شماره 66: رواندرمانی مراجع محور

پادکست دکتر مکری
اسفند 1394
قسمت بیست و یکم

شماره 66: رواندرمانی مراجع محور

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 66: رواندرمانی مراجع محور
Loading
/

متن پادکست

شماره 66_پادکست_ دکتر مکری_مراجع_ محور_اسفند 1394 … چون خودشم نمی‌دونه، خودشم نفهمیده. پس ابزاری برای کمک به بیمار در تسهیل بیان تجارب و درک بهتر اون‌هاست تا نتونی یه چیزی رو verbalize کنی، کلامی کنی اون توء و نمیفهمیش و تا نفهمیش نمی‌تونی باهاش کنار بیای. که من کیم ؟ من چیم؟ من اصلا از دنیا چی می‌خوام؟ من از این رابطم چی میخوام؟ من از زندگیم چی میخوام؟ پس تکنیک اصلی ای که راجرز” در رواندرمانیش به کار میبرد reflection بود تکنیک کلامی و این میراث ویتگنشتاین”رو داره. خب باز عذرمی‌خوام این DVD خیلی بزرگ میشه من حدسم اینه به چهار ساعت خواهد رسید. Reflection انواع اون، مثال‌های اون رو در DVD بعدی مصاحبه‌ی انگیزشی به صورت مبسوط مثال زدم براتون. پس فقط شما بدونید که Reflection از کجا اومد؟ و چرا از نظر راجرز” مهم بود؟ چون می‌خواست آگاهی مراجعه رو افزایش بده، توجهش رو متمرکز کنه attentional focus, consciousness raising . همه اینها دست به دست هم بده که کلام بیمار ساخته بشه چون تجربه از کلام جدا نیست. خب پس تا حالا ما سه – چهار تا منشا براش داشتیم یه منشا دیگه هم داشت پژوهش‌های راجرزی، پژوهش Greenspoon and Verplanck رو که یادتون هست؟ که کلام آدما رو میشه متاثر کرد. اینم یه پژوهش دیگه ست که خیلی روی راجرز” اثر گذاشت دیویس” هزار و نهصد و بیست و هشت. حالا این که می‌خونید براتون توضیح میدم خواهید دید بابا خیلی الکیه… خب منم عذر می‌خوام هزار و نهصد و بیست و هشت متودولوژی علم همین بوده دیگه. یعنی ولی جالبه اینا الهام‌بخش فلاسفه و روان‌درمانگران میشد. آزمایش دیویس” اینه گوش بدید حالا پیشاپیش شماها که یه ذره روش‌شناسی خوندید، آمار خوندید، sampling خوندید، clinical trial خوندید خیلی سریع خواهید گفت این که دیگه پژوهش نیست، این مسخره‌بازیه. آره خیلی پژوهشش آبکیه ولی تاثیرگذار بود. یعنی درمانگرا یه جوری برای فلسفه‌ی ذهنی خودشون از این الهام گرفتند. ببینید پژوهش دیویس” چی هست؟ هزارو نهصدو بیست و هشت . سه تا بچه‌ی هشت تا ده ماه رو انتخاب می‌کنه حالا شما مسئله‌ی اخلاقی قضیه رو هم بذارید کنار اونم یه چیز دیگه ست… سه تا بچه رو جدا می‌کنن شما هشت تا ده ماه حالا نمی‌دونم مال شیرخوارگاه بوده، پدر و مادرشون اجازه دادن چی بوده!! و میگن که به این بچه‌ها هر دفعه سه میز غذا یا سه تا سینی غذا جلوشون میذاریم درسته؟ تو یه سینی اینا بوده شیر، نمک، یه مقداری مثلا مغز استخوان، یه مقدار گوشت خام و یه مقدار گوشت پخته تو سینی یا میز یا ظرف دوم یه مقداری گوشت بره، جوجه، یه مقداری سیب‌زمینی، یه مقداری مثلا هویج و نمیدونم شلغم و اینا میذاریم و تو سومی یه مقدار زیادی ببینید گیاهخواریه نمی‌دونم کلمو نمی‌دونم اسفناجو لوبیا و نمی‌دونم ایناست… گوش میدید؟ سه تا نشستن. و پرستار کنار اینا وایساده و بچه اشاره می‌کنه از کدومش می‌خواد و به هرکدوم اشاره کرد بچه هشت ماهه که حرف نمیزنه از اون بهش میدن و این پژوهش رو برای یه سال دنبال کردن. واقعا آدم تعجب میکنه یه سال یه بچه رو برداشتی هی سه نوع غذا بهش دادی اونم به انتخاب خودش. که ببینی چی میشه؟ اصلا از نظر اخلاقی این کارو بکنی میگن دیونه ای؟ سادیستیکی؟ اخه این چه کاریه ؟ مگه بچه‌ها موش آزمایشگاهین؟ ولی فرضشون بر این بود که ببینن این بچه‌ها از کدوم غذاها انتخاب می‌کنند و آیا همش یه غذا می‌خورند؟ آیا متنوع می‌خورند؟ و بعد از یک سال رشدشون چجوره؟ خب جوابی که به دست آوردن اینه… بچه‌ها خیلی مخلوط غذا می‌خوردند، از این می‌خوردن، از اون میخوردن، از اون می‌خواست حالا معلوم نیست که واقعا خودش می‌خواسته یا یه اشاره میکرده پرستاره از اون میزاشته دهنش یا یجور هولش میدادن از اون بخور! یا اصلا رنگ غذا بوده؟ مزش بوده؟ کی میگه؟ نمیدونیم. ولی اساسش این شد که بچه‌ها غریزی جمله رو دقت کنید! غریزی می‌دونن چی براشون خوبه. واقعا از این آزمایشها این رو نتیجه می‌گیریم. و حتی یه عده انتقاد کردن گفتن اگه راست میگید این کنار مثلا یه ذره چیپس، پفک و از این غذاهای مزخرف میذاشتی ببین اگه بچه همش نگفت از اون میخوام. ولی در هر حال متخصصین اطفال و تغذیه و بیولوژیست‌ها و اینا این سه تا بچه رو نگاه کردن گفتن جلل الخالق! عجیبه! مثل اینکه کودک انسان، نوزاد انسان شعورش میرسه که مثلا من پروتئینم کمه از این می‌خوام. شعورش میرسه من ویتامینم کمه از این می‌خوام. شعورش میرسه من الان قند لازم دارم چربی لازم دارم از این می‌خوام. کاملا غلطه ولی الهام فلسفی ایجاد کرد. الهام فلسفیش این بود… انسان‌ها بهتر از هرکسی می‌دانند چه برای آن ها مفید است. نیازی نیست بهشون بگید انسان‌ها خودشون بهتر از همه تشخیص میدن چه کاری درسته چه کاری غلطه؟ و توجه به ندای درون. خیلی رمانتیکه از واقعیت یه جوری دوره… یعنی معنیش اینه که الهامات درونیت بهت راه درست رو نشون میده، به حرف مردم گوش نده، به خودت رجوع کنف ببین خودت چی میگی؟ خودت چی میخوای؟ این مطلب در نظام راجرزی و نظام مراجع محور بهش میگن organismic valuing process . یعنی نظام ارزش‌گذاری ارگانیزم و معتقده ارگانیزم‌ها نظام ارزش گذاریشون بهترینه. از کودک انسان بگیر تا آدم بزرگ و حالا دیگه واقعا این به اون چه ربطی داره؟ میگه نه تنها تو غذا خوردن که اینجا دیویس” نشون داد به خیال خودش کودکان بهتر از همه میدونن، از متخصص تغذیه بهتر میدونن الان باید چی بخورم؟ آدمای بزرگ هم بهتر میدونن. الان من باید چیکار کنم؟ مثلا من تو این رابطه هستم جدا بشم یا ادامه بدم؟ آیا من این رشته رو بخونم یا نخونم ؟ آیا من الان الکل بخورم یا نخورم ؟ آیا من مواد بزنم یا نزنم ؟ آیا اینجا اومد گریه بکنم یا نکنم؟ به عبارت دیگر اگر یک انسان رو از اون پیرایه‌ها، از اون آت آشغال ها، از اون فشارهای محیطی دور کنی خودش بهتر از همه می‌دونه چی صلاحشه؟ organismic valuing process پس اون پیرایه ها، اون مزاحمت‌ها چیه؟ در صورت حذف ناهمخوانی‌ها incongruence ها، اون conditional positive regard ها اگه شما به جای اینکه نگاهت به دهن مردم باشه، نگاهت به این باشه که دیگران از چی خوششون میاد؟ برای اونا خوش رقصی کنی. نگاهت به این باشه که ببینی چه چیزی تایید دیگران رو می‌گیره؟ نگاهت به درون خودت باشه و فکر کنی من تو زندگی چی میخوام؟ و دنبال اون بری به هدف خواهی رسید و رشد خواهی کرد. ببین باز به دانه شباهت داره، درخت رو نیاز نیست یادش بدی رو به بالا بره خودش رو به بالا میره، خودش تو فصل تابستون برگاش رشد می‌کنه، خودش تو فصل زمستون برگاش میریزه همچین استعاره هایی. انسان هم همینجوریه شما کاریش نداشته باش خودش راه خودش رو میره. به این میگن organismic valuing process و اگه شما ناهمخوانی ها رو، conditional positive regard هارو کنار بذارید تصمیمات هر فردی بهترین تصمیمه ممکن خواهد بود. خب پس organismic valuing process هم یاد گرفتید. داریم چیزای مختلفی راجع به راجرز” میگیم. حالا برای اینکه یه چند دقیقه دیگه‌ایم یکی دوتا مطلب رو گوش بدید بعد یه break میزاریم و بعد ادامه ی DVD رو خواهیم دید. راجرز” معتقد بود که Self واقعی true self از organismic process پیروی می‌کنه یعنی اون خود واقعی ما حالا بخوایم یه ذره spiritual روحانیش کنیم، اون فطرتتون، اون نفستون واقعا از organismic process پیروی میکنه ولی معتقد بود انسان‌ها دوتا self دارند. دو تا “خود” دارند. یکی “خود” واقعی‌شونه و دیگری “خود” اجتماعیه. “خود” اجتماعی همون ماسکی که برای خوش آمد دیگران می‌زنید، همونجوری که رفتار می‌کنید که تو اجتماع مقبول بقیه باشید. پس ما دوتا self داریم، self که مقبول دیگرانه از خودمون می‌سازیم. مثلا همون بچه درس‌خونه چون مردم بچه درس‌خون رو دوست دارن، خانوم پاکدامن چون همه به عفاف زنان خیلی توجه می‌کنن، آقای درستکار چون همه به درستکاری توجه می‌کنن، انسان باهوش چون مردم هوش رو دوست دارن، انسان پولدار چون معتقدن انسان باید پولدار بشه و یکی دیگه واقعیت خودت هست. میگه در انسان سالم بین این واین خیلی فاصله نیست، یعنی congruence هست. یعنی اونچه که دیگران از شما میخوان با اون چیزی که خودت می‌خوای تقریبا رو یه چیز منطبقن و این نشانه‌ی سلامت روانه. ولی اگر بین در واقع social self و true self یک فاصله بیفته یعنی اون چیزی که خودت میخوای باشی، خودت هستی خیلی…
Document