجاد همدلی با ایشان هست. ولی چرا اسم کتاب رو گذاشته بود تناقض قدرت به این دلیل بود که وقتی افراد در همین پلکان میرن بالا کم کم این تواناییشون رو از دست میدن و در واقع همون چیزی که باعث شده افراد به قدرت برسن به تدریج از بین میره و افراد وقتی در اون سمت زیاد باقی میمونن اون قدرت خواندن ذهن دیگران ایجاد اون احساس empathy و همدلیشون رو از دست میدن و این به خطاهای خیلی زیادی منجر میشه این اساس کتاب 2016 او بود چند سال پیش نوشته بود و به نظر من این هم کتاب جالبیست باز Dacher Keltner رو اگر شما بخواید یک مستند جالب داره که توی یوتیوب شما میتونید اون رو مشاهده کنید The Search که در این مستند در مورد همین پدیدهی حیرت یا شگفتی یک صحبتی داره در کنار Sam Harris richard dawkins Daniel Dennett و در واقع bart ehrman که در واقع متفکرین برجستهای هستن و همه این ها دور هم جمع شدن و در واقع میشه گفت یک بحث گروهی رو ارائه میدن در مورد همین پدیدهای که ما الان میخوایم کتابش رو نقد کنیم، این احساس حیرت این احساس شگفتی راز وارانه چه هست که در واقع به انگلیسی به اون لغت awe رو قلمداد میکنند در واقع نسبت میدن. باز اگر بخوام از کارهای دیگر dacher keltner خدمتتون بگم اون یکی از مشاوران این برنامه های pixar کارتون های pixar رو فکر کنم خیلیهاتون دیدید در مورد این کارتون inside out یک کارتونی هست که فکر میکنم برای نوجوان ها برای کودکان هم جذاب باشه و در واقع هیجانات و emotion های ما رو نشون میده این کاری از pete docter هست و در واقع توش چند کاراکتر یا شخصیت اصلی داره غمگینی، ترس، خوشحالی، نفرت، چندش و خشم و در واقع چگونه نشون میده که این هیجانات درون کودک وجود دارن و او رو به تصمیم گیری وادار میکنن و باعث میشن جهان رو از اون پنجره ببینه، و به همین دلیل اسم inside out رو گذاشتن هم باعث میشه از درون جهان بیرون رو متفاوت ببینه هم این که رفتارهای بیرونی او رو دستخوش تغییر کنه، Dacher keltner یک جوری در این کارتون به عنوان مشاور حضور داشته و میگه از من سؤالاتی داشتن که مثلا emotion پایه هیجانات پایه چه هست و چگونه در واقع میشه اونها رو ترسیم کرد کجاها دیده میشن و در واقع چگونه میتونیم برای اونها مصداقهای بیرونی پیدا کنیم، از روی در واقع میشه گفت دعوت او به مشارکت به همین کارتون inside out شما ممکنه حدس زده باشید که پس حوزه تخصصی keltner علاوه بر مسئله هرم قدرت و در واقع این مقوله همدلی، شناختن هیجانات هست و در واقع میشه گفت او یکی از هیجان شناسان برجسته معاصر هست که روی هیجانات مختلف کار کرده، خب در اسلاید 7 هم شما مجموعهای از کارتون های pixar رو میبینید برای اونهایی که نوستالژی دارن نمیدونم toy stroy رو داریم ماشین ها رو داریم نجات دادن نمو رو داریم اون up رو داریم و Ratatouille و غیره که برای اونهایی که حالا فکر میکنم بچه داشته باشن احتمالا کارتونهای جالبی هست، و pete docter رو هم فکر کنم شنیدید تهیه کننده خیلی از اینها بوده به خصوص اون مجموعهای که راجع به هیجاناته. خب dacher keltner در کتاب خودش در کتاب حیرت که با اجازتون من اون رو حیرت یا شگفتی ترجمه کردم ولی تا انتهای این مبحث پذیرای نظر شما هستم در اینستاگرام هم چند در واقع اصطلاح رو شنیدیم بهت میتونه باشه عجب میتونه باشه ولی اجازه بدید که وقتی بحث رو راجع به نقشه در واقع لغوی این هیجانات مطرح کردم احتمالا با من هم نظر خواهید شد که متاسفانه ما لغت دقیقی برای آو نداریم، و در واقع به نظر میاد هر زبان و هر فرهنگی هیجاناتش و نقشه هیجانیش ممکنه شبیه هم باشه ولی دقیقا بر هم منطبق نیست و ما نمیتونیم برای هر هیجانی مصداق اون رو در زبان و فرهنگ دیگه پیدا بکنیم، یکی از مهمترین آنها آو هست، چجوری شد به این قضیه علاقمند شد؟ در ابتدای کتاب نوشته من 27 سالم بود و میخواستم توی مسیر حرفهای خودم در رشته روانشناسی و شناسایی هیجانات فعالیت کنم، که رفتم پیش Paul Ekman تصویر او رو در اسلاید شماره نه میبینید Paul Ekman رو فکر کنم خیلی از شماها باهاش آشنایی دارید فردی هست که راجع به چهره و هیجانات موجود در چهره پژوهش های زیادی کرده، او از جمله پژوهشگرانی هست که باور داره هیجانات ما به صورت سخت افزاری در مغز ما موجود داریم و ما در واقع یک سری هیجانات پایه جهان شمول داریم که چند تای اونها رو حالا پایین بالا میکنه معمولا از ترس یاد میکنه از خوشحالی یاد میکنه از اضطراب یاد میکنه از حالت شگفتزدگی نه این حالت حیرت سورپرایز منظور هست یاد میکنه از غم یاد میکنه این هیجان از چندش یاد میکنه و معتقده که در فرهنگ های مختلف در قبائل مختلف حتی در جوامع خیلی دور افتاده وقتی رفتن دیدن بیان چهره شبیه هم هست و میتونن این بیان رو در فرهنگ های دیگه شناسایی کنن، حالا این خودش یک در واقع مبحث جدا هست که امثال ایشون و izard و دیگر هیجان شناسان معتقد هستن که ما هیجانات ذاتی داریم این هیجانات در بیولوژی و سخت افزار ما حک شده و جهان شمول هست، در مقابل ما افراد دیگری رو داریم مثل Lisa Feldman Barrett که معتقدن نخیر هیجانات یک سری بازنمایی ها و بازسازی های فرهنگی هستن و ما نه هیجان جهان شمول داریم و نه بیان چهره جهان شمول داریم، هنوز این بحث ادامه داره، و جز همون حوزه هایی هست که به قول معروف شما باید تکلیفتون رو روشن کنید به کدام اردوگاه متمایل هستید و کدام اردوگاه را قبول دارید، اینجا بخوام یه مقدار از خودم آشکار سازی کنم من با Lisa Feldman Barrett بیشتر همسو هستم و به نظر من هیجانات ما همونطور که Feldman Barrett میگه امضای رفتاری زیستی bio behavioral signature نداره در صورت که امثال Paul Ekman معتقدن داره، یعنی هم یک سری مبانی زیستی خالص جهان شمول داره هم یک امضای رفتاری داره، مثلا فرض کنید خشم در چهره یک جور هست یا بیان فیزیولوژیکش در تمام انسان ها کم و بیش شبیه منتهی Feldman Barrett میگه نه خیر تو بعضی از فرهنگ ها میریم اون چیزی که ما در یه فرهنگ ممکنه نماد فیزیولوژیک خشم ببینیم در یک فرهنگ دیگه شادی هست، ممکنه شما بگید نه این دیگه خیلی حرفه یعنی شما میخوای بگید بعضی ها مثلا وقتی خوشحال هستن مثل ما که عصبانی میشیم چشماشون مثلا باز میشه میزنه بیرون دندوناشون رو نشون میدن و اینا تا حدودی بله برای این که باز به همون مسئلهی wierd برمیگرده که Joseph Henrich گفته بود که بسیاری از پژوهش های روانشناسی روی انسان غربی صورت گرفته وقتی شما به مناطق خیلی دور افتاده میری میبینی که شروع میکنه تغییر کردن، با این تفاوت که همون بحث و مناقشه سر اینه که میگن بعضی از مناطق دور افتاده شما میرید و میبینید هیجانات شبیه انسان غربیست، یه استدلال جالب میکنه میگن در همون مناطق دور افتاده شرکت کوکاکولا هم نمایندگی داره و مردم کوکا مینوشند، یعنی نشون میده اون فرهنگ غربی اروپایی به همه جا سرایت پیدا کرده و به نوعی آشنایی با بیان هیجانات در چهره اونها هم جهانگیر شده. این بحث هنوز ادامه داره و جز اون بحث های خیلی شیرینیه که فکر میکنم برای علاقمندان به مطالب علوم رفتاری جای مطالعه زیاد داره خلاصه میگه رفتم پیش Paul Ekman گفتم من میخوام تو هیجان شناسی کار کنم کدوم یک از این هیجانات رو پیشنهاد میدی؟ خوشحالی، اضطراب، خشم، غمگینی، شگفتی کدومش هست؟ میگه Paul Ekman برگشت گفت آو همین حالت حیرت، برو اونو بررسی کن این خیلی جالبه و ما راجع بهش خیلی کم میدونیم، کی این کار رو کرده وقتی 27 سالش بوده یعنی تقریبا یه چیزی حدود 35-۳۶ سال پیش میگه و از همون زمان من شروع کردم راجع به این پدیده کار کردن، پژوهش کردن و شاید بگم این کتاب به نوعی جمعبندی دیدگاه او بعد از 30 سال هست، منتهی یه نکته دیگه هم هست که یه مقدار هم کتاب رو غمانگیز میکنه و به نوعی هم یه جوری به اعتقاد من سوگیرانهش میکنه، یه برادر کوچکتر از خودش داشته، یک سال از خودش کوچکتر بوده به نام ralf و اون برادر میمیره، فوت میکنه، و میگه اون یکی از اون صحنه های خیلی غمانگیز زندگیم بود و مواجه شدن با او در بستر بیماری، در بستری که مشرف به موت هست و دیدن لحظات آخر زندگی او، داشتم هیجانات رو مرور میکردم و دیدم یه هیجانی که اون تو خیلی برجسته هست همین احساس حیرته در مورد این که حیات چیه؟ مرگ چیه؟ وقتی موجودات میمیرن، چه اتفاقی میفته؟ و به نوعی شما در تمام کتاب این سوگ رو میبینید و حتی شاید میشه گفت این کتاب علاوه بر این کتاب علمی هست یک نوع سوگواری dacher keltner هم هست که در واقع داره سوگواری برادرش رو میکنه و خیلی از جاها به نظر میاد از اون قالب به راحتی نمیتونه خارج بشه من فکر میکنم که خب از یه جهت کتابش رو انسانی کرده، از یه جهت کتاب رو سوگیرانه کرده و از یک اثر خالص علمی مخلوطی از اثر علمی و اثر فردیش کرده. در کتاب همینجور که راجع به keltner ببخشید ادامه بدیم، او با چند شخصیت مطرح در حوزه هیجانشناسی هم همکاری داره، مقالات مشترک داره، من دوتاشون رو خدمتتون نام میبرم در اسلاید شمارهی ده شما اسامی و تصاویرشون رو میبینید، یکیش Jonathan Haidt هست و دیگری david yaden, Jonathan Haidt در ایران شناخته شده هست اون کتاب righteous در واقع درستکار ترجمه شده و میدونید در حوزه هیجانات مرتبط با اخلاقیات و هیجانات متعالی پژوهش های خوبی انجام داده، ولی احتمال میدم david yaden که نفر دوم هست که عکسش رو شما اینجا میبینید خیلی برای جمعیت فارسی زبان شناخته شده نباشه او یک کتاب جدید داره دو هزار و بیست و دو به نام The Varieties of Spiritual Experience بررسی در واقع عذر میخوام تنوع تجربه روحانی که میدونید این رو هموزن کتاب مشهور William James نوشته The Varieties of Religious Experience اومده Religious رو عوض کرده و Spiritual گذاشته یعنی تنوع تجربه های روحانی. david yaden با در واقع keltner کارهای مشترکی داره مقالات مشترکی رو با هم چاپ کردن و از جمله یکی از کارهای مشترکشون تهیه یک مقیاس سنجش حیرت هست که من به اون هم اشارهای خواهم کرد، منتهی این کتاب رو هم من آماده کردم همینطور که میبینید اصلا اسلاید هاش هم آمادهست به زودی این رو هم خدمتتون معرفی خواهم کرد به عنوان کتابی که امیدوارم تو همین ماه به بررسیش بپردازم که او علاوه بر پدیده حیرت مطالب دیگر مرتبط با همین هیجانات پیچیده معنوی روحانی رو به بحث میذاره، اون احساس حضور احساس این که در اطراف ما وقایع رازالودی داره اتفاق میوفته الهام شهود اینها رو هم به بحث میذاره به نظر من کتاب جالبیست و کتاب جذابی خواهد بود، و یه نکته رو هم بگم چون من دیدم خیلی ها دارن سؤال میکنند راجع به کتامین راجع به قارچ راجع به پسیلوسیبین یا Psilocybin که اینا چی هست آیا برای درمان افسردگی به درد میخوره یا نه؟ محض اطلاع شما خدمتتون بگم David yaden پژوهشگر علوم اعصاب در pyscgedelic مرکز بررسی روانگردان ها یا johns hopkins هست و در واقع پس ببینید که خیلی از سؤالات شما رو هم این فرد جواب میده و حالا چرا به این قضیه علاقمند شده چون به نظر میاد اون تجارب mystic تجارب رازالودی که ما داریم شباهت داره به آنچه که دسته ای از داروهای روانگردان تو بعضی از افراد ایجاد میکنند. حس می کنم یه چیزایی داره به دلم میاد. حس می کنم یه کسایی اطرافم هستند حس می کنم یه چیزای رازالودی هست که من دارم بهشون وقوف پیدا میکنم یا حتی همین احساس حیرت و شگفتی آو رو که داریم میگیم اون هم در گاهی اوقات مصرف پسیلوسیبین مصرف ال اس دی قارچ دیده میشه و این فرد مورد نظر شما هست کارهای جالبی راجع به استفاده از روانگردان ها کرده این سؤال رو میبینم خیلی ها میپرسند.آیا کتامین برای درمان افسردگی خوبه؟ آیا میتونیم از اینها استفاده کنیم؟ جوابش رو من فکر کنم میتونم به این بگم که قبل از اینی که بخوام بگم آره یا نه شما باید با این تجارب آشنا باشید، تجارب mystic و اون پدیده آو چون همینجا اشاره خواهم کرد که خیلی از افراد میگن وقتی این حیرت این او رو تجربه میکنن تغییر عمدهای در مودشون پیدا میشه و همونطور هم که خدمتتون گفتم به نظر میاد وقتی keltner راجع به این پدیده داره صحبت میکنه به نوعی سعی داره اون سوگ فقدان برادر خودش رو هم در واقع به نوعی حل بکنه. پس اینا یه جوری به هم وصلند و شاید این که کتاب میبینیم در این حوزه طی چند سال اخیر خیلی زیاد شده به خاطر تلاشیست که برای درمان این حالتهای افسردگی، افسردگی هایی که جنبهی اگزیستانسیال دارن وجودی دارن و ارتباط دادن اون به این حالتهای mystic هست. پس اینم یه خورده بازارگرمی برای اون کتاب بعدی بکنم این دوتا کتاب خیلی همپوشانی دارن از بعضی مطالب اون برای الان استفاده خواهم کرد و همچنین کتاب آو برای اون. خب بیایم ببینیم کتاب رو چجوری آغاز میکنه، بعد از این که اشاره میکنه به اون فقدان دردناک برادرش کارهای پژوهشی خودش رو شروع به معرفی میکنه. یکی از کارهایی که انجام داده و به نظر میاد کار برجستهای هست که اگر شما میخوای بدونی که خب اصلا این حیرت، این شگفتی چه نوع هیجانیه؟ کی اتفاق میفته؟ چگونه میشه؟ یک کار جالبی انجام داده که در کتابش نتایج اون رو ارائه داده و همچنین قرار است که در قالب چند مقاله پژوهشی هم اون رو معرفی بکنه. چی کار کرده؟ دو هزار و صد گیف از این سکانس های سه تا پنج ثانیهای که توی اینستاگرام شبکههای اجتماعی هست رو جدا کرده، دو هزار و صد تا از گیف های خیلی فراگیر، و بین تعداد زیادی افراد اینا رو نمایش داده و از هر کدومشون خواسته که هیجاناتی که این گیف ها در شما ایجاد میکنند رو بیا بگو. و ادعا میکنه سیصد و بیست و چهار هزار ارزیابی صورت گرفته منتهی خب اینا رو تک تک انجام نداده. دیگه اینا برنامه های کامپیوتریه افراد میان گیف رو نگاه میکنن بعد جلوش براشون پرسشنامه میاد کلیک میکنن که خب این گیف بیشتر تو رو ترسوند بیشتر بهت چندش داد بیشتر عصبانیت کرد و البته یه دونه هم نیست مخلوط این هیجاناته. وقتی شما تعداد زیادی ارزیابی داشته باشید از تعداد زیادی آدم، شما میتونی یک نقشه در واقع هیجانات رو ترسیم بکنید، که یه نمونهش رو من در همین اسلاید خدمتتون گذاشتم. اگر شما این اسلاید واضح نیست آدرسش رو میدم میتونید برید اصلا به اون وب سایتش و دقیق تر نگاه کنید خدمتتون خواهم گفت حتما برید اونجا سر بزنید چون یک نرم افزار خیلی جالبی هست و کارهای جالبی براتون میکنه. اگر شما دقت کنید ما یه چیزی داریم به نام semantic map یا نقشه لغوی این هیجانات، وقتی یه نفر میگه این گیف رو دیدم ترسیدم خب فقط نترسیدی ممکنه یه اتفاق دیگه هم افتاده باشه. بگی مثلا احساس شرم هم کردم یا بگی دلشوره هم گرفتم یا در عین حال بگی عصبانی هم شدم خب اینا چی میشه وقتی تعداد زیادی باشه به کمک محاسبات ریاضی میتونی اینا رو بیای در واقع تلفیق کنید و ببینی هر هیجانی چقدر خویشاوندی یا همخانوادگی با هیجانات دیگه داره و همونطور که ما یه نقشه جغرافیایی رسم میکنیم که مثلا فلان کشور با چه کشورهایی همسایه هست گسترهش چقدره مساحتش چقدره نمیدونم همسایه های اصلیش کدام ها هستن، هیجانات ما هم در واقع یک نقشه داره که شما یه نقشه خیلی خوبش رو در اینجا میبینید، اگر اصل مقاله رو میخواید این هست مقاله، Self-report captures 27 distinct categories of emotion bridged by continuous gradients Proceedings of the National Academy of Sciences 2017 چاپ کرده. ولی هنوز کارهای بعدی هم داره چاپ میشه. در اسلاید شماره 13 من اون بالا یه آدرس وب سایتم براتون گذاشتم. حالا نمیدونم چجوری میشه کاریش کرد که بتونید روش کلیک کنید ولی میتونید این رو یادداشت کنید و یا اصلا همین مقاله ای که اینجا هست این مقاله بازه مقاله های PNAS Proceedings National Academy of Science مقالات دسترسی عموم هست. میتونید اینها رو دانلود کنید برید اون آدرس رو روش کلیک کنید وقتی روی اون آدرس کلیک کردید صفحهای براتون باز میشه که من نمونهش رو یک شاتش رو در اسلاید شماره 14 15 براتون گذاشتم همون نقشهای که در اسلاید 12 بود رنگیش میاد. یک webpage میاد و اگر شما به این سلاید نگاه کنید میبینید که یک سری هیجانات عمده هستند. مثلا اضطراب، ترس، وحشت، چندش که هر کدومش یک دونه عکس هم داخلش هست. مثلا اضطراب فرض کنید فرد داره یک میخ یا ارهای رو میزنه و دستش اونجا هست که هر آن ممکنه ببره، در ترسه یک دونه عنکبوت یا روتیل هست همینطور میری جلو اون disgust یک کودکی هست که حالت چندش آوری داره بالا میاره، بعد شما جاهای دیگه romance رو دارید desire جنسی رو دارید Nostalgia رو دارید احساسهای admiration رو دارید. تمجید رو دارید احساس سرگشتگی رو دارید. احساس به نوعی خیط شدن و احساس شرمندگی رو دارید. وسوسه رو دارید و آو رو هم اونجا میبینید. آو رو میبینید که در واقع سمبلش یک قارچ هستهای یک انفجار کلاهک اتمی هست. کنارش Martin Luther King رو میبینید که در واقع هیجان اصلی که روی اون سوار شده admiration هست به نوعی تعریف و تمجید و یه خورده پایین تر میاید خوشحالی و شادابی رو میبینید. Joy که یک زن و شوهر هست که نوزادشون رو بغل کرد. خب calmness آرامش رو دارید و غیره. پس ببینید خویشاوندی این هیجانات رو شما در اسلاید شمارهی ۱۴ میبینید یعنی اگر شما نگاه کنید هیجان و بعد اینجا مجبورم لغت های انگلیسیش رو بگم. چون ببینید اینا نقشه لغوی هست که وقتی شما ترجمهش بکنی شبیهش تو فارسی در نمیاد، هر فرهنگی هر زبانی باید خودش نقشهش رو رسم کنه. یعنی خویشاوندی اینها از طریق فرهنگ لغت امکان پذیر نیست. شما باید با تعداد زیادی از شهروندان آن زبان و همچنین آدم هایی که تو اون فرهنگ بزرگ شدن شروع کنید اینها رو ارزیابی کنید و کنار هر یک خویشاوندی اینا رو در آرید. ولی برای اینکه بدونید که همین حیرت یا آو در واقع کجا هست شما ببینید بین admiration بین یک نوع احساس تمجید و تعریف و از اون طرف aesthetic appreciation احساس تعریف یا ارج نهادن زیبایی شناختی قرار گرفته یه مقدار فاصلهش با joy خوشحالی بیشتره و یه مقدارم با calmness یعنی احساس آرامش فاصله داره ولی نزدیک هستن، میبینید این چندتا همشون کنار هم قرار گرفتن اینا هیجانات مثبت هستن اگر شما بری سمت بالا و سمت چپ تصویر رو نگاه کنید میبینید وحشت، ترس، اضطراب و چندش کنار هم قرار گرفتن و نقطه مقابل هستن، اصطلاحا گفته میشه اینا هیجانات منفی هستن، و اون وسط یک سری هیجانات مرکب و پیچیده هست مثلا احساس سرگشتگی و گیجی، اون در واقع confusion رو میبینید جالبه هیجانات عشقی و جنسی اگر شما نگاه کنید یه مقدار فاصله داره سمت راست و بالا قرار گرفتن، نوستالژی اون احساس دلتنگ شدن برای گذشته باز مجزا هست وسوسه اون پایین و مجزا هست و باز میبینید احساس اون awkwardness وقتی یه کاری صورت میگیره که شما خیط میشی یا احساس شرمندگی میکنی سر یه اتفاقی که افتاده اونم تا حدی بین هیجان منفی و هیجانات مثبت قرار گرفته ولی در منتهی الیه سمت چپ هست. پس این نقشه روانی هیجانات ما هست. حالا من میگم به این سایت مراجعه کنید چیش جالبه اینه، که اگر شما به سایت مراجعه کنید این دو هزار و صد تا کلیپ رو اونجا داره و اگر شما همینطور ماوستون رو کرسل رو حرکت بدید. رو هر کدوم از اون نقطه های ریز که قرار بگیرید یه دونه از همون کلیپ ها باز میشه از اون گیف ها باز میشه و شما نمره ای رو که میانگین بهش دادن میبینید که چقدر با اضطراب هم خانواده هست چقدر با وحشت هم خانواده هست چقدر با احساس شگفتی هم خانواده هست و در واقع شما میتونید سمبل هر کدومشون رو ببینید. هر چقدر خالص تر باشه مثلا فرض کن اونایی که خیلی به ترس خالصه یه صحنه عقربه ماره یا فرض کنید اونی که اضطراب هست مثلا اره داره میکشه ممکنه انگشتش قطع بشه و اینا هست. یا disgust واضحا میبینید سمبلش استفراغه ولی همینطور که میای پایین میتونید اینا رو تجربه بکنید. مثلا من تو اسلاید شمارهی پونزده یه نمونه شو بهتون نشون دادم که مثلا روی یه دونه اگر ماوس رو نگه دارید میبینید اون گیف باز میشه. مثلا یه خانمی هست که داره از عرض خیابون شلوغ رد میشه و ماشین ها دارن با سرعت رد میشن. و از افراد خواسته بگی این چه احساسی بهت میده. و بعد مثلا افراد مثلا چیزی که اعلام کردن اون بالا میاد ببین یه خط هست که یه تعداد درصد داره، ۴۵ درصد اضطراب ۴۵ درصد ترس ۳۶ درصد احساس آرامش که بعدن از خیابون رد شده احساس شگفتی و غیره. یعنی شما میتونی بفهمی هر واقعهای چجوری مخلوط داره و حتی شما یک دایره هم در سمت راست میبینید که شدت میانگینی که افراد رای دادن رو توش میبینید. خب فایده این چیه؟ فایده اش اینه که اگر شما میخواید بفهمید واقعا احساس شگفتی یا حیرت چی هست برید اون گیفهای نزدیکش رو باز کنید ببینید چه چیزهایی رو داره و مردم به چه چیزهایی این گونه رای دادن و در مقابل شما میتونید به سمتی برید اون awkward مثلا جالبه، میری میبینی همینهایی که افراد خیط میشن مثلا اومده دست بده اون طرف اصلا حواسش نبوده رد شده. یا اومده کادو رو تحویل طرف بده میبینید اصلا طرف کادوهه رو ندیده یا در واقع خیط شده طرف و قشنگ میگه این نمره کامل رو گرفته، diagustش رو توصیه میکنم نگاه نکنید اگر یه مقدار از اینا هستین که به قول معروف چندشوئه، ولی این نشون میده که ویژگی آو یا اون احساس حیرت چگونه هست اگر بخوایم معنی لغویش رو بگیم معنی در واقع توصیفیش رو بگیم being in the presence of something vast that transcends your understanding of the world هیجانی که هنگام مواجه شدن با رازی عظیم در ما به وجود می آید، بودن در حضور وجودی رازالود و عظیم که درک شما را درک شما را از جهان تعالی می بخشد، این میشه در واقع ویژگی آو، پس یه هیجانی هست که وقتی شما معمولا با وقایعی مواجه میشی که عظمت داره و عظمت اون برای شما به راحتی قابل هضم نیست و بعد از آن که اون عظمت رو مشاهده کردی یک احساس تحول معنوی در خودت می بینی به این هیجان می گن هیجان آو و بیایم ببینیم که چه مصداقهایی داره. مثالی که به صورت کلیشهای می زنند می گن شما ببین مثلا در اسلاید شماره 17 وقتی یک گل رو می بینی این گل زیبایی داره ولی احساس آو به شما نمیده این مثال به شوپنهاور برمی گرده میگه ولی فکر کن شما صحنهی یک صائقه خیلی عظیم رو در دشت ببینی به شرطی که خودت در یک مامن در یک محل امن باشی، این احساس آو به شما میده، فیلسوف هایی مثل شوپنهاور وقتی می خوان توضیحش بدن می گن این، دیدن عظمت طبیعت، خشم طبیعت به شرطی که خودت در معرض خطرش نباشی، مثلا از یه هواپیما داری یک آتشفشان مهیب رو نگاه می کنی، از دوردست داری صائقه زدن رو می بینی از دوردست داری یه گردباد می بینی خیالت راحته به من آسیب نمی زنه ولی من عظمتش رو متوجه می شم، البته اونا نمی گفتن آو اصطلاحی که فیلسوف ها به کار می بردن لغت sublime بود متعالی sublime و sublime رو در مقابل زیبایی میذاشتن می گفتن ما در طبیعت یک زیبایی داریم یک aesthetic داریم مثل یک گل زیبا مثل یک حیوان زیبا ولی در مقابل یک sublime داریم عظمت داره و عظمتش شما رو می گیره یه جور لرزه به اندامتون می دازه منتهی باعث ترستون نمی شه چون خودتون در یک جای امن قرار گرفتید یا خیالتون راحته که به شما نمی رسه، این حس رو می گن sublime یا آو خب وقتی اومده بودن همون نقشه semantic رو رسم کرده بودن دیده بودن آره بیشتر در واقع احساس آو توی بخش مثبت قرار می گیره، درصد کمی گفتن با اضطراب و ترس همراهه ولی در هر حال عدهای ترس و اضطراب رو هم توش تجربه کردن، و جالبه که این احساس ترس و وحشت وقتی با مقوله آو هست تو یه عده دیده می شه یعنی یه عده هم هستن که می گن وقتی یک آبشار عظیم می بینیم، یک اقیانوس عظیم پرتلاطم رو می بینیم، هرچند تو ساحل امن هستیم وحشت می کنیم می ترسیم و باز برای اونایی که علاقمند به psychedelic ها هستند، نسبت تجربه اضطراب و وحشت هم تو اونا هم همین جوره یعنی اکثریت افراد وقتی یک روانگردانی مثل پسیلوسیبین رو مصرف می کنن حالا این هم بهتون می گن بعضی ها هم میگن که این رو چرا میگی پسیلوسیبین نمی گی سایلوسایبین اینا بستگی داره شما تلفظ انگلیسیش رو می خواهی تلفظ لاتینیزهش رو می خواهی یا تلفظ فرانسوی یا فرانکوفونش رو می خواهی تو فرهنگ ما معمولا به خصوص تو رشته پزشکی یه مقدار تلفظ ها میراث فرانسوی دارن و این فکر نکنید که عه چرا یه بار یکی یه جور میگه یکی یه جور دیگه میگه مثلا من این رو دیدم خیلی ها گفتن این biceps بایسپسه یا بیسپسه در واقع hypertension هایپرتنشنه یا هیپرتانسیونه خب این بستگی داره چه شکلی داری تلفظشون میکنی، خب اون احساسی که در واقع تو psychedelicها هست، یه عده احساس مرگ و احساس وحشت بهشون دست می ده، جالبه همین رو اومده دیده در اون شگفتی های مذهبی هم هست یه عده وقتی احساس می کنن در محضر خداوند هستن یه احساس شگفتی و حیرت دارن ولی درصدی یه احساس ترس فراگیر هم دارن، باز این پدیده رو ما داریم یا هنگام مواجه شدن با مقوله مرگ بزرگان، مرگ عزیزان، مرگ های تاثیر گذار همه وحشت تجربه نمی کنن، یه درصدی تجربه می کنن پس اینجوری بیایم صحبت کنیم که حیرت یا شگفتی به طور اعم و به طور اکثریت یک هیجان مثبته، ولی بعضی ها لا به لاش هیجان منفی اضطراب ترس و وحشت هم قاطی دارن، که چرا اونجوری می شه باز این رو نمیدونیم. خب در جریان پژوهش های دیگری که keltner انجام داده بود به خصوص زمانی که اومده بود اون پرسشنامهی حیرت رو به کمک david yaden استاندارد کرده بود، متوجه شده بود که هشت دسته عمده داریم که این هیجان رو در ما ایجاد می کنند یعنی هیجان حیرت توسط هشت دسته ایجاد می شه، و در رأس اونها گفته بود زیبایی اخلاقیست نوعی moral beuaty وقتی شما از خود گذشتگی وقتی شجاعت ایثار به نوعی احساس بزرگواری رو در دیگران می بینی این تجربه رو داری و شایع ترین حالتی که بنا به بسیاری از پژوهش ها افراد با اون مواجه می شن هنگام دیدن بزرگواری شجاعت یا بزرگ منشی دیگران هست شما هم این احساس رو داشتید مثلا می بینید یه دفعه عجب طرف چقدر بخشنده بود یا طرف اصلا به روی خودش نیاورد طرف همه مرارت ها تمام دشنام و اینا رو تحمل کرد یه لبخندی زد و همه رو بخشید و رد شد رفت، و اصلا کینهای به دل نگرفت اصلا ازش درس گرفتیم، یه جور تکون خوردیم، این تکون خوردن همون تحول متعالیست که گفتم در هیجان آو وجود داره، پس یکیش زیبایی اخلاقیست که شایع ترین حالتشه، دومیش جوشش عمومیه یا جوشش جمعی، این رو اولین بار Émile Durkheim مطرح می کنی Collective effervescent شما قرص جوشان دیدین اگر دیده باشین روش نوشته effervescent Tablet قرص جوشان اینم اسمش رو گذاشتید Collective effervescent یک نوع جوشش جمعی وقتی شما مثلا با یک خیزش جمعی مواجهی همه با هم متحدن همه با هم دارن دنبال یه مسیر می دن همه همسو شدن همه همنوا شدن شما یه جوری می شی احساس یک عظمتی داری یک هیجان مثبتی رو داری که با تغییرات فیزیولوژیک خاص خودش همراهه که این رو هم صحبت خواهم کرد، سومین عامل طبیعته منتهی همون شوپنهاوری نگاه کن طبیعتی که عظمت داره، به نوعی مهیبه ترسناکه و ابهت داره ولی شما در حاشیهی امنش قرار داری موسیقی این کار رو می کنه بعضی از کنسرت ها بعضی از موسیقیها شما می بینید وقتی گوش میدی این حس رو پیدا می کنید طراحی های بصری نقاشی ها مجسمه ها نوشتارها اون کارهای هنری دیداری، اتفاقات مذهبی و روحانی، شما در معبد هستی در یک محل تجمع مؤمنین هستی در عبادتگاه هستی در محراب هستی این احساس بهت دست میده، هنگامی که مرگ و زندگی رو شاهدی مثلا همونجا که می گفت برادرم رالف داشت می مرد اون لحظه احساس کردم که جهان چه عظمتی داره چه رازی در مرگ نهفته و وقتی عزیزت میره درسته غم داری سوگ داری ولی در عین حال مثلا یک پدیده رازالودی از کل جهان برات آشکار میشه و اونورش هم هست هنگام پیدایش زندگی، هنگامی که نوزادی به زندگی شما ما میگذاره هنگامی که قدم نورسیده داری یه لحظه که نگاش می کنی برای اولین بار که دیدمش برای اولین بار که چهرهش رو دیدم چشم تو چشم شدیم، یه احساس خاصی پیدا کردم، یک لرزشی بود، یه تحولی تو من ایجاد شد اصلا یه آدم دیگه شدم و بالاخره کشف و شهود، جاهایی که شما با یک کشف های خیلی پیچیدهی علمی مواجه می شی، یه دفعه یک راز علمی برات آشکار می شه یا یک معمای دیرینهی زندگیت حل می شه، یه چیزی که سالیان سال برات پرسش بوده یه دفعه جوابشو پیدا می کنی یه لحظه احساس می کنی یه بارقهای از روشنایی به قول معروف flash of genius یک بارقهای از نبوغ پیدا می شه و یک راه حلی پیدا می کنی اون هم جز حالت هاییست که آو ایجاد می کنه به این epiphany هم می گن که این epiphany ها می تونه مذهبی روحانی باشه می تونه epiphany ها علمی باشه یعنی شما تا مدت ها یه چیزی رو نمی تونستی حل کنی نمی دونستی چرا اتفاق می افته و بعد یه دفعه این اتفاق برات می افته که حالا فهمیدم حالا برام روشن شد اینم احساس آو در شما ایجاد خواهد کرد، خب وقتی شما در واقع آو را تجربه می کنی این مثال هایی که زدم خدمتتون حالا خواهم گفت که چرا keltner معتقده این یک تجربهی خیلی مهمه، و به نظر میاد Paul Ekman درست راهنماییش کرده بوده که برو این رو مطالعه کن واقعا قبل از او خیلی پژوهش علمی نشده بود که این هیجان از کجا میاد، ما به ازای بدنی و فیزیولوژیکش چگونه هست و چه اثراتی روی ما می گذاره؟ موافق هستین بحث رو ادامه بدیم، باز بخوام یه بازارگرمی بکنم برای یه کتاب جالبی که این رو هم به زودی خدمتتون معرفی خواهم کرد science blind شاید بتونیم اسمش رو بذاریم کور علمی یا کور دانشی، Andrew Shtulman کتاب رو نوشته کتاب جالبی هست مال 2017 هست و به این میپردازه که در واقع در اصل کتاب اینه که چرا خیلی از مردم قسمت های مهم علمی رو نمی فهمند و در واقع خیلی از پدیده های علمی رو بد درک می کنند، ایراد ذهن چیه به نوعی به تکامل ذهن و اندیشه در کودک پرداخته به تکامل intelligence پرداخته و مثال های خیلی جالبی رو ارائه داده که بشر به صورت ذاتی اشتباه می فهمیده، حالا چرا به بحث امروزمون ربط داره اینه که خیلی قشنگ توصیف می کنه اون لحظات درخشانی که یه عده به عقلشون رسیده آه ما کل داستان رو غلط فهمیدیم مثلا مثالی داره من چند تاش رو خدمتتون بگم ولی به قول این فیلمی ها spoiler نکنم مثلا فرض کنید تا مدت ها فکر می کردن که خب ما یه چیزی داریم به نام سرما یه چیزی داریم به نام گرما وقتی شما مثلا یخ رو میذاری، سرما از اون تراوش می کنه میاد به لیوان لیوان سرد می شه در عوض آتش رو داری چیزی به نام گرما ازش ساطع می شه و این رو حتی به صورت یک ماده می دیدن، بهش می گفتن کالوریک، ولی چند اتفاق افتاد مثلا متوجه شدن که عجیبه وقتی شما آب رو مرتب بعد از این که thermometer ساخته شد تو فلورانس thermometer خیلی دقیقی ساختن و بعدن یک انگلیسی در قرن 18هم Joseph Black thermometer رو گذاشت توی آب جوش و متوجه شد هر چقدر بهش حرارت می دی داغتر نمی شه چرا داغتر نمی شه؟ پس اونجا بود که فهمیدن گرما در واقع با دما فرق داره، Heat با tempreture فرق داره و اون یکی از لحظات epiphany بشر بود یا همون مقوله چگالی که ارشمیدس شاید اولین بار متوجه میشه که ببین ما یه سنگینی داریم یه سبکی داریم، ولی یه چیز مهمتر داریم به نام چگالی، که اون مشخص می کنه چرا آهن زیر آب میره به خاطر سنگینیش نیست به خاطر چگالیشه و خیلی قشنگ نشون میده که کودکان تو چه سنی این رو متوجه می شن، مثلا تا سوم دبستان چگالی رو نمیگیرن برای همین خیلی از مطالب براشون قابل فهم نیست مثلا همین داستانی که یک کیلو چوب پنبه سنگین تره یا یک کیلو آهن، همهش این حس رو دارن که خب چوب پنبه سبکتره دیگه چوب پنبه رو راحت می گیری دستت ولی آهن سنگینه ولی بعدا که مفهوم چگالی براشون جا میفته از اون لحظات epiphany اصله، آه چگالی یعنی که توی واحد حجم بعضی ها سنگین ترن بعضی ها سبکترن این مثال های متعددی ارائه داده از اون epiphany های قشنگ بشری، کتاب بسیار خواندنی هست دارم براش تبلیغ می کنم چرا خواندنیه؟ برای این که می گه تو تحول آموزش کودکانتون مهم تجمع دانش نیست مهم شکل گیری اون epiphany ها هست و چقدر خوبه که اون epiphany ها یا اون کشف ها یا اون احساسات با اون احساس آو همراه بشه اگر تو بچهتون تونستید این رو ایجاد کنید آینده خوب علمی داره به مطالعه علاقمند می شه و ذهن عقلگرا و دانش در واقع پسندی خواهد داشت در مقابل وقتی اون جهش ها اتفاق نمیفته و بعد یه سری آمار هم داده البته این کار خیلی چیز نیست که چند درصد مردم مثلا متوجه نیستن که این چیزی به نام چگالی هست چند درصد مردم تئوریشون راجع به گرما غلطه چند درصد مردم راجع به فرض کنید که مسئله گریز از مرکز و innercy و قوانین نیوتون قضیه رو نمی دونند، بحثش رو با یک مثال ساده شروع می کنه که یک تیر شلیک می کنی مستقیم شلیک می کنی همزمان یه تیر هم ول می کنی کدوم زودتر به زمین میفته و اکثریت مردم این رو غلط جواب می دن و این بحثش سر همون epiphany هست حالا از بحثمون دور نشیم خواستم برای این یه مقدار تبلیغ کرده باشم تو چند هفته آینده این رو خدمتتون ارائه میدم، ولی داستان اون شهودهای علمی هست اون بند آخری که داشتم برگردیم به بحث خودمون خب یک سلسله مقالاتی هست که من هم براتون انتخاب کردم و اگر توی اسلایدها ببینید یه اصطلاح تکمیلی گذاشتم یه دونه برچسب زدم تکمیلی اینا مقالاتی هست که به نوعی به صورت جدی با بحثمون مرتبطه و حتی از خود همین نویسنده هست ولی با کمال تعجب تو کتابش اینا رو نیاورده نمیدونم چرا نیاورده، شاید خواسته که حجم کتاب کم بشه یا به نوعی خواسته تقسیم کار باشه یکی از این مقالاتی که خود dacher keltner جز نویسندههاش هست و david yaden کار مشترکی که بین دو این نویسنده این دوتا کتاب هست The Development of O-Experience Scale یا O-S در واقع مقالهای هست از ژورنال روانشناسی مثبت به سال 2018 که در واقع پرسشنامه آو رو توی اون استاندارد کردن و ویژگیهاش رو استخراج کردن، توصیه می کنم اونایی که به پرسشنامه علاقمندن میخوان کار پژوهش کنن این مقاله مرد نظر هست منتهی شاید چون نویسنده اول david yaden بوده بیشتر تو اون یکی کتاب تنوع تجربه های روحانی بهش پرداخته اما تو این مقاله چی هست، پرسشنامه آو رو استاندارد کردن و از تعداد زیادی آدم وقتی پرسیدن که این حالت چه ویژگی هایی داره در اسلاید شماره 22 شش ویژگی اصلی پدیده حیرت رو میبینیم که این شش ویژگی در این پرسشنامه به صورت مبسوط سؤال میشه، خواستید پرسشنامه تو همین مقاله هم هست فکر نمی کنم تو زبان ما استاندارد شده باشه و کار قشنگیه اونایی که دوست دارن کار پژوهشی بکنن بیان ببینن اولا مصادیق پدیده حیرت و شگفتی تو فرهنگ و زبان ما چه هست و چقدر این المان ها یا این عنصر ها در واقع توی هر کدومش مطرحه Vastness Accomodation Time Self loss connectedness physiologic در واقع شش محور توی پرسشنامه وجود داره من ترجمه این شش محور رو در اسلاید 23 خدمتتون ارائه دادم مقیاس تجربه حیرت، وقتی شما حیرت رو تجربه میکنین شش اتفاق تو دلش هست. یک، عظمت احساس کردم که در مقابل پدیدهای عظیم قرار دارم کوه بلند میبینیم یک اثر هنری میبینیم یک شاهکار میبینیم یه آدمی میبینیم که عظمت اخلاقیش از خود گذشتگیش صلابتش درستکاریش شما رو تکون میده پس یه vastness یا یک عظمت توش وجود داره دو Accomodation یا انطباق، برای من هضم و درک آنچه تجربه میکردم دشوار بود یعنی اینقدر عظیمه که به این راحتی نمیتونی هضمش کنی، یعنی اصلا حس میکنی هر چی فکر میکنم مثلا مخم سوت میکشه مغزم سوت میکشه آخه عجب این این حجم از آب داره از این آبشار میاد یا مثلا همچین ارتفاعی رو بشر ساخته همچین معماری یا نگاه کن چقدر ریز ریز این نقاشی کرده از نزدیک نگاه میکنی هزاران ساعت رو این اثر هنری کار گذاشته مثلا واقعا میشه پژوهش خیلی قشنگی انجام داد آیا مثلا کسی هست با مشاهده فرش ایرانی دچار آو بشه؟ چون فرشهایی هستن که عظمت دارن و در عین حال شما هضمش سخته و ببین چقدر گره هست چند میلیون گره زدن اینجا این نقش رو ببین چجوری در آوردن میتونه باشه، زمان احساس کردم که زمان کند شده هست وقتی شما دچار تجربه حیرت یا آو هستی حس میکنی بهتتون برده و زمان جلو نمیره اصلا یه جوری یه احساس کندی میکنی احساس میکنی اطرافت آرام شده کند شده، از دست دادن خود، این یک بند خیلی مهمیه که keltner معتقده از ویژگی های آو هست میگه شما وقتی اون عظمت رو میبینی نه تنها عظمت رو میبینی، تو خودت احساس کوچکی و حقارت میکنی، منتهی اون حقارت نه با مفهوم منفی مثلا میگن طرف خیلی خودشو دست کم میگیره احساس inferiority complex عقده ی حقارت میکنه نه حس میکنه من در مقابل عظمت اون چقدر کوچکم احساس کردم وجودم و خویشتنم کوچک شده هست آخه این کاره اگه این کاره پس من چیام این چه عظمتیه، اصلا در مقابل اون اصلا آدم احساس فروتنی میکنه humility پیدا میشه اتصال، احساس این را داشتم که به همه چیز متصل شده و مرتبط هستم، این اثر مثبتیه که تو حیرت دیده میشه یه جوری احساس کردم با دیگران با انسانهای دیگه با کشورم با فرهنگم با بشریت با همهی موجودات زنده با کرهی زمین احساس یکی شدن داشتم و این بخشیه که keltner میگه خیلی به سلامت روان کمک میکنه اگر تونستی connectedness رو تجربه بکنی این میتونه خیلی از اضطرابها و افسردگی های شما رو کم بکنه و فیزیولوژیک پوستم دونه دونه شد یه جوری شدم مورمور شدم یه حس خاصی بهم داد پوست آدم میگه مثلا این یه آهنگ رو شنیدم این اثر هنری رو دیدم این بنای عظیم رو دیدم اصلا حس کردم بدنم دون دون شد پوست غازی میشه پوست برجسته میشه احساس لرز میکنم توی ستون فقراتم یه لرزشی حس کردم یه سرمایی حس کردم یه دفعه حس کردم برق من رو گرفت اشک از چشمام اومد این فیزیولوژیکش رو در مقالات دیگه بررسی کردن که من در اسلاید شماره ۲۵ این رو خدمتتون گذاشتم و در واقع شما میتونی ویژگیهای فیزیولوژیکش رو ببینی، دو محور اصلی داره یکی افراد احساس سسس سرما هست دیدی cold shivers بهش میگن لرزیدم و دیگری احساس دون دون شدن پوست هست که این دون دون شدن پوست به صورت حالت پوست غازی هست یا این که گزگز کرد نوک انگشتام پشتم گزگز کرد و اون احساس لرزش هم مثل عرق سرد هست مثل احساس لرزیدن هست، پس اینا رو ما داریم یه چیز دیگه هم توش داره، اشک یه نوعی اشک میاد مثل اشک شوق شما دیدی وقتی مثلا عظمت مردم رو میبینی از خودگذشتگی بعضی انسان ها رو میبینی شجاعتشون رو میبینی انتظار محبت یکی رو نداری میبینی عجب ما رو شرمنده کرد اصلا انتظار نداشتم این اینقدر فروتنانه بیاد به من محبت کنه یه دفعه اشک از چشام راه میفته و اون اشک قطعا میدونی با اشک گریستن و اشکی که هنگام رنده کردن پیاز تجربه میکنی یا یک جسم خارجی میره تو چشمت فرق داره یک نوع خاصی از اشک هست پس یک ما به ازاهای فیزیولوژیکی هم داره که هست منتهی ببینید امثال Lisa Feldman Barrett میگن اینا جهان شمول نیست بعضی ملت ها اشک میاد بعضی ملت ها لرز میکنن بعضی ملت ها دون دون میشن بعضی ملت ها سرخ میشن بعضی ملت ها داغ میشن پس نمیتونیم بگیم اینها یک پدیده جهان شمول سخت افزاریه به قول خارجی ها hard wired هست ، یعنی یه جوری هست که شما نمیتونی عوضش بکنی، خب پس این شش ویژگی رو من در اسلاید 23 خدمتتون گذاشتم در نظر بگیرید، پس ما با یک هیجانی مواجهیم که مصادیق هشتگانهی عمدهش رو دیدید و نمودهای ششگانهی بیرونی رفتاری و ذهنیش رو هم مشاهده کردید، در ادامه کتاب میاد پژوهش های مرتبط با این رو معرفی میکنه چند مقاله کلیدی هست که خیلی به اونا استناد میکنه من این مقالات رو استخراج کردم یه خلاصهای از اونا رو هم خدمتون میگم Awe! The diminished self and collective engagement yang با این نوشتتش و خود dacher keltner هم جز نویسنده ها هست Journal of Personality and Social Society College 2017 این پژوهش چیه؟ اینم باز پژوهش جالبیه رفتن افرادی که در مقابل این آبشار پارک yosemite national park کالیفرنیا قرار دارن صحنهش رو تو اسلاید 27 میبینید ظاهرا یک آبشاری هست از اون بالا داره میاد یک کوه صخره خیلی عظیمی هست و افراد مقابل اون قرار گرفتن و وقتی ازشون پرسیدن خیلی ها گفتن ما اینجا احساس او رو داریم آره یه جوری میشیم اینو میبینیم همین اون ویژگی ها رو میبینیم احساس اتصال احساس اینی که یه چیزی تو ما زنده میشه گاهی وقتی این آبشار رو میبینیم اشک میریزیم یه احساسی هست منتهی پژوهش قشنگیش این بوده الان باز عکساش رو تو اسلاید 28 میبینید یک طبیعت خیلی عظیم و در عین حال میشه گفت ابهتی رو شما اینجا تجربه میکنید از افراد خواسته بود که خیلی خوب در مقابل اون منظره قرار دارید یک نقاشی رسم کنید خودتونم توش بکشید در مقابل در گروه کنترل در اسلاید 29 شما میبینید fisherman’s wharf رو انتخاب کرده بود در سان فرانسیسکو یه منطقه ای هست یه ایستگاه اتوبوس هست یه سری بندر هست کشتی هست سک سری سوله هست و فروشگاه هست افراد مقابل اون بودن ازشون خواسته بود خودشون رو نقاشی کنن و در مقابل اون آبشار معروف توی national park پارک ملی یوزمیت کالیفرنیا، مثالش رو شما در اسلاید 29 میبینید ببین me که خودش رو نقاشی کرده شما میبینید نسبتا درشت نقاشی کرده ولی تو اون یکی نگاه کن خودش رو خیلی کوچیک نقاشی کرده در اسلاید 30 و وقتی اومده این نقاشی ها رو بررسی کرده مطالعه کرده دیده وقتی شما دچاره احساس آو میشی اون تصویری که از خودت داری کوچیکتر میشه و این میگه small self effect پس شما هنگام تجربه اون عظمت خودت رو کوچیکتر میبینی حتی وقتی میگن خودت رو نقاشی کن از خودت سلفی بگیر خودت عکس بگیر دیدن خودت رو کوچیکتر خواهی انداخت و میگه این خیلی درمان کننده هست به نوعی فروتنی پیدا میکنی، به نوعی اون خیلی خود گندهبینیت رو تعدیل میکنه و این هیجانات خیلی مثبتی در پی داره، پس یه دلیلی که میگه مهمه که همه ما در زندگیمون آو رو تجربه بکنیم اینه که از این که باد ورمون میداره احساس غرور خیلی زیاد پیدا میکنیم امر بهمون مشتبه میشه کسی هستیم چون ما رو میکشونه پایین بیا بشین پایین رفیق بیا کنارمون حالا تند نرو و حتی نشون داده که افراد خودشون رو کوچکتر میبینند، به این میگه The small self effect باز پژوهش دیگری انجام داده از افراد خواسته برن به این درخت های غولپیکر اوکالیپتوس توی کالیفرنیا نگاه کنن ظاهرا یه درخت هایی هست که خیلی عظمت داره بعضیاش میگن واقعا مثلا بیست نفر باید دست به دست هم بدن که بتونن فقط محیط اون درخت رو در واقع پر بکنن باز در مقابل ازشون خواسته یه ساختمون رو نگاه کنن یه ساختمون بتنی یا ساختمون آجری باز اتفاقی که افتاده اینه که افرادی که اون عظمت طبیعت رو دیدن این درخت های خیلی بلند رو دیدن باز خودشون رو کوچکتر دیدن حالا نه تنها خودشون رو کوچکتر دیدن بلکه اتفاقهای جالب دیگهای هم میفته فقط این نیست که خودت رو کوچک میبینی و اون کوچک دیدنه نوعی حقارت نیست نوعی فروتنیست دیدن بخشنده تر میشی بعدا وقتی از افراد خواستن کمک به خیریه بکنن یا مثال دیگهش تو همین پژوهش قبلی یه نفر که داشته رد میشده که همدست پژوهشگر بوده یه سری وسائل از دستش میریزه زمین دیدن چقدر طرف با فروتنی اومده کمک کرده، پس این خویشتن کوچک که در هنگام حیرت مشاهده میشه باعث میشه به دیگران بیشتر کمک کنی، با اونها همدلتر باشی و با آنها مهربانتر باشی. یه گریزی بزنم به اون کتاب تناقض قدرت keltner گفته بود رهبرانی موفقن که در پیروانشون آو رو ایجاد کنند اون آو باعث میشه اونها ایثارگر بشند، همبستگیشون بره بالا، به همدیگه کمک کنند و ببرند، در واقع خیلی قشنگ میگه میگه وقتی تقابل دسته های انسانی بوده اون ملت ها اون گروه ها اون اقوامی که میتونستن آو بیشتری در خودشون تجربه بکنند غلبه میکردن بر اون ملت هایی که آو کمتر داشتن یعنی دچار یک نخوت فردگرایانه خود گندهبینی میشدند خیلی خودشون رو دست بالا میگرفتند خیلی امر بهشون مشتبه میشده به همدیگه کمک نمیکردند هر کسی دیگه ماشین متحرک غرور و نخوت بوده و در نتیجه اونا مقهور اقوامی میشدند که رهبرانی داشتند که قوم رو متحد کرده بودند و این متحد کردن از طریق ایجاد احساس آو در اونها بوده و چرا میتونستن خوب آو ایجاد کنند، یا ذاتا این کاره بودند یا توانایی خیلی خوبی برای خواندن ذهن بقیه داشتند این میشه خلاصه ای از کتاب تناقض قدرت، میگم در اینستاگرام و یوتیوب و تلگرام بحثش هست. خب بازم پژوهش های دیگه رو در همین مسیر توضیح میده پس دیدیم رفتارهای اجتماعی بیشتر میشه خلق مثبت بالاتر میره احساس فروتنی میره بالا کمک به هم نوع بیشتر میشه باز مثلا پژوهش دیگه ای رو مطرح کرده که البته راستشو بخواین خیلی به این پژوهش استناد کرده و به نظر میاد جز اون پژوهش های خیلی مورد علاقهشه توی ژورنال emotion چاپ شده که مجله بسیار معتبریست ولی مربوط به سال 2020 هست اون ولیش مالی این بود که والا من متودش رو خوندم یه مقدار احساس کردم عه اغراق کرده یعنی تعجبه یعنی مثل این که دیگه خیلی باید حواسمون باشه اون مقالات قبلیش به نظر من اعتبار بهتری داشت ولی این یکی جز بهترین هاشه حالا شایدم باید حواسمون باشه، چون نوعی کاربردیه و به درد بهداشت عمومی و سلامت عمومی میخوره خیلی مورد استناد قرار گرفته و خودش خیلی اون رو سعی داره عرضه کنه ولی راستشو بخواین توی بین مقالاتش من احساس کردم مقاله قوی نیست با وجود این که جای جالبی هم چاپ شده داستانش چیه؟ Big smile, small self All walks promote pro-social positive emotions in older adults این چی کار کرده؟ شصت نفر افراد بین شصت تا نود سال رو انتخاب کرده میگم شاید یه دلیلی که این مقالهش خیلی گل کرده خودش هم خیلی خوشش اومده برای اینه که به بهداشت و سلامت سالمندان برمیگرده و همین شما اگر سالمندانی به این سنین داشته باشین تبعا خیلی دوست دارید اونا رو شاداب پرنشاط ببینید حالا خیلی هم مقالهش رو خراب نکنم ولی میتونید این رو برای عزیزان سالمندتون توصیه بکنید بهشون گفته به مدت 8 هفته پیاده روی هایی برید که 15 دقیقه طول بکشه اونم تازه یه بار در هفته زیاد نمیخواد ولی توی این پیاده روی 15 دقیقهت هدفتون این باشه که پیاده روی نکنید دنبال به نوعی آو تو اطرافتون بگردید یعنی یه چیزی رو ببینین که این احساس آو رو در شما ایجاد کنه احساس حیرت رو ایجاد کنه جستجوی عظمت و تازگی در پیاده روی حیرت در مقابل به گروه کنترل گفته پیاده روی کنید پیاده روی کنید و چیزهایی رو که میبینید یادداشت کنید مشاهداتون رو یادداشت کنید و عکس هم بگیرید و در جریان اون از خودتون هم سلفی بگیرید اتفاقی که افتاده اینه که وقتی به افراد بگیید پس اینو میتونید به عنوان یه کار سلامت محور برای خودتون حالا این روی سالمندان کار کرده هیچ دلیلی نداره که تو افراد جوانتر این اتفاق نیفته، پیاده روی که میرید دنبال پیدا کردن احساس آو باشید مثلا کوهی رو ببینید درختی رو ببینید یه زیبایی رو ببینید که در شما احساس عظمت و اون احساس های ششگانه رو ایجاد بکنه مثلا خیلی از شما ممکنه بگید رفتیم یک ساختمان خیلی قدیمی رو دیدیم، یک بخشی از یک درختی رو دیدیم نمیدونم چی بود که این احساس رو به ما داد، خب دیده بود وقتی از افراد بخوان به این نیت برن تو طبیعت، موفقتر هستن پیدا میکنن آره اینش درسته، و جالبه که این افراد وقتی در اونجا میرن اون احساس های مثبتشون هم بهتر میشه، هیجانات مثبتشون در مقایسه با کنترل بهتر میشه و باز دچار همون احساس خود را کوچک دیدن میشن، پس ببین من یه صحبتی هم داشتم فکر کنم اولین خودشناسی بود که ارائه دادم گفتم ببین داستانی که هی خودتو گنده فرض کن اعتماد به نفستو ببینید خودتو خیلی دست بالا بگیر همچین به سلامت روان هم برنمیگرده یه جایی باید فروتنی داشته باشی بپذیری بابا ما چه میدونیم ما یه مهره کوچکی هستیم در این جهان به این عظمت و این هم بهتون میگم یکی از چیزهایی که خیلی آو ایجاد میکنه کهکشان و آسمانه دیگه این میتونه برای کشور ما کشور گرم سیری خشک هست همین نگاه کردن راه شیری و عظمت کیهان باشه و بعد دیده افراد خب آره بعد از این پونزده دقیقه پیاده روی که داشتن حتی خودشون رو کوچکتر دیدن و باز حتی سلفی هایی که گرفتن این قشنگی پژوهشش اینه، تو اون افراد لبخند عمیق تری دارن یعنی خندان ترند پس وقتی آو رو شما میبینی لااقل تو سالمندها دیده بود که خندان تر هستن و باز شما در اسلاید بعدی که میبینید تو بعضی شاخص ها مثل رفتار های کمک به دیگران همدلی احساس محبت و مهربانی بهتر شدن، حتی به عنوان نمونه این اسلاید رو برای شما گذاشته که تو خود کتاب و مقالهش هست من هم اینجا اینم براتون گذاشتم اون خانمی که در بالا میبینید اون راه پیمایی معمولی داشته و بعد از چند هفته بازم سلفی که گرفته ببین سلفی هاش یه جوره بیشتر عکس خودش صفحه رو پر کرده این رو دقت کنید یعنی شما وقتی گوشی رو در مقابل خودتون دارید از خودتون دارید سلفی میگیرید اندازه خودتون چقدر گوشی رو پر میکنه الان نگاه کن من تقریبا تمام دوربین رو پر کردم الان نگاه کن کمتر پر کردم خب اگه من small self داشته باشم خودم رو کوچکتر میبینم اون ردیف پایین اون خانمی هست که ببین رفته توی طبیعت اون پل رو رفته داره عظمت اون کوه رو میبینه و سلفی هایی که بعدا شروع کرده گرفتن خودش حتی دیده چهره خودش رو کوچکتر انداخته یعنی تو تصویر خودش رو ریزتر انداخته و این رو هم نمودی گذاشته از افزایش اون پدیده small self خویشتن کوچک حالا این میتونه یه نکتهای براتون باشه که اگر شما آو زیاد تجربه میکنید بعدا توی اینستاگرامتون بعدا توی پیجتون خواهند دید که عکسهای خودتون رو ریزتر میندازید این رو بررسی کردن و دیدن این اتفاق میفته یعنی بعدا کم کم دیگه شما احساس ندارید که چهرهم همه صفحه رو پر بکنه و این همراه و توام میشه با احساس همدلی هیجان مثبت و همچنین لبخند های عمیقتر، حالا من گشتم ببینم همچین پژوهشی کردن یا نه که بیان سلفی های افراد رو ببینن ببینن بین لبخند زدنشون و هیجان مثبتشون و کوچیک بودن چهرهشون در کل صفحه عکس ارتباطی هست یا نه، هنوز مقالهای ندیدم ولی این میتونه پژوهش خوب باشه و خب تبعا ما نمیتونیم با دسترسی به این بانک های big data داده های بزرگ شبکه های اجتماعی رو داشته باشیم خب پس این لااقل ادعا کرده بود که سالمندان رو اگر بفرستی که برن دنبال حیرت بشن این اتفاق های مثبت توشون میفته برای خود شما هم میتونه کمک کننده باشه، اگر از زندگی خیلی ناراحتی خیلی عصبانی خیلی اضطراب داری خیلی خشمگینی بتونی آو تجربه بکنی و کم کم میبینی که لبخندات خیلی پررنگتر میشه و چهرهت هم کوچیکتر میندازی خودت رو دست کم میگیری خودت رو خیلی دیگه گنده فرض نمیکنی، یک گریز میزنه به حیوانات که تو حیوانات هم به نظر میاد این پدیده هست به خصوص این نخستی های عالی تر این great ape میمون های بزرگ مثل گوریل شامپانزه اوران اوتان و بونوبوها Jane Goodall میدونید شامپانزه شناس مشهور از پدیدهای یاد میکنه به نام نمایش آبشار Waterfall Display که اشاره کرده بود که شامپانزه ها وقتی مقابل آبشار قرار میگیرند اونا هم به نظر میاد تو چهره شون یه بهتی هست یه حیرتی هست یک شوری برشون میداره شروع میکنن یه حرکات موزون به قول معروف انجام دادن یک سری رقصایی میکنن و با همدیگه کمتر دعوا میکنن، یعنی محبتشون به همنوع بیشتر میشه و باز ما همون اشک شوق رو داریم که خدمتتون گفتم که البته اینو به عنوان سمبلیک گذاشتم بچه ها نمیدونیم از چه سنی آو رو تجربه میکنن ولی در این ویژگی آو هست که شما یک اشک شوق میریزید، باز از هیجان پیچیده دیگری یاد میکنه که به اصل بحث خیلی ربط نداره خیلی به حیرت ربط نداره ولی حس کردم هیجان جالبیه چون شاید خیلی از شما هم اون رو تجربه کرده باشید به ویژه نوجوانترها که خیلی تو شبکه های اجتماعی هستن این هیجان رو میشناسن بهش میگن ASMR و اونایی که فیلم، اینترنت، یوتیوب اینستاگرام بازن به قول معروف قشنگ این پیجاش رو میشناسن پیجای ASMR Autonomous Sensory Meridian Response البته خیلی علمی نیست آنچه که شما در منابع میبینی ولی خیلی فراگیره که شاید اسمشو بذاریم پاسخ خودکار حسی خط میانه، ترجمه ASMR اون در کتابش گفته ببینید یه هیجانی داریم که اون یه مقدار شبیه حیرت هست شبیه آو هست و ASMR، حالا چرا این هست؟ ببین پاسخ خودکاره در اینکه دست خود شما نیست حسیه یه نوع حس خاص هست و بیشترش تو خط میانه توی مریدین شما اتفاق میفته پس سر، پشت گردن و ستون فقرات و اون چه حسیه؟ نمیدونم شما دقت کردی بعضی صداها یه آرامش رازالود خاصی به شما میدن، مثلا صدای کاغذ، این جالبه اینم خیلی ها اومدن لیست کردن مثلا یا صدای قلمی که روی کاغذ داره مینویسه، یا این برسی که میبینید روی میکروفون میزنند بعضی از پارچه ها یا خیلی هاتون ممکنه تو آرایشگاه این حس رو داشته باشید، اون صدای قیچی یا اون خطزن موزر یا اون حالتی که با موهای شما مثلا میبینید به خصوص با قیچی هایی که خیلی ظریف هست و شونه میکنند هم صداش هم حسش یک حس خاصی به شما میده آرامش توش هست نوعی حس میکنید محور بدنتون مریدیانتون گرم میشه و در عین حال یه احساس کاهش خشم پیدا میکنید یا مثلا همین قیچی کردن توی خیاطی و یه تعداد زیادی سایت هست که بعضی هاشون ویوهای میلیونی دارند پیچ هایی هستند در یوتیوب در اینستاگرام که این صحنه ها و این تصاویر رو دارند که خیلی هاش هم همین قیچی کردن و صدای نوشتن و کاغذ و چسب زدن و کار کردن با پکیج و اینا هست، که اونم باز جز همین حس هاییه که بهش اشاره کرده که اونم نیاز به مطالعه داره ولی شاید یک خویشاوندی با پدیدهی حیرت داشته باشه. خب از بحثمون دور نشیم ولی حس کردم جالبه این ASMR رو هم تجربه کنید اگر تجربه میکنید بدونید اسمش ASMR هست و متاسفانه ادبیات علمیش خیلی قوی نیست بیشتر افواهیه همینجور دیمیه که گفتن شایعترینهاش اینا هست و اون فوت کردن توی میکروفون هم هست بعضی وقتا دیدید اون صدایی که تق تق میزنن روی میکروفون و فوت میکنن یه لحظه شما رو میگیره یا بعضی ها اینو میگن اون صحنه شاتی که دوربین میگیره و داره تنظیم میکنه بعضی ها رو میگن یه جوری مورمور میشیم وقتی مقابل اون دوربین قرار دادیم و لنز رو ما زومه و صدای کلیک و عوض کردن فیلم رو میشنویم، خب اینا هست، ببینیم در ادامه کتاب چه چیزهای دیگه ای رو مطرح میکنه. یکی از چیزهای جالبی که باز یک خویشاوندی میتونه با این هیجان مرموز داشته باشه ritualistic synchrony در واقع همزبانی آداب گونه، این چیه؟ وقتی افراد رژه میرن وقتی افراد با هم دارن میرقصن حرکات موزون به قول معروف منتهی به شرطی که ریتمش با هم عین هم باشه افراد دارن با هم سینه میزنن یعنی یک گروهی هستن که یک حرکتی رو همزمان انجام میدن و این حرکت تا حدی وابسته به یک سری آداب و مناسک هست اینم تاثیرات جالبی روی ما داره که keltner معتقده این شباهتی به آو داره ولی بحث اینجا باز یه ذره پیچیده تر میشه، آو تا الان گفتیم خیلی خوب بود نه؟ آو هیجان مثبتی بود به همدلی منجر میشد به بخشش منجر میشد به فروتنی منجر میشد، به شادابی منجر میشد، ولی ritualistic synchrony اومد نیومد داره دوستام و اینجا به مقاله ای اشاره میکنه از michele gelfand the cultural evolutionary trade-off of ritualistic synchrony در واقع میشه گفت trade off میشه مبادله یا این به ازای اونه تکاملی همزمانی در واقع آداب گونه این یعنی چی؟ خیلی از فرهنگ ها هستن تقریبا همهی فرهنگ ها هستن که به نوعی همزمانی آداب گونه دارن رژه میرن با هم میرقصن با هم پا به زمین میکوبن با هم سینه میزنن همهی این حرکت ها همزمان دیده میشه این چه اثری رو افراد داره؟ در این مقاله بررسی اثرات اون رو دنبال کرده michele gelfand رو فکر کنم با اسمش بعضیاتون آشنا باشید قبلتر ازش من یک کتاب معرفی کردم rule makers rule brakers قانون سازان و قانون شکنان، کتاب 2018ش بود، توی تلگرام و یوتیوب موجوده دوست داشتید برید دوباره اون رو نگاه کنید. توی این مقاله چی میگه؟ خب پس ببین یک هیجان خویشاوند و نزدیکی با آو داریم که هنگام همزمانی اتفاق میفته شما اگه شروع کنی با یک رژه بری همزمان یا همزمان یک رقص دست جمعی انجام بدید که حرکاتتون دقیقا عین هم باشه چه اثر روانی رو شما خواهد گذاشت؟ بخشهاییش به آو شبیه تو مقاله michele gelfand این کار رو کرده از افراد خواسته که تو چند پژوهش مختلف بیان با هم دیگه مثلا چند دقیقه قدم رو برن ولی به شرطی که همه افراد قرارشون این باشه با هم پا به زمین بذاریم مثل رژه مثلا گروه های پنج نفره چهار تا پنج نفره انتخاب کرده گفته یه مدتی راه میریم به شرطی که همه پای چپ با هم زمین پای راست با هم زمین پای چپ با هم زمین پای راست با هم یا اینه که به نوعی با هم شعار بدن یا با هم سرود بخونند یعنی یک همزمانی اتفاق بیفته که با هم هستن، بعد بیان ازشون یه سری آزمون بگیرند ببینن این هیجان چه اثری روشون گذاشته. یافته های جالبی بود مثلا بعدش از افراد بخوان که هر کدوم راجع به یک مطلبی یه انشا بنویسن یک نقد بنویسن چیز های جالبی که دیدن اتفاق میفته اینه، خب گروه کنترل کدومه گروه کنترل اینه که همون مقدار فعالیت میکنن ولی همزمانی توش نیست، مثلا پونزده دقیقه راه میرن ولی رژه گونه راه نمیرن یا پونزده دقیقه حرف میزنن یا یه مطلبی رو میخونن ولی همزمان مثل این که گروه کر دارن یه چیزی رو میخونن این کار رو نکنن، دیده بود از نظر پیچیدگی خیلی فرق نمیکنه اون متنی که بعدا خلق میکنند ولی آنهایی که دچار همزمانی بودن خلاقیتشون کم میشه شما در این اسلاید مشاهده میکنید اسلاید چهل و نه هست در اسلاید چهل و نه شما مشاهده میکنید که اون ستونهای تیره تر ستونهایی هستن که همزمانی داشتن synchrony داشتن خلاقیتشون اومده پایین پس خلاقیت رو کم میکنه اینجا یه جنبه های منفی از همزمانی داریم ولی ردیف پایین تر حتی ناراحت کننده تره تو آزمایش دیگه باز از افراد خواست که همزمانی رو دنبال بکنند بعدش به یکی از اون چهار نفر یک سری نوشته دادن گفتن که شما اعتراض کن به بقیه جالبه اونایی که همزمانی رو تجربه کرده بودن کمتر اعتراض کردن میبینی کمتر رو حرفشون وایستادن و کمتر از شواهدی که در اختیارشون گذاشته بودن که پشتوانه اعتراضشون قرار بدن کمتر استفاده کردن، خب پس به جنبه های تاریکی از قضیه هم میپردازیم ممکنه این رقص دست جمعی رژه رفتن شعار دادن دست جمعی احساس گونه ای آو در شما ایجاد کنه، ولی این هم نوایی یه خطر داره خلاقیتت رو میاره پایین و مقاومتت رو در مقابل فشار جمع و دیدگاه جمع کاهش میده حرف خودت رو کمتر میزنی دقیق تر براتون بگم اینجوری بوده دستههای چهار نفری بوده گفتن حالا بیاین راجع به همون مطلب انشا بنویسید به یکیشون یه کاغذ دادن که یه سری اطلاعات اضافه توش بوده که خلاف دیدگاه اون سه نفر دیگه هست دیدن اونایی که با هم رژه رفتن با هم شعار دادن از اون اطلاعات کمتر استفاده کردن به رو خودشون نیاوردن یا اصلا روشون نشده مطرح کنن یا توی بحث اصلا کمتر تکرارش کردن پس شما میبینید که نوشته information pulling initial argument and repetition هم تکرار اون اطلاعات کمتر بوده هم استفاده اولیه ازش کمتر بوده هم بعدا استفاده ش در اون مباحثه کمتر صورت گرفته به بیان دیگر این نوعی شما رو هم نوا میکنه حالا چرا این مقاله gelfand به اصولا کتابش ارزش داره چون شما ببینید یک trade-off نوشته یعنی این به ازای اون، میگه اگر شما بیای این پدیده جوشش جمعی رو افزایش بدی همبستگی میره بالا هم نوایی میره بالا حرف شنوی همدلی کمک به همدیگه میره بالا ولی فردیتت حذف میشه حدف میشه و این باعث میشه خلاقیتت بیاد پایین و مقاومت دگر اندیشان در مقابل جمع کاهش پیدا میکنه gelfand حالا خواسته یا ناخواسته به همراه keltner ایده قشنگی رو مطرح کرده میگه جامعه به ارکان هر دو اینها نیاز داره شما بخشهایی از جامعه نیاز داری به شدت هم نوا هم سو باشند با همدیگه مناسک همزمانی اجرا کنند و اینها بیشتر موتورهای حرکت دهنده جامعه هستند بهتر کار میکنند بهتر به هم کمک میکنند و از پس مشکلات ساده تر خیلی خوب برمیان ولی بخشهایی از جامعه رو باید داشته باشی که عمدا توش تنوع ایجاد کنی و آدم های ناسازگار بریزی و عمدا کاری بکنی که اینا هم نوا با بقیه نباشند به نوعی diversity رو افزایش بدید به این امید که اینا خلاقیت رو تو جامعه ببرند بالا حل مسئله جدید رو دامن بزنند و هنگام مواجه شدن با مطالب پیچیدهی غیر مترقبه قبلی راه حلهای بهتری پیدا کنند، پس شما همونطور که مثلا توی یک ساختمون میبینید یه جا موتورخونه دارید یه جا نمیدونم مخزن آب دارید یه جا نمیدونم اتاق خواب دارید لازم هست تو جامعه هم اینا رو به صورت متنوع داشته باشید، و اگر شما بخوای هم نوایی رو تو همه جامعه دامن بزنید درسته همدلی میره بالا درسته از خود گذشتگی میره بالا ولی خلاقیت هم میاد پایین از اون طرف هم یه آسیب میبینی، خب باز یک مقاله جالب دیگر رو خدمتتون معرفی کنم من از این مقاله خوشم اومد خیلی کارش قشنگ بوده یه چند دقیقهای راجع به این صحبت کنیم بعد یه وقفه بندازیم ادامه رو تو محبت بعد دنبال خواهیم کرد این داستان مقاله چیه؟ مقالهای هست از cirelli effects of interpersonal movement synchrony on infant helping behaviors Music perception 2017 این چه کار کرده؟ چهل تا کودک چهارده ماهه رو گرفته قبلا دیده بودن که با موسیقی میتونی آهنگ بذاری و بچه ها شروع کنن از همون همزمانی ها نشون بدن تو مهد کودک ها دیدی؟ یکی مثلا ارگ میزنه بعد همه با هم پا میکوبن زمین با هم حرکت های ریتمیک میکنن خب بر اساس یافته های قبلی این کمک میکنه که همدلیشون دوستیشون با همدیگه افزایش پیدا کنه ولی گفتم خلاقیتشون رو میاره پایین توی این چه کار کرده؟ گفتم موسیقی رو هم حذف میکنیم اصلا ارگم نمیاریم کاری که میکنیم اینه، کودک چهارده ماهه رو میدیم بغل یک پژوهشگر و در مقابلش یکی دیگه هم وایمیسه، توی یک عده پژوهشگر و اون مقابلش همزمان میشینن پا میشن و بچه هم بغلشونه خب این میشه synchrony، توی یه عده دیگه این کار رو نمی کنیم یعنی اینا همزمان نمیشن به قول معروف سینک نیستن این میشینه اون داره میاد بالا بعد دوباره هر دو میرن پایین اون میاد بالا این میره پایین یعنی با هم سینک حرکت نمی کنند پس شما در یک عده از این کودکان سینکشون کردی با طرف مقابل، اینجوری نشستنشون با هم برخواستنشون یه جای دیگه سینکشون نکردی، تو رفتار، این فاز اول این فاز اول دارن اون هیجان رو در فرد ایجاد میکنند، هیجان همزمانی که یه شباهتهایی به پدیدهی آو داره، آو جمعی داره، بعدش چی کار کرد؟ بعدش اومدن سه تا قلم شما اینجا سه آیتم به قول معروف میبینید یه دونه گیرهی لباس یه ماژیک و یه کاغذ مچاله شده تو آزمایش های مختلف اون کسی که مقابل این بچه بوده تو فاز بعدی داره کار میکنه اینا از دستش میفته زمین، گیره میفته زمین ماژیک میفته حالا تنوع گذاشته برای این که ممکنه بگی بعضی ها مثلا از یه قلم خوششون نمیاد سؤال این بوده کدام بچه بیشتر کمک میکنه که اون رو برداره سه سناریو هم رسم کردن سه تا ده ثانیه، ببین پژوهش قشنگیه ماژیک از دست آزمایشگر میفته زمین، ده ثانیه بهش نگاه میکنه، ده ثانیه سعی میکنه ورش داره و ده ثانیهی بعد میگه آه ماژیکم آه ماژیکم و سه تا ده ثانیه داره و ببینن که کدام کودک وسط کار میاد کمکش کنه، به این میگن رفتار کمک کننده Helping behaviour و این رو روانشناسان میگن وقتی تو کودک افزایش پیدا میکنه یعنی اتصال عاطفی برقرار شده، یعنی با شما یه جوری همدل شده و تبعا همه دوست دارن که تو فرهنگ ها اینو دامن بزنن، یافتهها رو شما در این اسلاید میبینید اونایی که سینک نبودن میزان کمک کنندگیشون حدود ده درصد بوده یعنی وقتی با هم پایین و بالا نرفتید یکی رفته بالا یکی اومده پایین مثل اینکه اون اتصال عاطفی برگذار نشده براقرار نشده پس تنها چه وقتی ماژیک از دست طرف میفته طرف بیخیال نشسته و اگه دقیقا این دو رنگ هم میبینید یه رنگ تیره هست یه رنگ روشن رنگ روشن زمانیه که تا ماژیک افتاد و هیچ چیزی نگفت رنگ روشنتر زمانیه که طرف حتی اشاره میکنه آه ماژیکم آه ماژیکم آه گیرهم آه گیرهم یعنی دیگه حسابی به طرف میفهمونه که ببین اونو میخوام دیگه تو این سی ثانیه، ببینید تقریبا پونزده درصد کمک کرد در صورتی که تو اون یکی حالت که با هم پایین و بالا رفتید حدود پنجاه درصد کمک کردن، یعنی بچه ها خیلی کمک کننده تر شدن نسبت به فردی که با هم حرکات موزون داشتند، پس شما میبینید این حرکات ریتمیکی که جز مناسک تقریبا تمام ملت هاست از رژه رفتن از شعار دادن از نمیدونم با هم یک فعالیت جمعی انجام دادن چگونه کمک میکنه به اینی که اینها به همدیگه اتصال عاطفی پیدا کنن، هم gelfand هم dacher keltner میگه این ارزش بقا داشته و برای همینه که شاید این مقولهی آو که ما میگیم این به چه درد میخورده به این درد میخورده که دسته های انسانی بتونن به هم وصل بشند، یادتون هست قبلا صحبت کردم Robin Dunbar چجوری شد که دسته های 150 نفرهی اون شکارچی گرداورندگان اولیه تونستن دسته های میلیونی بسازند احتمالا یه بخشیش نه همش یه بخشیش اینه، اینا تونستن مناسک همزمان ایجاد کنند و همانگونه که keltner میگه افرادی توشون پیدا بشه که آو در دل اینا بکارند وقتی آو در دل اینا کاشتن اینا همدل شدن همجهت شدن خشمشون به همدیگه کاهش پیدا کرد و به نوعی به همدیگه وصل شدن ولی حواسمون هست که بیش از حد این too much این میتونه مشکل ساز بشه و این مشکل ساز شدنه کاهش خلاقیت رو داریم و کاهش اعتراض افراد به حرکت جمع رو داریم مقهور میشند. دیدی در اون بحث قبلی اونا که با هم رژه رفته بودن کمتر تونسته بودن از یافته هاشون در جهت تغییر نگرش جمع استفاده کنن. خب یک ساعت و بیست دقیقه صحبت کردم یک چند دقیقه دیگهش مونده ولی برای اینکه خسته نشین و حجم فایل خیلی بزرگ نشه اجازه بدید اینجا متوقف کنیم ادامهش رو در جلسه بعد خدمتتون ارائه خواهم داد.