.. خب ساعت دوم رو آغاز میکنیم میخوایم بدونیم راجرز” در ادامهی در واقع صحبتهاش چه مطالب مهمی رو در زمینهی رواندرمانی مطرح میکنه؟ هنوز در سالهای هزار و نهصد و چهل و دو هستیم و کتاب ما کتاب counseling and psychotherapy است. راجرز” میگه وقتی من داشتم افراد مختلف رو مشاوره میدادم رواندرمانی میکردم، یه نکاتی برام مشخص شد، که در کتاب خودش این نکات رو برجسته میکنه. من اصرار دارم از نظر تاریخی بریم جلو و تحولش رو ببینیم .یعنی این نکاتی که هست بعدها راجرز” اینهارو تکمیل میکنه و مطالب دیگهای بهش اضافه میشه. منتها دوستان عزیز!! بیاین از ساده نگاهش کنیم، کم کم پیچیدش کنیم . راجرز” میگه من متوجه شدم که وقتی ما با انسانها، در رابطهی درمانی هستیم، این نکات خیلی اهمیت داره ..یک : فرد خود برای مشاوره و درمان مراجعه میکنه. ممکنه یه چیز خیلی بدیهی به نظر شما بیاد، که آره خب خودش پاشده اومده دیگه، زورش که نکردن. در واقع خودش با پای خودش این تصمیم رو گرفته، که من میخوام تغییر کنم، من میخوام صفتی رو در خودم عوض کنم برای همین من اومدم مشاوره. ممکنه این الان برای شما خیلی بدیهی باشه، ولی تو سالهای هزار و نهصد و چهل خیلی بدیهی نبود. اون داستانهای تلقین.. نمیدونم.. دستور دادن، نصیحت کردن، تهدید کردن، قسم دادن، اعتراف گرفتنو به یاد بیاریم، چند دقیقه قبل راجبش صحبت کردیم . اون زمان هنوز فکر میکردند رواندرمانی میتونه این کار هارو بکنه. یعنی یه آدمو میبرن میشونن، شما این رو مجابش کن، شما یه جور با این آدم حرف بزن، شما حالا یا میخوای کلک سوار کن، یا میخوای جرب زبونی کن.. یا میخوای یه کاری کن که این نظرش برگرده. و در واقع اولین رگهها تو رواندرمانی توسط راجرز” اشاره میشه که بسیار اهمیت داره که خود بیمار یا خود مراجعه بخواد تغییر کنه. یه چیزی که امروزه خیلی بدیهیه. البته اینم بهتون بگم همچین بدیهی نیست. شما خیلی موارد به خصوص نوجوانها یا جوونترها رو میبینید که والدینشون یا همسرشون آوردنشون پیش شما و میگن شما یه جوری باهاش صحبت کن این مواد رو بزاره کنار . راجرز” اون زمان متوجه شده بود که انگیزه باید از درون خود طرف بجوشه و درمانگر نمیتونه حالا با روشهای امیل کوئه” کهsuggest کنه هیپنوتیزم کنه.. نگاش کنه .. خیره بشه توی چشماش یا یه جوری تحت تاثیر قرار بده که نظرش عوض بشه. میگه باید حرکت، شروع تغییر از خود فرد آغاز بشه. و اگه خود فرد انگیزهای برای تغییر نداره یا خودش احساس میکنه من نمیخوام وارد رابطه درمانی بشم درمانگر نباید کاری بکنه . اینجا دیدگاه راجرزی اشاره میکنه که در این جور جایی شما باید environment treatment کنید. درمان محیطی.. یعنی باید محیطشو دستکاری کنی، درمان فردی براش فایده نداره. پس این اصلی که الان شما خیلی بدیهی میپندارید، اون زمان همچین هم بدیهی نبوده . مشاورههای زوری و اجباری همچینم کم نبوده. هنوزم هست و هنوزم متاسفانه برای خیلیا جا نیفتاده. پس میگه شروع حرکت باید از خود فرد باشه. دومین نکته: میگه مراجع باید آگاه بشه، این داره رواندرمانی خودشو میگه !!!داره در واقع اون نظامی رو که داره شالودهها میریزه و ما تو چند ساعت آینده دنبال خواهیم کرد. مراجع آگاه گردد که شرایط مشاوره و فرصت اون کمک کننده است، و قرار نیست درمانگر مشکلات بیمار را حل کند او پاسخها را ندارد. یه بار دیگه این جمله رو بخونید تو دلتون… من یه لحظه سکوت میکنم بخونید. این نکته بسیار مهمه. اگه شما وارد نظام رواندرمانی کارل راجرز” میخواید بشید که گفتم میراث بعدیش، رواندرمانی و مصاحبهی انگیزشیست. باید بیمار این نکات رو بدونه. من جواب سوالاتو ندارم و قرار نیست من مشکلاتت حل کنم، من فقط قراره فرصتی برات ایجاد کنم که خودت بتونی مطالب رو حل کنی. پس دوستان عزیز من خیلی مواقع به خصوص از همکاران مشاور، روانشناس میشنوم میگه مریض اومده پیش من میگه من با مادرم اختلاف دارم اونا اجازه نمیدن من از خونه برم بیرون. من چیکار کنم؟ و باید براش توجیه بشه که قرار نیست من چی کار کنما تو من حل کنم .اونجا واینمیستیم مثل گارسون order بگیریم، که خب میخوای رابطت با مادر و پدر خوب بشه.. بله.. میخوای که دیگه بهت عصبانی نشن..بله.. میخوای بیشتر بهت پول تو جیبی بدن بله.. پس بذار من یه کاری برات بکنم اینا رو حل کنم . وظیفهی رواندرمانی شما این نیست. وظیفهی رواندرمانی شما اینه که یه شرایطی فراهم میکنم که خود بیمار بتونه مشکلاتش روحل کنه. مثال بلوط رو دوباره یادتون بیارید. وظیفهی کشاورز این نیست که برگهای بلوط بگیره بکشه یا شاخههاش بگیره صاف کنه یا مثلا فرض کنید گیاه رو حلش بده بره بالا .نه.. این اتفاق نمیوفته. فقط شرایط فراهم میکنه.. مواظب کسی پا روش نذاره.. لگدش نکنه، میگه خودش رشد خواهد کرد. ما داریم میگیم ما با رواندرمانی Growth مواجه هستیم. پس پاسخها را درمانگر نداره . این فرق میکنه با بعضی نظامهای مشاوره، که رفتی اونجا از اون طرف اطلاعات بگیری. البته خود راجرز” هم اشاره میکنه میگه برای همه خوب نیست این ، بعضیا دنبال پاسخن، اومدن پیش شما میگه من چه بکنم؟ شما بگید من چه بکنم؟ و راجر” میگه در سنخ درمان من این نیست… پس شما اگه میخوای مشاورهی راجرزی کار کنی یا مصاحبه انگیزشی کار کنی باید بهش بگی من پاسخها رو ندارم. من نمیدونم باید چکار کنی و قرارم نیست من مشکلاتت رو حل کنم. فقط یک محیطی فراهم میکنم خودت رشد کنی بتونی از تو مشکلاتت دربیای. قدم بعدی درمانگر باید بیان آزادانهی احساسات را در مراجع دامن بزنه. به مراجع در نظام درمانیش پس این کارا رو میکنه. یک مراجعه با پای خودش باید بیاد. دو بهش میگه من نیومدم اینجا مشکلات حل کنم من اینجا پاسخ هارو ندارم. خیلی خب حالا تو شروع کن آزادانه احساسات و افکارت رو مطرح کن. یعنی محیطی هست که امنه، اینجا هیچ تختئه ای وجود نداره، هیچ قضاوت، سرزنش، مخالفتی وجود نداره. هر چه دل تنگت میخواد بگو.. درمانگر مانع جریان احساسات ولو منفی و خشونتبار نمیشود. در محضر من آزادی هر چی دوست داری بگی. ولو اینکه فانتزی هاتو بگی..میخوام سر مادرم رو ببرم. میخوای این و بگی که میخوام صدها نفر و نفله کنم، انتقام بگیرم تا زمان این که قصد خشونت نداری و فقط بیان احساسات، دیدگاهها، هیجانات و تخلیهی خودته درمانگر به گونهای تورو میپذیره . پس در واقع یک پالایش آزاد و رها شدن از تمام احساسات منفی و سرزنش آمیزه. طرف میبینه در جریان مصاحبه میشینه و ساعتها چغلی، شکایت همسرشو میکنه و راجرز” خواهیم دید با تکنیکهایی که میگیم دقیق، میپذیره . پس تا حالا سه تا اصل رو راجرز” بهش اشاره میکنه که این آخری یکی از سنگ بناهای مهمه. قبل از اون رواندرمانیها خیلی سانسوری بودن، نباید این حرف بزنیم، مخالفت میکردند، تو نباید نسبت به خواهر خودت این احساس رو داشته باشی. تو نباید به مثلا شریک کاری خودت این فکر رو داشته باشی. ولی در اونجا میگه بیان آزادانهی احساسات . قدم بعدی: درمانگر این احساسات ولو منفی رو شناسایی و روشن میسازد و از همه مهمتر اونها رو میپذیره . اینجا یه ذره ظرافت داره. بزارید انگلیسیش رو براتون بنویسم که شبههای تو ترجمه پیدا نشود. درمانگر این احساسات ولو منفی را شناسایی و روشن میسازد و آنها را میپذیرد. The counselor accepted recognition and clarifies these negative feelings. پس ما اینجا با سه پدیده مواجهیم یکی: recognize، شناسایی میکنه.متوجه شدم که تو نسبت به برادرت حسادت شدید داری و براش روشن میکنه و من حس میکنم حسادت تو همهی حوزههاس. از نظر شغلی، ازنظر قیافه، از نظر موقعیت اجتماعی تو به او حسادت داری و یه خشم عمیقی بهش داری. و مهمتر از همه اینه که من اینجا رو زرد گذاشتم، میپذیره.. سرزنشت نمیکنم.. تختئت نمیکنم ..بهت عصبانی نمیشم.. نمیگم چرا بهش حسادت داری؟ مگه نمیدونی حسادت زشته؟ راجبت قضاوت نمیکنم. فکر بد راجبت نمیکنم.میپذیرم.آره.. اینجوری هستی.. قبولت داریم معنیش اینه.. قبول دارید که اینجوری هستید و تو اینجوری هستی و به این خاطر احساس منفی نظر من یا سرزنشی به تو ندارم و تو در محضر من آزادی هرچی دلت میخواد بد برادرت رو بگی. از حسادت خودت بگی.. از اینی که چقدر آدم پستی هستی بگی.. از اینی که چقدر احساسات منفی… ادامه دارد…