شماره 88: رواندرمانی واقعا چگونه اثر میکند؟

پادکست دکتر مکری
تیر 1395
قسمت سوم

شماره 88: رواندرمانی واقعا چگونه اثر میکند؟

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 88: رواندرمانی واقعا چگونه اثر میکند؟
Loading
/

متن پادکست

دوستان و همکاران عزیز اگر موافقین بخش سوم رواندرمانی واقعا چگونه اثر می‌کند رو دنبال کنیم. چون فکر می‌کنم که در بخش قبلی ما اشاره‌ای کردیم به اون مطالعه‌ی آیزنک” و مطالعه‌ای که بسیار مایوس کننده با نتایج منفی بود. اگه یادتون باشه من عرض کردم که به سال هزار و نهصد و صد و پنجاه و دو، هانس یورگن آیزنک” که در واقع دلبستگی بسیار زیادی به رفتار درمانی داشت و معتقد بود که روان درمانی به شیوه‌ی اون talking cure حرف زدن با بیمار، اثری نداره مطالعه‌ای را انجام داد و در انتهای اون مطالعه، نتیجه‌گیری کرد که افراد، بیماران نوروتیک، بهبودی خود به خودشون بیشتر از زمانیست که وارد روان‌درمانی می‌شوند و در واقع حتی در ادامه‌اش اشاره کرد که رواندرمانی نه تنها اثر نداره، بلکه مضره. اگه شما نرید تو جلسات شرکت کنی، زودتر خودت خوب می‌شی . و مدعی شد اونچیزی که ما به عنوان اثربخشی روان‌درمانی می‌بینیم، صرفا گذشت زمان هست .افراد برای مدت‌های طولانی در روان‌درمانی‌ها می‌مونن و طبیعتا گذشت زمان که باعث میشه علائم نوروتیک اون‌ها برطرف بشه، نه در واقع اثربخشی این مداخله . هزار و نهصد و پنجاه و دو، جالبه که تقریبا برای یک دهه ما شاهد بحث جدی تو این زمینه نیستیم ، یکی دو نفر مقالاتی نوشتند ولی اگر نگاه می‌کنیم مقالات اینقدر مختصر و بدون اشاره به آماره که بیشتر جنبه‌ی این داره که محتوای مقالات اینه.. نه بابا اینجوری که تو میگی نیست و اینقدر بدبینانه نگاه نکن و اجازه بده دقیق‌تر بررسی کنیم و همچین چیزی است… یعنی میشه گفت تقریبا دفاع جانانه‌ای صورت نمی‌گیره . منتها اگه بخواید بدونید که دو نفری که ازشون ما مقاله داریم در برهه‌ی هزارونهصدو پنجاه و دو، تا هزار و نهصد و شصت و سه. دو نفر هستند که اسمشون رو بدونید بد نیست. یکیش لستر لوبورسکی” هست من به این فرد باز برخواهم گشت. چون مطالعه و کار های بسیار زیادی در مورد اثر بخشی و مکانیزم اثر روان درمانی داره که سوژه‌ی بحث ما هست و دیگری Saul Rosenzweig در واقع Rosenzweig رو بخوایم ترجمه کنیم میشه شاخه‌ی رز . Rosenzweigبه خاطر پدیده‌ی dodo bird verdict که من در انتهای همین جلسه بهش اشاره خواهم کرد. پس این دو نفر یه مقالات مختصری نوشتند و اعتراض کردند . اعتراض اصلی سال هزار و نهصد و شصت و سه هست. پس اونایی که واقعا به روان درمانی علاقه‌مندند و می‌خوان مکانیزم اون رو عمیقا درک کنند، باید این تاریخ‌ها را به ذهن بسپارند، هزار و نهصد و شصت و سه، یازده سال بعد از انتشار مقاله ی آیزنک” کسی که مقاله رو نوشته اون هم یک هانس” دیگه هست ، هانس هرمان اشتروپ” مثل آیزینک” آلمانی الاصل. که به دلیل تبار یهودیش که البته آیزنک” یهودی نبوده،مادربزرگش رگه‌هایی از یهودی داشته ولی در واقع یک مسیحی بوده، ولی هانس هرمان اشتروپ” یک یهودی، که قبل از شروع جنگ جهانی دوم، در واقع با خانواده‌اش فرار می‌کنند و تمام مال و اموالشون رو به جا میذارن وارد انگلستان و بعد در اروپا اقامت می‌کنند و بعد به آمریکا میان . هانس هرمان اشتروپ” متولد هزار و نهصد و بیست و یک در فرانکفورت است و به سال دو هزار و شیش هم از دنیا رفته. یعنی ده سال پیش در واقع فوت شده. خب مقاله‌ای که او می‌نویسه در اولین شماره و اولین صفحه‌ی ژورنال تازه تاسیسی است به نام psychotherapy ، روان‌درمانی. این ژورنال هنوز یکی از معتبرترین ژورنال‌های روان درمانی و اسپانسر اون هم APA است. American Psychological Association است. یکی از اون ژورنال‌های قدر در حوزه‌ی رواندرمانی است. هزار و نهصد و شصت و سه این ژورنال تاسیس میشه و اولین مقاله اون ،که حدود سیزده صفحه است، به قلم هانس هرمان اشتروپ” هست. هانس هرمان اشتروپ” در اون به پاسخگویی به در واقع ادعاهای آیزنک” اقدام می‌کنه، ولی طالب که دفاع جانانه‌ای صورت نمی‌گیره . بیشتر به این صورت هست بحثش که خب این رو چی میگی ؟یا این یکی چی میگی؟ یا مثلا بیشتر مدل‌های شک ایجاد کردن و شبه ایجاد کردنه و منتقدین میگن واقعا هرمان اشتروپ” نتونست یک دفاع جدی در واقع انجام بده. و به همین دلیل چند ماه بعد ، آیزنک” مقاله‌ی دیگری می‌نویسد، به سال هزار و نهصد و شصت و چهار، که در جوابه هانس هرمان اشتروپ” و در اون خیلی تند بهش می‌تازه و در جریان اون مقاله این رو می‌نویسه. میگه اگر یک وکیل بخواد بگه، دفاعیات تو از روان درمانیincompetent ، E-Material و irrelevant . irrelevant نا مربوط، incompetent ناتوان و E-Material غیرمستند. و حرف خودش رو تکرار می‌کنه و میگه من بهتون میگم و خیلی چیز میگه، میگه بیا دوستانه بگیم، بیاین واقعیت رو بپذیرید. چرا هی همش طفره میرید؟ چرا مکانیزم دفاعی دارید؟ اثر نداره دیگه…شما این اثرش، صرفا خیالیه و افراد همون مقدار خوب میشن که میرن توی روان‌درمانی. منتهی حواسمون باشه آیزنک” در اینجا او یک رفتارگرا است، مکانیزم‌ها و در واقع رفتار درمانی‌های رو به رشد رو استثنا کرده با کارهای جوزف ولپه” آشناست، اون پدیده‌ی desensitization implosion و این‌ها رو موثر می‌دونه. معتقده فقط رفتاردرمانی اثرمی‌کند و حرف زدن با بیمار کاری از پیش نمی‌بره. هرمان اشتروپ” دوباره پاسخ میده و دوباره ما شاهد مقاله‌ی هرمان اشتروپ” هستیم ، نه اینطورم نیست.. این رو چی میگی؟ این رو چی میگید؟ ولی جالبه اون زمان بیشتر استدلال‌ها و در واقع شواهدی که علم می‌کردند، شاید واقعا حرف آیزنک” درست بود، اگه یه وکیل بود می‌گفت غیر مستنده. در واقع اشاره داشت به اجماع صاحبنظران، که آره بیشتر درمانگرا میگن اثر می‌کنه یا بیشتر مریضایی که رفتن اون تو قبول داشتن که اثر کرده و این طبیعیست که آیزنک” دست بالا رو داره. دیگه …میگه خب اینا که استدلال نشد، شما خودتون برای خودتون استدلال دارین می‌تراشید.و به همین دلیل این debate اصطلاحا میگن exchange ، این تبادل نامه‌ها و مقالات، در تاریخ به مقالات آیزنک اشتروپ exchange معروفند. که هی به هم جواب میدن و خیلیم تند میشه و کم کم به نظر میاد لحن آیزنک” هم خیلی عصبانی‌تر هست و مکرر حتی یه مقدار اتهام وارد می‌کنه. میگه شما فقط دارید پول مریض رو می‌گیرید، وقتش رو می‌گیرید و بهش آسیب میزنید. و مصر بوده که باید این برای مریض‌ها آشکار بشه . جالبه که آیزنک” حدود پونزده سال بعد کتاب مینویسه a rebel with cause درواقع شورشی دارای هدف، و در واقع اتوبیوگرافی است. زندگینامه‌ش است . که این rebel with cause خودش رو یک شورشی، خودش رو یک شورشی می‌دونه که وظیفه‌ی خودش میدونه که بی‌اثر بودن روان درمانی رو به جهانیان ثابت کنه. و تا لحظه مرگش هزار و نهصد و نود و هفت، یعنی تقریبا ده سال زودتر از مرگر اشتروپ” روی حرف خودش مونده بود. خب پس بیایم ببینیم بحث چه شکلی میشه؟ یعنی اونایی که علاقه‌مند به تاریخ روان درمانی هستند، دنبال کار رو باید کجا جستجو کنند؟ خلاصه ما شاهد این هستیم که از سال هزار و نهصد و شصت و سه، شصت و چهار مکرر مقاله میاد بیرون که آره ما فلان روان درمانی انجام دادیم اثر کرد، بعد یه گروه دیگه می‌گفتن اثر نکرد. خلاصه این ابهام باقیست تا این که صاحب‌نظران و نظریه پردازان روان‌درمانی معتقدند مقاله‌ی کلیدی داریم به سال هزار و نهصد و هفتاد و هفت. دقت کردین تاریخ رو؟ تقریبا چهارده سال بعد از مقاله‌ی اشتروپ”. نویسندگان این مقاله هنوز در قید حیاتند به قول امروزیا، مری لی اسمیت” و جین گلس” این مقاله در سال هزار و نهصد و هفتاد و هفت ، در ژورنال American psychologist چاپ میشه و اسمش هست meta-analysis of psychotherapy outcome studies شاید یک، شاید اولین البته قبل از این یه سری متاآنالیزو مقالات سیستماتیک بوده، ولی همه‌ی صاحب نظران متفق القرن که این جامع‌ترین و بهترین و کامل‌ترین متاانالیز زمان خودش است. هزار و نهصد و هفتاد و هفت . مری لی اسمیت” و جین گلس” و این مقاله اهمیتش بر اینه که در واقع یک متاآنالیز انجام میده، این رو هم بهتون بگم، که اون زمان تقریبا ما شاهد رشده روش‌های آمار و در واقع اپیدمیولوژی هستیم و در عین حال ماشین‌های حسابگر و کامپیوتر هم به کمک درواقع پژوهشگران اومده و این فرایند محاسبات رو خیلی تاثیر کرده. برای همین یک فرایندی مد شده به نام متاانالیز و درواقع خیلی به اون اقتدا می‌کنن، میگن این خیلی کمک می‌کنه. ما تعداد زیادی مقاله رو برمی‌داریم و درواقع نتایج اون‌ها رو با هم جمع می‌کنیم و برآیند و میانگین اون‌ها رو اشاره می‌کنیم. و این مقاله‌ی meta-analysis of psychotherapy outcome studies به صورت فول تکست آنلاین هست. من تاکید دارم که اسکالرها و خوانندگان و اونهایی که‌ در رشته‌ی روان‌درمانی می‌خواند درواقع رشد کنند، حتما این مقاله رو بخونند. از نظر سبک نگارش و باورها و ساختار فکری نویسندگان در سال هزار و نهصد و هفتاد و هفت . ببینید هزار صد و هفتاد و هفت خیلی قدیمی نیست، زمان جیمی کارتر” تقریبا یکی دو سال مونده به انقلاب ایران. بعضی از شما که دارین این فایلها رو گوش میدین، در اون زمان در دنیا بودید، خب مقاله اینجوری شروع میشه که باز دوباره برائت میجویند از حملات جهت‌گیرانه آیزنک” مثل اینکه این رسم شده بود هرکسی روان درمانی می‌کرد، اولش باید یه جوری به آیزنک” بد و بی راه میگفت، و یه جور اعلام برائت می‌کرد. و اونا میگن که ما در جهت پاسخ دهی به در واقع مغلطه‌ها و حملات سوگیرانه ی آیزنک” این کار رو کردیم . tendentiousیعنی سوگیرانه در واقع میشه همون صحبت خیلی خشن و مغرضانه‌ی آیزنک”. میگه تا قبل از مقاله‌ی ما روش اصلی برای اینکه ما بگیم یه روان‌درمانی کارآمد بود یا نه ؟ تاکید بر رای گیری توسط صاحب نظران بود، اجماع می‌کردند. عده ای اساتید رو جمع می‌کردن و می‌گفتن خب به نظر شما این روان‌درمانی اثر داره یا نه ؟ و رای می‌گرفتند. ولی ما از روشی می‌خوایم استفاده کنیم به نام متاآنالیز. یه مختصری هم راجب متا آنالیز میگید چون میگید متاآنالیز تازه اومده. چهارصد مقاله، تعداد خیلی زیادیه. تقریبا شاید یه چیزی حدود پونزده برابر مطالعه‌ی آیزنک” چهارصد تا مطالعه با بیست و پنج هزار بیمار رو وارد متاآنالیز میکنند. نتایج متاآنالیز به صورت مختصر به این صورته. دیده بودند از این مطالعاتی که وارد متاآنالیز شده به طور متوسط شامل هفده ساعت روان درمانی بوده. پس میانگین ساعاتی که افراد تو روان درمانی بودن، هفده ساعت بوده. حالا طبعا بعضیاش کمتر و قسمتیش بعضی از روان‌درمانی‌ها خیلی طبیعی است طولانیست. طول مدت رواندرمانی ها به طور متوسط سه ماه و هفتاد و پنج صدم ماه بوده. یعنی یه چیزی حدود مثلا هشتاد روز. و اون‌هایی که روان‌درمانی‌ها رو انجام دادن به طور متوسط سه سال و نیم تجربه‌ی روان‌درمانی داشتن . پس در واقع این مقالات چهارصد تا، خلاصه‌ای از کیس هش و مواردش به این صورته. خب یادتون باشه در مقاله‌ی آیزنک” دو نوع روان‌درمانی ما بیشتر نداشتیم، یکیش بود psychodynamic و دیگریش بود eclectic. در اینجا تعداد افزایش پیدا کرده، از سال هزار و نهصد و پنجاه و دو تا هفتاد و هفت، یعنی بیست و پنج سال. تعداد روان‌درمانی‌های مورد قبول به ده تا رسیده. من فهرست اینا رو براتون می‌خونم، که در این متاآنالیز آوورده. Psychodynamic Adlerian ، eclectic ، transactional analysis ، rational emotive therapy ، Gestalt ، client centered ، Systematic desensitization ، implosion و behavior motivation. پس تعداد تکنیک‌ها می‌بینید تقریبا شده ده تا. چند جدول زیبا و خیلی ساده در این متاآنالیز هست، یکی از جدول‌ها اومده average effect size هر کدوم از این مداخلات رو در واقع برگرفته از تعداد مقالات استخراج کرده. مثلا Psychodynamic ، effect size میزان اثربخشیش درآمده پنجاه و نه صدم . Adlerian هفتاد یک صدم ، eclectic چهل و هشت صدم ، transactional analysis پنجاه و هشت صدم ، rational emotive هفتاد و هفت صدم، پایین‌ترین رقم مال Gestalt بوده بیست و شش صدم، client centered شصت و سه صدم، Systematic desensitization بالاترین رقم رو داشته نود و یک صدم. implosion شصت و چهار صدم و behavior motivation هفتادو شش صدم. خب پس می‌بینیم که در واقع تقریبا همه‌ی روان‌درمانی‌ها موثر بودن و Gestalt از بقیه کمتر . خب بعد در مرحله‌ی بعد اومدن چند در واقع توزیع زنگوله‌ای یا توزیع گوسی رو به صورت نمودار برای افراد نشون دادن. وقتی اومده تمام این روان‌درمانی‌ها رو با هم جمع کرده به رقم شصت و هشت صدم رسیده. یعنی effect size کل روان‌درمانی در این بخش شده شصت و هشت صدم. بعد کار دیگه ای که مقاله کرده، اومده به این صورت بوده، ببینید این قسمتش هست که شاید بهتون بگم منازعه‌ی خیلی پیچیده‌تری رو در روان درمانی ایجاد میکنه. دقت کنید دیدین ده نوع روان درمانی بود، درسته … اومده روان‌درمانی‌ها رو با چند دسته یا به صورت چند کلاستر درآورده. اومده implosion ، behavior motivation و Systematic desensitization رو یه گروه کرده، Freudian ، Adlerianو psychoanalytic رو یه گروه کرده. rational emotive ،transactional analysis رو یه گروه کرده. Gestaltو راجرزی رو اینارو یه گروه کرده. و این هارو به صورت جداگانه هم به صورت گروه، گروه، بررسی کرده. وقتی این کار رو کرده تفاوت‌ها طبیعتا کمتر شده و به یه میانگین واحد تر نزدیک شده .در انتهای مقاله اومده یه کار کرده، برای اینکه در واقع جواب آیزنک” رو بده. سه تا رفتار درمانی رو یه طرف گذاشته، هفت تا غیر رفتاردرمانی ها، اونایی که در واقع به نوعی عنصر حرف‌زدن با هم بودن رو یه طرف گذاشته، هفت به سه اومده مقایسه کرده. چیزی که اینجا در آورده جالبه!! دیده اونایی که در واقع همون talking cure حرف زدنه، توش داستان رفتاردرمانی نیست، effect size شده پنجاه و نه صدم .و رفتار درمانیا شده هشتاد و سه صدم. که البته اشاره کرده این تفاوت دیگه معنی دار نیست، ولی تفاوت هر دوی این ها با هیچ مداخله، یعنی لیست انتظار و عدم شرکت در روان درمانی معنی داره. در مرحله‌ی بعد اومده باز حتی یه کار دیگه کرده، مقالاتی رو که بیمارانشون با هم شباهت داشتند و طول مداخله و سایر عناصر شبیه هم بوده اومده دوباره با هم بسته‌بندی کرده. باز با تاکید به همون روشی که سه تا رفتار درمانی ها رو یه طرف گذاشته، هفت تای دیگه رو یه طرف گذاشته. وقتی اومده مقالات مشابه‌تر با میزان بیمارانی که از نظر علامت شناسی شبیه هم بودن و طول مدت مشابه بودن مقایسه کرده، باز به یک یافته‌ی عجیب‌تر رسیده، این باره فاصله‌ی رفتاردرمانی ،از اون روان‌درمانی‌های که بیشتر جنبه‌ی talkingدارن بازم کمتر شده، رفتاردرمانیا این دفعه شدن شصت و نه صدم effect size ، و هفت تای دیگه شدن شصت و دو صدم .و نموداری که رسم کرده اینه که تقریبا هر دو روی هم سوارن. پس ببینید خلاصه‌ی داستان اینه متاآنالیزه مری لی اسمیت” و جین گلس” واضحا نشون داد که درمانی، از هر نوعش در مقایسه با عدم روان‌درمانی تفاوت معنی‌دار داره و ما شاهد یک effect size در حوالی شصت و هشت صدم، هفت دهم، هشت دهم و حتی بیشتر هستیم . این به عنوان یک fact در اون تاریخ پذیرفته شد و تقریبا افراد پذیرفتند که روان درمانی در واقع موثراست. مقاله باز چند کار دیگه هم کرده حالا اگر خسته نشدین من به اون اشاره کنم، می‌دونید که اون زمان هنوز dsm3نیومده، dsm3هزار و نهصد و هشتاد میاد و قبل از dsm3یعن dsm2 این ها خیلی طبقه‌بندی‌ها شبیه الان نبوده و بیشتر همون حالت طبقه‌بندی‌هایی بوده که در قسمت اول خدمتتون گفتم، اول و دوم سایکونوروز. وقتی اومده سایکونوروزها رو جداگانه بررسی کرده، مثلا اثربخشی اون سه تا رفتار درمانی‌ها در مقایسه با غیر رفتار درمانی‌ها، بازم فاصله‌ی کمتر شده . به عنوان مثال متاآنالیز میگه در درمان بیماران مبتلا به فوبیا، روانکاوی، صفر ممیز نود و یک صدم effect size . و systematic desensitization یک ممیز چهار صدم. پس ببینید فاصله خیلی کم است یا وقتی صحبت از بیماران نوروتیک میشه، روان درمانی بیماران نوروتیک ما مشاهده می‌کنیم که سایکوداینامیک از systematic desensitization جلو میفته، سایکوداینامیک میشه شصت و چهار صدم، systematic desensitization میشه پنجاه و یک صدم . پس خلاصه‌ی داستانش اینه که تو بعضی جاها مختصری روانکاوی جلو هست، بعضی جاها systematic desensitization . یک عدد طلایی رو هم اون موقع جمع می‌کنه، که میگه وقتی کل اینا رو در مورد بیماران نوروتیک به صورت اخص نگاه می‌کنیم، روان‌درمانی effect size هشت دهم است یا هشتاد صدم. خب اینجا تقریبا بیشتر منتقدین اثربخشی روان‌درمانی مجاب میشن، میگن آره ما مجاب شدیم و در عین حال یه تعداد عدد به ذهنمون رسید که چقدر موثر ؟هشت دهم و شما اگه بخواین بدونید هشت دهم یعنی چی؟ یعنی تقریبا این هشت دهم یه تعریف قشنگ داره و اونم اینه که یعنی اونایی که میرن تو روان‌درمانی تو effect size هشت دهم رو هم عرض می‌کنم، پیش‌آگهی شون یا در واقع نتیجه شون از هشتاد درصد اون‌هایی که نمیرن تو روان‌درمانی بهتره. یعنی اگر شما روان‌درمانی میشید به احتمال خیلی زیاد در واقع وضعیت از هشتاد درصد اونایی که روان درمانی نمیشن و به حال خودشان رها میشن، بهتر خواهید بود. و این رقم، رقم جالبیست من تو ویس قبلی هم خدمتتون گفتم، این هشت دهم مثل اینکه هنوز که هنوزه بعد از گذشت چهل سال، همین رقم مونده. یعنی وقتی الانم میان متاآنالیز می‌کنن، اثربخشی انواع روان‌درمانی‌ها حتی این برندهای جدیدی که اومده، اینهمه سر و صدا کرده، این همه افراد میگن خیلی موثره، باز به همون هشت دهم می‌رسن. این حالا یه سری شبهه های دیگه دامن زد که بعدا تو جلسات بعد راجب اون صحبت خواهم کرد که چرا بهتر نشده؟ چرا با گذشت چهل سال هنوز رواندرمانی همون قدر موثره که زمان متاآنالیز لی اسمیت” و جین گلس”؟ خب این یافته‌ی اولش بود. البته اینم بهتون بگم که آیزنک” حتی این رو هم قبول نمی‌کنه، سال بعد هزار و نهصد و هفتاد و هشت یه مقاله می‌نویسه ،که تو تیتر مقاله هست متاسیلینس در واقع اشارش به متاآنالیزه، میدونید silly در انگلیسی یعنی احمقانه، ابلهانه، متاسیلینس و میگه که آره شما یه سری مطالب احمقانه وارد محاسبه می‌کنی، خب چیزهای احمقانه میاد بیرون یه زمانی این اصطلاحی بود که اوایل کامپیوتر مد شده بود، میگفتن junk in junk out چون وقتی کامپیوتر اومده بود، خیلیا فکر می‌کردن که کامپیوتر بالاخره جوابش قطعیه و اونایی که برنامه نویس کامپیوتر بودن یا مبدع کامپیوتر بودن، می‌گفتن نه اگه شما اطلاعات بد به کامپیوتر بدی خب محاسبه رو درست انجام میده، ولی برونده اش هم برای شما بده . برای همین این اصطلاح آشغال بهش میدی، آشغال بهت پس میده هم مد شده بود. Junk in junk out. Trash in trash out. و آیزنک” هم همینو می‌گفت خب آره..متد آنالیزتون خیلی دقیقه، خیلی خوب اومدین effect size هارو average گرفتید، standard deviation هارو محاسبه کردین، کامپیوتر هم دادین جواب داده ولی خب چیزایی که بهش دادین چرت بوده،چیزایی هم که اومده بیرون چرته. پس من هیچ اعتقادی به این ندارم، اینا همش متاسیلینس هست و روش شناسی در واقع اون مقالات غیر رفتاری رو زیر سوال می‌بره . خب هنوز بحثمون تموم نشده امروز. چیزی که جز تبعات ناخواسته‌ی این متاآنالیز در واقع جین گلس” و لی اسمیت” شد این بود، که وقتی اومدن رفتار درمانی رو با روانکاوی یا انواع روان‌درمانی‌های دیگه مقایسه کردن، داستانش اینجوری شد که تفاوت محسوسی نداشت و سوال اینجوری پیش اومد که آره اثربخشه ولی چرا باهم هیچ فرقی ندارند ؟ در صورتی که تئوری های پشت این‌ها زمین تا آسمون فرق داره و حتی همدیگه رو قبول هم ندارن. یعنی چه جوری ممکنه که همشون با هم موثرن؟ البته این یافته جدید نبود، هزار و نهصد و سی و شیش خیلی وقت قبل، یعنی تقریبا چهل سال قبل، همون Saul Rosenzweig یادتون هست؟ شاخه‌ی رز جمله‌ای گفته بود که وقتی آدلری ها با یونگی ها با فرویدی ها سر اینکه روانکاوی کدومشون موثره، بحث کرده بودن. گفته بود که بررسی‌های من نشون میدن همتون موثرین و همتون اثربخشید و یه اصطلاحی رو باب کرد ، به نام dodo bird verdict پرنده ی دو دو یا حکم پرنده‌ی دو دو، حالا این چیه؟ این داستان برمی‌گرده به کتاب آلیس در سرزمین عجایب، نوشته لویس کارول” اون رمان معروف آلیس در سرزمین عجایب. که آلیس یه جا میره می‌بینه پرنده‌ها همه با هم مسابقه دارن و داور این مسابقه دو دو هست، حالا دو دو چیه؟ دو دو رو شما دیگه نمی‌شناسید، چون دیگه وجود خارجی نداره یه پرنده یک بشر، بشر غربی نسلش رو منقرض کرد و جالب استیون پینکر” اشاره‌ی قشنگی به این سرنوشت دو دو داره، دو دو توسط مهاجرین انگلیسی در استرالیا از بین رفت، پرنده‌ی نسبتا بزرگی بود، تقریبا سایز شترمرغ و دلیلی هم که صرفا این رو کشتن این نبود که گوشتش رو استفاده کنند یا به درد میخورد، صرفا برای خوشگذرانی.. بزنیم بکشیمش ببینیم چی میشه !!! و استیون پینکر” سرنوشت خیلی غم‌انگیز پرنده‌ی دودو رو درسی برای بشریت می‌دونه، که بشر رو ولش کنید حتی برای fun برای لذتم شده میزنه بقیه رو می‌کشه. حالا به اون بحث کاری نداریم، اون یه مبحث دیگست. ولی dodo bird verdict در کتاب آلیس در سرزمین عجایب اینه که پرنده ها با هم مسابقه میدن، و بعد آخر مسابقه همشون برنده شدن، و دو دو میاد میگه everybody has won and all must prizes همه بردن و همه هم جایزه می‌گیرن. یعنی یه جور مثل اینکه رقابت نبوده مثل امروزی‌ها اصطلاحا نفس مسابقه مهم بوده، نه اینکه کی ببره ؟کی ببازه؟ و به همه در واقع جایزه دادن . Saul Rosenzweig هزارو نهصد و سی و شیش، این اصطلاح رو مد می‌کنه. میگه همه ی روان‌درمانی‌ها از قانون دودو یا حکم دو دو پیروی می‌کنند و همه برنده هستند. خب اگه اجازه می‌فرمایید فایل امروز رو تموم کنیم حالا این سوال پیش خواهد اومد. که خب اگه همه تقریبا به اندازه هم موثرند، پس چه چیزی توی روان درمانی داره اثر میکنه؟ حالا خب خیالمون راحت شد اثر می‌کنه، یعنی اگه شما تو لیست انتظار باشی یا اصلا نگیری، هشت دهم وضع بدتره.. ولی اگه داری شرکت می‌کنی چه چیزی هست؟ طبیعتا اون موقع تئوری در ورای هر یک از روان‌درمانی‌ها یه مقدار زیر سوال میره، چون وقتی کسی دیگه‌ای که تئوری شما رو قبول نداره ، حتی انکار می‌کنه. اون هم رواندرمانی می‌کنه و در مورد بیماری‌های مختلف، بیماری فوبیا، بیماری‌های نوروتیک، بیماری وسواس، نتیجه‌ی تقریبا معادل می‌گیره، پس چه عنصر یا المانی هست که در واقع اثربخشه؟ پس این جزو عوارض و تبعات ناخواسته‌ی متاآنالیز مشهور سال هزار و نهصد و هفتاد و هفت. در فایل بعد این بحث رو دنبال می‌کنیم که ببینیم کم‌کم محققین و درواقع روان درمانی شناسان برجسته مثل هانس هرمان اشتروپ” لستر لوبورسکی” و بعدا افرادی که بعد از او اومدن چه عناصری رو پیدا کردن؟ من اینجا فقط پیشاپیش یه نکته رو بهتون بگم ، هانس هرمان اشتروپ” مبدع یک مطالعه‌ی بسیار خلاقانه در حوزه‌ی روان درمانی است، که بهش مطالعه یا پروژه‌ی وندربیلت هم میگن. حالا بخوایم بدونیم پروژه‌ی وندربیلت چه بود؟ باید تا فایل بعدی صبر کنید، خیلی ممنون از توجهتون تا قسمت بعد خدانگهدار.
Document