عرض سلام خدمت شما دوستان عزیزم مبحثی را میخواهیم دنبال کنیم که اگر خاطرتان باشد دو جلسه پیش در مورد مسائل خودشناسی صحبت کردیم اینکه خود را بتوانیم عمیق تر بشناسیم، باورهای خود را محک بزنیم محتوای ذهنی خود را به صورتی دقیق تر هلاجی و عرض یابی بکنیم و این ها باعث بشود که در زندگی شخصی و اجتماعی هم منافعی به ما برسد یعنی جنبه ای کاربردی داشته باشد جلسه اول اگر خاطرتان باشد ما در مورد مسئله اعتماد به نفس صحبت کردیم و اینکه چگونه مفهوم اعتماد به نفس را میتوانیم سوق بدیم به سمت مفاهیمی که هم علمی تراند هم قابل سنجش تر هستند، هم کارایی بالاتری دارند و هم اینکه برای افرادی که علاقمند هستند که خود را بشناسند به عمق بیشتری حرکت کنند جلسه قبل هم اگر خاطرتان باشد در مورد این صحبت کردیم که چگونه حس های منفی ،آن هیجانات منفی ،آن خبر های منفی اثر خیلی سنگین تر و در واقع تاثیر گذار تری بر ما دارند در مقایسه با هیجانات مثبت ، و در واقع یک نوع مدیریت برخورد با حس های منفی را به بحث گذاشته. این جلسه صحبت ما بر این است که میخواهیم کمک کنیم به درک بهتری از جایگاه خودمان برسیم، یعنی در واقع بفهمیم که ما کجای کار هستیم چه از نظر شخصی ،چه از نظر اجتماعی ،دیگران راجب ما چه فکری میکنند ،ما راجب دیگران چه فکری میکنیم و اصولا به نظر میاد که تخمین های ما در واقع در مورد این هست که دیگران راجب ما چه فکری میکنند یا ما راجب دیگران چه فکری میکنیم ،خیلی به حقیقت نزدیک نیست و خطا های فاحشی در ان وجود دارد پس بحث این جلسه بر این متمرکز هست ما جایگاه خودمان را در واقع چگونه بتوانیم درست برآورد بکنیم ،چقدر محبوب هستیم ،چقدر دوست داشتنی هستیم، چقدر باهوش هستیم ،چقدر حرف های ما را دیگران میپذیرند، و در واقع چقدر مورد محبت و لطف دیگران هستیم و طرف مقابل چقدر ممکن است مورد سوء نظر و در عین حال حس بد دیگران باشیم ،چگونه میتوانیم یک برآورد منطقی و علمی از این قضیه به دست بیاوریم ،این چیزی هست که امروز میخواهیم راجب آن صحبت بکنیم ، من در این جلسات یک استراتژی دارم که دنبال میکنم برای دوستانی که علاقمند به مباحث روانشناسی ،مباحث روانپزشکی ،مباحث ذهن، علوم رفتاری ،از من میخواهند خود را عمیق تر بشناسند و ان هم اینکه یک تعداد اصطلاح یا آزمایش یا مفهوم کلیدی را در هر جلسه خدمت شما معرفی میکنم و از شما میخواهم که اگر خواستید راجب این مفاهیم بیشتر مطالعه بکنید، عمقی تر یاد بگیرید، این مفاهیم را میتوانید هم خودتان مطالعه کنید هم من سعی میکنم در اینستاگرام، توی کانال تلگرام، به صورت عمقی تر به معرفی انها بپردازیم ،پس هر جلسه ما انتظار داریم هفت ، هشت تا مفهموم کلیدی به شما منتقل بشود، بعضی از انها اسم های خارجی دارند اشکال ندارد، ولی اگر هم دیدید چند لغت خارجی هم به خزانه ی لغت افراد اضافه بشود اتفاقا چه اتفاق خوبی است و ما این را هم دنبال میکنیم ،بعضی جاها هم به آزمایش های کلیدی احتیاج میکنند ، آزمایش هایی که میتواند جهت فکری ما را روشن بکند ،منتها این را هم در نظر بگیرید این مفاهیمی که من خدمتتان ارائه میدهم و در واقع قرار است انها را بحث کنیم ممکن است بعضی ها این انتقادات را داشته باشند که فلان مفهموم داخلش حفره ایجاد شده است یک سری افراد گفتند :جوری که شما فکر میکنید نیست الان پرورش های جدید تری آمده است و این را زیر سوال برده است ، میگم اتفاقا خوبی اش همین است بعدا که ما داریم بحث میکنیم میخواهیم ببینم که ما چقدر مفهموم معتبر است یا ان مفهموم زیر سوال است خب پس بیاید شروع کنیم اگر موافق هستید جلسه امروز را به قول این تصویر بردار ها کلیت بزنیم بیام از آزمایش خیلی خوب و جالب خانم الیزابت نیوتن شروع بکنیم آزمایش حوالی سال های ۱۹۹۰صورت گرفته است الیزابت نیوتن (نیوتن رو هم مثل همان اسحاق نیوتن مینویسند) آزمایش جالب ایشان چی بود؟ آزمایش جالب خانم الیزابت نیوتن در واقع چه بود؟ داستانی این بود .من در واقع این را خیلی استفاده میکنم شخصا برا من خیلی روشنگر بود و وقتی میخواهم جایی سخنرانی بکنم جایی میخواهم هر فردی را راه بدهم به آزمایش نیوتن اشاره میکنم شاید قبلا هم شما این را شنیده باشید ببینید اساس آزمایش این است که او از یک عده افراد میخواهد که آهنگ مورد علاقه شان یا یک ملودی که دوستش دارند آن را روی میز یا تخته ضرب بگیرند و بعد از افرادی که مقابل شما هستند بخواهید حدس بزنند که شما چه چیزی را مینوازید مثلا من الان یک آهنگ مورد علاقه در ذهنم است که مثلا من دارم این آهنگ را میزنم ، اگر شما خوب بزنید حتی اون آهنگ در ذهن شما تبدیل به صدا میشود آن آهنگ در ذهن شما اجرا میشود و حتی ممکن است صحنه های خاطراتی نیز برای شما زنده بشود و اینقدر حرکت دست خود را میتوانید حتی اگر موسیقی دان نباشید من هیچ توانایی زدن سازی را ندارم ولی این را که اجرا میکنم قشنگ آن آهنگ یا ملودی برای من زنده میشود بعد الیزابت نیوتن این را پرسید :خیلی خوب حدس میزنید چند درصد مخاطب فهمیدند کدام آهنگ بوده؟ و این را هم خواسته بود که از آهنگ های مشهور بزنید حالا یک آهنگ خیلی قدیمی و نادر نباشد اکثر شرکت کننده ها گفتند: حدود ۵۰ درصد شرکت کننده ها و افرادی که این را شنیدند باید فهمیده باشند که چه بود ،آهان خوب گوش بده اها دیدی!!در صورتی که وقتی که رفت از افراد پرسید فکر میکنید چند درصد فهمیده بودند؟من فکر میکنم ۵۰ درصد شما فهمیدید در صورتی که وقتی از افراد پرسید دو ونیم درصد فهمیده بودند ۲۰برابر خطا، یعنی طرف میگه ببین تو مگه نمیشنوی ببین چقدر قشنگ دارم میزنم !!آها آها نگاه اهنگ چی بود؟ چرا نمیفهمی فقط دو ونیم درصد فهمیدند حالا ممکنه شما بگید در یک مهمانی ما این را امتحان کردیم اکثرا فهمیدند حالا خب قبلش داشتید در مورد آهنگ صحبت میکردید یا آهنگ داشت پخش میشد که شما تکرار کردید ولی تقریبا تکرار آزمایش های الیزابت نیوتن عدد دو ونیم درصد بود منتها عجیب اش این است چرا دوو نیم درصد میفهمند این اش شاید خیلی عجیب نباشد که میگی خب آلات موسیقی نیست ،شما خوب نمیزنید موسیقی دان نیستید ولی سوال این است چرا خودت فکر میکنی ۵۰ درصد فهمیدند، میخواهم از این شروع کنم و این یک بحث خیلی عمیقی را ایجاد میکند وقتی من خودم میدانم راجب چه چیزی حرف میزنم این تصور را دارم که شما هم میدانید بسیاری از سخنرانها وقتی سخنرانی شان سخت میشود شما میگوید ما نمیدانیم این برای خودش چیزهایی میگوید داخل ذهن خیال میکند که دیگران دارند دنبال میکنند و خیلی خوب دارند مسیر را می آیند و با من دنبال میکند و اکثرا افراد هم میگویند بله و این را هم به شما بگویم اگر دانش آموز دبستانی ، راهنمایی ،دبیرستانی دارید پاسخ ایشان که به قول خارجی هاthe you fallowingمنو دنبال کردی فهمیدی چی گفتم؟ میگویند بله اقا و اگر برگردی و بگویی حالا بگو که چه گفتم یک موج وسیعی از ریزش اتفاق می افتد یعنی نفهمیدند چرا؟ این معلوم است پس یک چیزی که میخواهم امروز شما داخل ذهن تان باشد و بعدا با آن کار خواهیم داشت همین آزمایش رنگ یا ضربه زدن الیزابت نیوتن است ولی در واقع میگوید وقتی یک نفر سخنران است یا یک نفر که میخواهد مفهومی را به دیگران منتقل کند به خیال خودش درصد زیادی مفهموم را گرفتند در صورتی که در واقعیت درصد زیادی نگرفتند و اتفاقا سکوت میکنند حالا از روی ادب هست ،از روی خجالت هست ولی اگر بروی و از انها سوال کنید متوجه میشوید خیلی ها نفهمیدند چه گفتید این میگم خیلی به درد من خورد ومن فهمیدم آنقدری هم که آدم تند تند برای خودش سخرانی میکند صحبت میکند نباید خیالش راحت باشد حتی اگر آلان من میبینم یک تعدادی از این قلب ها و علامت ها دارد میرود بالا این هیچ به این معنی نیست که همه داریم یک مطلب را میگیم و یک مطلب را درست فهمیدم نمیدانم شما هم این را امتحان کردید گاهی مهمانی ها و افراد مثلا میگویند میخواهیم یک لغاتی را حدس بزنیم یا پانتومیم بازی کنیم و بعد شما بگویید من چه میخواهم ان فرد که دارد پانتومیم اجرا میکند اصلا کلافه میشود و میگوید آخه چگونه نمیفهمید من اینقد قشنگ دارم میگم و بعد آن طرف مقابل این حس را ندارد چرا؟ چند تا آزمایش دیگر بگویم بعد بپردازیم به شروع بحث تازه چون این باعث میشود که همین خطایی که در آزمایش الیزابت نیوتن هست باعث میشود ما جایگاه خودمان ،افکار خودمان را با دیگران به غلط یا هم سو یا نا همسو سوق بدهیم یعنی خواندن ذهن دیگران این هشدار اول است آنگونه که فکر میکنیم راحت نیست ولی توهم خواندن ذهن دیگران خیلی فراگیر هست همین ما این حس را داریم که ذهنش را خواندم فهمیدم چه در ذهنش است و اصرار داریم که طرف هم ذهن ما را بخواند در صورتی که اینطور نیست سلسله آزمایش ها دوم آزمایش های دوم جالب بود اینجا کم کم کاربردی میشود از زن و شوهر ها پرسیده بودند که یک سری صفات را پرسیده بودند مثل اعتماد به نفس ، شجاعت ، خسیس بودن، نترس بودن، مهربان بودن که از همسر پرسیدند مثلا از شوهر که شما چقدر این حس را دارید فکر میکنید خانم شما چقدر به شما نمره میدهد مثل این شعاع تلویزیون هست که مثلا از مرد میپرسند که شما چه غذایی را دوست دارید بعد هم از خانم میپرسند همسر شما چه غذایی دوست دارد و بعد ان نفر که درست جواب میدهد امتیاز میگیرد ولی اینجا یکم سوالات پیچیده تر پرسیده میشود فکر میکنید مثلا همسر شما چقدر آدم با دل و جرئتی است یا چقدر خجالتی هست ، چقدر خسیس هست ، چقدر اکراه دارد خرج بکند چقدر دست و دل باز هست بعد چیز عجیبی که دیدند یک نا همخوانی زیاد است اما دو یکی از زوجین تصورش معمولا این است که تا ۸۰ درصد موارد جواب همسرم با من یکی خواهد بود در صورتی که وقتی میروند جواب همسر را نگاه میکنند حداکثر ۴۰ درصد یعنی شما ۲ برابر خطا گفتید پس اینجا فکر کن یعنی چی ؟ یعنی اگر شما فکر میکنید من مثلا از نظر آدم شجاعی هستی این احساس را خواهید داشت تا همبستگی حدود هشت دهم درصد که همسر شما هم همین حس را دارد در صورتی که وقتی از همسر شما میپرسند همسر شما همبستگی نصف این است یعنی اصلا میشود گفت در دو دنیای نسبتا جدا سیر میکنند و بدتر از ان این است که با افزایش سنوات ازدواج این خیلی بهتر نمیشود یعنی پیام ساده اش این است که شریک های زندگی همدیگر را نمیشناسند و بدتر از ان این بحث اول ما نیست که چرا همدیگر را نمیشناسند بحث ما این است که چرا خیال میکنند که میشناسند یعنی وقتی از انها بپرسید میگویند من میدانم که راجب من چه فکری میکند باز این سوال هست که چرا اینطور فکر میکند خب آزمایش های دیگری هم صورت گرفته گفتم یکی دیگر را مثال بزنم برای شما این را فردی به نام جاستین کروگر انجام داده است سال ۲۰۰۵ ………. آیا ما به همان خوبی که فکر میکنیم میتوانیم مفهموم را برسانیم جاستین کروگر این کار را کرده البته جاستین کروگر در واقع اسم ان را بعدا زیاد خواهیم شنید و در واقع اثری هست که جزو ان لغت ها یا گل واژه ها و کلید واژه هایی است که قرار درباره اش صحبت کنیم ببینید جاستین کروگر چیکار کرده جاستین کروگر این کار را کرده است که به یک عده افراد ایمیل فرستاد گفت ایمیل هایی بفرستد که در ان شوخی بکنید که در ان مفاهیم هیجانی منتقل بکنید و حدس بزنید طرف مقابل چقدر مفهموم شما را گرفته است اینجا از قسمت هایی است که به درد شما در کار عملی میخورد شما بردارید با گوشی خود اس ام اس میدهید پیام میدهید از افراد پرسید بطور متوسط ببینید ۲۰۰۵ بوده هنوز گوشی های شبکه های اجتماعی نیامده بود و با ایمیل این پژوهش را کرده است گفته حدس میزنید اون طنز قضیه ، شوخی قضیه ،ان متلکی که داخل ان پنهان بوده را چند درصد گرفتند افراد به طور متوسط گفتند فکر میکنیم یک چیزی حدود ۹۰ درصد ان را نکته اش را گرفتند و آن لم را گرفتند بعد که آمدند محک زدند از افراد چیزی حدود ۴۰ تا ۵۰ درصد توانسته بودند یعنی بازم نصف یعنی دوستان عزیز یک پیام کاربردی همینطوری برای دوستانتان برای دیگران پیام میدهید فکر میکنید طرف منظورم را گرفته است ان نکته اش را گرفت ان هیجانش را گرفت فهمید شوخی میکنم ولی تقریبا شما ۲ برابر خطا میکنید طرف نمیگرد منتها یک ترجیح بند دیگر این آزمایش ها داشت که اگر پیام شما بشنود یعنی شما پیام صوتی بزارید ان رقم به ۷۰ درصد میرسد یعنی مثل اینکه در صدای ما در صوت ما یک سری پدیده های کمکی هست که منظور ما را میرساند حالا تا اینجای کار چرا اینگونه است چرا ما فکر میکنیم طرف مقابل منظور ما را گرفته است اما عملا نگرفته است دلیلش این است وقتی شما دارید صحبت میکنید همین الان که من دارم صحبت میکنم تعداد زیادی خاطره ، احساس ، هیجان ، پیش فرض در ذهن من فعال است منتها من این تصور را دارم که در ذهن شما هم فعال است در نتیجه من وقتی عبارتی را به کار میبرم دچار این پدیده میشوم که شما مفهوم را گرفتید مثل همین رنگ وقتی من دارم این را میزنم ان حسش ، حالش ، خاطراتش ،فعال میشود و کمکم میکند که مثل روز از حرام الشمس این آهنگ را بشناسم ولی وقتی این نیست این حس را دارم که در واقع چرا دیگران این را نشنیدند چون ان قسمت های جانبی را ندارد پس نکته ای که میخواهیم یاد بگیریم این است که در خود اگاه ما در دسترسی ما انبوهی از خاطرات و وقایع جانبی و هیجانات کمک میکند مفهوم را خودمان بهتر بفهمیم ولی به خطا تصور میکنیم ذهن ما نشتی دارد و دیگران هم خواهند فهمید پس یکی از چیز هایی که تئوری ذهن خواندید تئوری انتقال پیام به ما میگه که ما به صورت بنیادی احساس میکنیم ذهنمان نشتی دارد ان چیزهایی که ما داریم راجبش فکر میکنیم به دیگران منتقل میشود و این میتواند در بعضی ها جنبه ی بیمارگونه پیدا کند ولی تا اینجای کار داریم به این نتیجه میرسیم که ذهن خوانی آنقدر که فکر میکنیم آسان نیست از آن بدتر بیشتر چیزهایی که ما از ذهن دیگران میخوانیم خیال پردازی های خودمان یا انعکاس ذهن خودمان از روی موجود مقابل است باز برای آنهایی که مطالب جانبی علاقه مند هستن مطالب دیگری را خدمتتان عرض میکنم سلسله موارد هایی هست برا افرادی که علاقمند به حیوانات خانگی هستند به خصوص به سگ، من شخصا گربه خیلی دوست دارم ولی انهایی که سگ دارند این حس را دارند که ببین وقتی این سگ یک کار بد میکند قشنگ احساس گناه میکند اصلا از ژستش معلوم است و فکر میکنم شما کلی کلیپ توی اینستاگرام دیدید که سگ رفته کنار و دست هایش را کشیده چون گلدان را شکسته خجالت کشیده خب این را ثابت کردند که مطلقا احساس گناه در این حیوان وجود ندارد میتوانید دوستش داشته باشید میتوانید ادامه دهید ولی نمیتوانید هیچ درکی از مفهموم Guiltیاshameبه مفهموم شرم و گناه ندارد چون بعدا آمدند صحنه سازی ها را جابجا کردند متوجه شدند که آنچه حیوان فهمیده خواندن انعکاس صورت شما و ریفلاکسی یا شرطی شدن پاسخ مربوطه است اصلا احساس گناه نیست یعنی در واقع شما احساس گناه را دارید روی ان میبیند اون احساس گناهی ندارد پس ما در ذهن خوانی آنقدری که فکر میکنیم قوی نیستیم و اتفاقا آنچه درون ذهن ما هست را پروجکت میکنیم روی ذهن دیگران این کمک تان میکند روی قضاوت های زندگی مقداری دقیق تر باشید اما بازم بریم جلوتر من یک کتاب چند وقت پیش در اینستاگرام خدمتتان معرفی کردم به نام کتاب Mindwiseکه فردی به نام نیکلاس اپلی آن را نوشته که میگوید انسان ها ذهن خوان های فوق العاده بدی هستند ولی توهم این را دارند که ذهن خوان خوبی هستند و خیالات ذهن خودشان را توی دیگران میبینند پس دوستان عزیز این برای اینکه خود راcaliber, کنید میگویند تنظیم کنید حواس تان باشد خیلی از این چیز هایی که شما دارید مبینید این خطای بنیادی را دارد حالا باز برای اینکه نکاتی مرتبط با این را بشنویم پدیده The phenomenon of the spotlight effectپدیده نور افکن اینم در همان راستا می آید توماس گیلوویچ یکی از روانشناسانی هست که سالیان سال روی مسائل مختلف روان ،ذهن خوانی کار کرده و یکی از اثرهای معروفش The phenomenon of the spotlight effectیاbarry manilow هم میگویند باز این هم جزو همان کلید واژه هایی هست که دوست داریم یاد بگیریم پدیده نورافکن یا آزمایش barry manilghtحالا این کلمه یعنی چه؟ آزمایش سال ۲۰۰0انجام شدpersonality zounralچاپش کرد و داستان این بود بری مانیلو خواننده و آهنگساز امریکایی هست و در رده دوم هست و معروف نیست اسمش برای من زیاد اشنا نیست این یک تیشرتی کرد تن افراد گفت میخواهیم بریم توی گروه بنشینیم و صحبت های شما را انالیر کنیم منتها قبلش به انها هدف آزمایش را نگفت و هدف آزمایش چیز دیگری است و استتار کرده بود و گفت دارید میرید بی زحمت این تیشرت را بپوشید و روی تیشرت نوشته بود بری مانیلو یک ذره اریب هست حالا شما اسم یک خواننده را بنویسد روی تیشرتت و بری بشینید داخل گروه بعد که اومد گفت بگو ببخشید داستان تموم شد شما بیرون تشریف بیاورید در صورتی که اصلا آزمایش این نبود آزمایش این بود که بعدا از طرف میپرسد افرادی که داخل گروه بودند چند نفرتو را یادشان هست و یادشان هست که این پیراهن بری مانیلو تن شما بود نکته اش این بود فرد گفت حالا این یخورده ضایع هست بری مانیلو و اینکه چون شما گفتید پوشیدم یعنی من اصلا خجالت میکشیدم که این را بپوشم شما اصلا من را گذاشتید توی دید و همه به من خیره شده بودند و داشتند من را نگاه میکردنند و فکر کنم اکثرا یادشان هست که من بودم و هن همان فردی بودم که تیشرت تنش بود بعد که رفته بود از افراد پرسیده بود حدود ۲۰وخورده ای درصد یادشان بود پس یافته دیگه این هست ما همیشه تصور میکنیم در نورافکن توجه و دید دیگران هستیم در صورتی که دیگران آنقدری که ما خیال میکنیم به ما فکر نمیکنند پس این هم یک یافته مهم دیگر حالا اینها را میخواهم به هم تلفیق کنیم که کمک تان کنم یک تخمین خوبی از جایگاه خود در زندگی بزنید گاهی اوقات به این میگن moment Casablancaیکی از شخصیت های فیلم که یک شخصیت منفی بوده میاد از همفری بوگارت که قهرمان فیلم باشد میپرسد من میدانم تو فکر میکنی من آدم رزلی هستم و همفری بوگارت جواب میدهد که من اصلا تو را یادم نبود آلان که تو گفتی دارم فکر میکنم آره شاید آدم رزلی باشی و پیامش این بود که اصلا به تو فکر نمیکردم فکر کنم فیلم مارمولک بهتر این رو توضیح داده بود که ان شخص میاد و یکی از آن نوجوان ها از او میپرسد که حالا حاج اقا شما راجب بنده خیلی دارید بد فکر میکنید گفت من اصلا راجب تو فکر نمیکنم که بخواهم بد فکر کنم پس یافته مهم دیگر که متوجه شدم این است که ما احساس ابر هوشیاری و ابرگوش به زنگی داریم و فکر میکنیم بقیه توجه شان به ما هست در صورتی که توجهشان به ما نیست به این میگن the pack light effect حالا مجموع توهم به اضافه ی ان مسئله ای که در رینگ الیزابت نیوتن به شما گفتم باعث میشود ما چیز هایی را به دیگران نسبت بدهیم که وجود ندارد و خطای جدی مرتکب بشیم و نتوانیم ذهن دیگران را بخوانیم در ضمن یک آزمایش جالب بگم که نیکولاس اپلی هم انجام داده بود یک نظر سنجی جالب اینم قابل تحمل است از افراد پرسیده بود اگر زمانی شما دوست داشته باشید یک نیروی ساینتیفیک داشته باشید یک نیروی ماءورایی داشته باشید چند تا چیز نام برده بود کدامش را بیشتر انتخاب میکنید ۱۰درصد خواسته بودند نامرئی بشوند اینم چیزی هست که آدم نامرئی بشود و برود سرک بکشد داخل کار و زندگی مردم فکر کنم از حس کنجکاوی و فضولی بر میخیزد که آدم نا مرئی باشد ۱۰ درصد آدم ها دوست داشتند تلپورت بتوانند انجام بدهند مثل فیلم پیشتازان فضا که یک لحظه ناپدید بشوی و در جای دیگر کره زمین ظاهر بشوی ۱۶ درصد دوست داشتند پرواز بکنند ۲۸درصد آرزو داشتند ای کاش ماشین زمان بود میتوانستند به گذشته بروند من خودم این را رای دادم فکر کردم این از همه اش بهتر است ای کاش ادم میتوانست برود به گذشته و کودکی ولی جالب است بیشترین درخواست این بود بتوانیم ذهن دیگران را بخوانیم Mind reading این یکی از ابر ارزو های بشر است و هرچه به جلوتر میرویم به نظر میاد که اوضاع بدتر میشود و این ارزو دارد دور و دور تر خودش را نشان دهد و آنقدر که فکر میکنیم ذهن دیگران را درست نمیخوانیم فکر میکنیم راجب شما فکر میکنند در صورتی که فکر نمیکنند و بعد خیلی چیز هایی که بهشون میگیم فکر میکنیم که گرفتند در صورتی که نگرفتند اما اوضاع بد از جای دیگر شروع میشود اوضاع بد اینجاست اگر اینجا را گوش میدهید خواهش میکنم تا آخرش بمانید برای اینکه بد آموزی برای شما نداشته باشد و ان هم اینه که وقتی میروند از افراد نظر سنجی میکنند از افراد میپرسند که گفتیم ما خیلی خطا میکنیم دیگه راجب باور دیگران که راجب ایشان چه فکری میکنیم راجب این سخنرانی چه فکری میکنیم راجب لباسی که پوشیده چه فکری میکنیم راجب در واقع طرز حرف زدنش ،چهره اش ،قیافه اش ،اخلاقش چه فکری میکنیم نمراتی که به دست می آید اینجاست یک ذره گوش بدهید نگران کننده است خیلی بدتر از ان چیزی هست که فکر میکنید یعنی به طور متوسط دیدن همبستگی باور شما با باور مردم در مورد شما ۲/است یعنی خیلی کم است یعنی شما فکر میکنید والا رفتیم سخنرانی کردیم خیلی خوششان آمد اگر دیدید همه خوششان آمد اینطور فکر کنید که تقریبا ۳۰ درصد از افراد اصلا خوششان نیامد ویا میرویم مهمانی میگویم که لباس خیلی شیک و همه میگفتند لباس تو خیلی خوبه بهت میاد خب اینجور شما فکر کنید تقریبا چیزی حدود ۳۰ یا ۴۰ درصد توی دلشان داشتند به شما میگفتند این چه چیزی است که پوشیده اصلا من بودم اصلا خجالت میکشیدم این را بپوشم گفتم تا آخرش گوش بدهید این مطالعات که انکار کردند اینه یعنی صفات ما شخصیت ما ، رفتار ما، با ان چیزی که فکر میکنیم مردم راجب ما درک میکنند زمین تا اسمان فاصله دارد یا قدرت ذهن خوانی ما بسیار کمتر از انی است که ما فکر میکنیم یک مقاله جالب دیگر نیکولاس اپلی این خیلی از سوالات شما را میتواند جواب دهد به طراحی مقاله دقت بفرمایید اسم مقاله هست Mirror, mirror on the wall, who is the ugliest of them all آینه آینه روی دیوار حالا آینه آینه روی دیوار اینم از همین ها است اگر مطلبش را بدانی راحت تر میفهمید تا اینکه برایت بار اول باشد انها که کارتون های دیزنی نگاه میکنند میدانند که در آن سفید برفی آن نامادری بدجنس همش میرفت از آینه میپرسید که کی از همه خشگل تر است و ان هم برمیگشت و میگفت تو Mirror, mirror, on the wall,” said the Queen. “Who Is the fairest of them all?” کاری که کرده بودند این بود چهره افراد را گرفته بودند مثلا چهره من را بگیرند با نرم افزار مورفmorphبا یک سری چهره مخلوط کنند مثل شما که مثلا میروید گوشت میگیرید بعد گوشت پر چرب و کم چرب را با هم مخلوط میکنید گوساله با گوسفند مخلوط بدهید چهره شما را گرفتند با مورف مخلوط کردند داخل ۵۰ درصد موارد داخل مورف افرادی که خیلی چهره های جذاب داشتند در نتیجه چهره شما از ۵۰ درصد میرفت طرف ۱۰۰به سمت زیبایی از ان طرف تو ۵۰ درصد با چهره هایی که کمتر جذاب بودند قاطی میکردند پس شما یک طیف پیدا کردید از یک تا صد از چهره شما که طرف با خوشگل ها قاطی دارد از یک طرف با غیر خوشگل ها قاطی دارد و بعد شما یک طیف پیوسته از چهره خودت میبیند بعد این عکس ها را به خود طرف نشان دادند منتها اینقد فاصله هایشان کم است که به طرف گفتند خودت کدام هستی چهره تو کدام است طرف نگاه کرد خب اگر واقعا من چهره خودم را درست بشناسم آن ۵۰درصد را باید بزنم اکثر افراد چیزی حدود ۶۰ تا ۷۰ درصد را زدند گول ان ۱۰۰ را نخورده بودند من دیگه آنقدر خوشگل نیستم ولی اکثرا ۶۰ تا ۷۰ را زده بودند پس این معما را حل میکند که شما چرا همیشه شکایت میکنید که چرا داخل این عکس بد افتادم دوست عزیز بد نیو فتادی واقعا این شکلی هستی منتها در تجسم خودت این است که من بهتر از این هستم یعنی ان Perspectivما بهتر از ان چیزی که در واقعیت وجود دارد پس دیگران نظرشان راجب ما منفی تر از ان است دیگران اگر از انها پرسش نامه بپرسید با ان برداشتی که ما از خودمان داریم خیلی نمیخواند پس این را ما چگونه باید توضیح بدهیم همین جا ما یک نکته کاربردی دیگر به دست آوردیم یک عده این شکایت را دارند چرا در فضای مجازی اینقدر خشونت زیاد است چرا اینقدر بد و بیراه به هم میگویم چرا یک نفر یک پست میگزارد حالا ۳۰ تا کامنت خوب میگزارند ۳۰تا هم فحش زیرش است جوابش یک ذره برای تان ناراحت کننده است یک ذره ترسناک است ولی چون دارم جواب را میگم این است که بی زحمت بایستید تا آخر گوش بدهید این که خوب به واقعیت نزدیک تر است اینکه شما حس میکنید همه با شما خوب اند با شما همه شمارا دوست دارند شما را تایید میکنند این جزو همان بد ذهن خوانی دیگران است یعنی حالا اگر شما ته زمینه بدبینی دارید میتواند یک ذره نگرانت کند بارها گفتم مردم پشت سرما حرف میزنند نگفتم مردم آنقدر من را دوست ندارند واقعیت این است که همان گونه است اما بازم بریم جلو ببینم چرا هست چرا این اتفاق می افتد و چگونه میتوانیم ان را کم کنیم خب یک اصطلاح دیگر یاد بگیرید این اصلاح از آن اصلاح هایی است که من خیلی دوستش دارم در واقع از آن اصطلاحاتی است که جزو درک های بسیار عمیق رفتار انسان است بهش میگن korese baids bais دانیل گیلبرت ان را ابداع کرده است korese baids bais در واقع چجور اطلاعتی به ما میدهد این اصطلاح را یاد بگیرید شاید ما بعدا بخواهیم بیشتر راجب دانیل گیلبرت صحبت کنیم یادتان هست گفتم بین زن و شوهر ها حتی اینقدر که به هم نزدیک اند ممکن است شما بگید من خیلی خودم را ادم شجاعی میدانم و خانومم هم متوجه شده در صورتی که وقتی از خانمش میپرسند میگویند نه بابا اینقدر محافظ کار و ترسو هست یا برعکس ولی گفتیم هم خوانی اینها زیاد نیست بیاید ببینیم که چی هست korese baids baisخیلی خوب این را توضیح میدهد میگوید ببینید وقتی شما مثلا یک فعل انجام میدهید مثلا فکر کن یکجوری دعوا شده شما نمیرید اونجا دخالت بکنید بعد چرا نمیروید به چند دلیل مثلا یک من عجله دارم دو این کتم را تازه خریدم خیلی نگرانم اسیب ببیند سه اون آقایی که کنار ایستاده من را میشناسد و من برم اونجا میترسم جلوم چیز بشود چهار امروز یک اتفاق خیلی شیرین در محل کار افتاده بود من داشتم به ان فکر میکردم نمیخواستم خرابش کنم و این چهارتا دست به دست هم میدهد و این صفات درونی من باعث میشود که من نروم توی دعوا اینها را از هم جدا بکنم حالا ناظر سوم شخصی که دارد این را نگاه میکند اون ان چهار مورد دیگر را نمیداند او نمیداند کتت را دوست داری نمیداند عجله داری نمیداند صبح اتفاق خوبی برایت افتاده فقط یک چیز را میبیند که شما نرفتی جلو کاری بکنید به همین دلیل همه رفتار شما را منتصب میکند به صفت درونی شما پس میبیند نا همخوانی از کجا می آید گاهی اوقات بهkorese baids bais هم خطای بنیادی انتصاب هم گفته میشود من وقتی دارم فعلی را انجام میدهم تعداد زیادی پارامتر تو ذهن من است و بر اساس ان پارامتر ها تصمیم میگیرم و اقدام میکنم ولی کسی که من را دارد سوم شخص نظاره میکند چون دسترسی به پارامتر های دیگر ندارد برداشت میکند که رفتار من برخاسته از صفات من است و این نا همخوانی و این جدایی از اینجا به دست می اید پس ما انسان ها به صورت بنیادین تا زمانی که ان پارامتر های دیگر را توی اگاهی نداشته باشیم نمیتوانیم راجب صفات دیگران قضاوت بکنیم و به همین دلیل وقتی شما میگویید نرفتم جلو دعوا بکنم شما خود را ترسو نمیدانید میگوید ببین شش هفت دلیل داشت من به این دلیل نرفتم در صورتی که ان از بیرون فقط این را میبیند که برخاسته از ذات شماست پس این یک چیز های جالب دیگر درونش اتفاق می افتد باز پژوهش قشنگ دیگری هست امیلی پرونین سال ۲۰۱۰ در مورد اراده ازاد مردم مس میکنند درسته چیزی در مورد اراده ازاد وجود دارد ولی من این حس را میکنم که من اراده ازاد نسبت به بقیه بیشتر دارم چرا؟ چون وقتی من تصمیم میگیرم تعداد پارامتر های بیشتری را توی ذهنم بیاورم در صورتی که وقتی دیگران را نگاه میکنم چون ان پارامتر ها را نمیبینم احساس میکنم که برخاسته از ذات شان است و چون برخاسته از ذات شان است اون کری دور تناوب شان را بسته تر میبینم پس یکی از خطا های بنیادین ما این است ما قدرت خودمان را در اینی که در زندگی خود مسلط بشیم بیشتر از بقیه میبینم مثلا اگر از شما پرسیده بشود که دوستان عزیز مثلا فکر میکنید داخل چهار سال اینده چه اپشن هایی چه امکاناتی برای شما در واقع موجود است چه گزینه هایی برای زندگی شما است تنوع گزینه هایی را که برای خود مبینید خیلی بیشتر میبیند نسبت به گزینه هایی برای دیگران مثلا شما فکر میکنید من میتوانم دانشکده برم من میتوانم بروم توی بیزینس من میتوانم کار خصوصی دنبال کنم من میتوانم وارد معاملات بشم من برای دیگران این اپشن ها را نمیبینم یعنی یک اتفاق دیگری که می افتد ما توانایی های دیگران یا امکانات دیگران را کمتر از آنچه که هست برآورد میکنیم پس ببین اینها کم کم به درک ما به جهان اطراف اثر میکند بزارید دو آزمایش جالب دیگر را برای شما بگم و این را به شما بگم من هم دارم با همین قضیه فکر میکنم این آزمایش ها چون در ذهن من چندین بار تکرار شده پس ممکنه این حس را داشته باشم که برای شما هم راحت است ولی یک خواهش دارم اگر این کار برای تان دشوار بود چندبار این کلیپ را تکرار کنید و مجددا ببینید تا برای تان روشن تر بشود ولی این ازمایش ها و پدیده ها خیلی روشنگر هستند یکی دیگر پدیده ازمایشی جالبی است که من هم قبل تر هم توضیح دادم راجب ان طوفان کاترینا ، طوفان کاترینا چه بود؟میدانید یک طوفان خیلی مهیب بود امد ان ایالت لویزیانا را در بر گرفت و تلفات خیلی زیادی داد قبلش هشدار داده بودند که سریع انجا را ترک کنند یه عده توانسته بودند و ترک کرده بودند و یک عده جا مانده بودند انهایی که جا مانده بودند دچار تلفات و اسیب های جدی شدند بعد که امدند از افراد پرسیدند که فکر میکنید چرا اینها ترک نکردند چرا انها نرفتند ،فرار نکردنند و جا ماندند بیشتر تفسیر ها حتی توسط روانشناسان و روانپزشکان برجسته اینها بود انها ادم های خطر پذیری بودند ،ادم های نا اگاهی بودند ،ادم های غیر هوشیاری بودند ،ادم های بی مسئولیتی بودند در انکار بودند و… ولی وقتی دانشمندان امدند صفات شخصیتی آنهایی که فرار نکردند را با صفات شخصیتی انهایی که فرار کردند را مقایسه کردند خیلی تفاوت پیدا نکردند پس چه چیزی باعث شده بود یک عده فرار بکنند و یک عده فرار نکنند خیلی ساده بود جواب انهایی کا ماشین شان بنزین داشت انهایی که ماشین برو داشتند انهایی که وسایل شان را راحت میتوانستد پک بکنند انهایی که فامیل در شهر های دیگر داشتند انهایی که در عابر بانک شان پول بود اینها باعث شده بود فرار کنند پس شما این korese baids baisراباز هم میبنید یعنی وقتی ان عوامل را نمیبنید در فرد که نمیبنید باکش خالی بوده یا بچه شیر خوار داشته برق خانه قطع بوده و تلویزیون را ندیده که هشدار داده در نتیجه شما اینها را نمیدانید پس نتیجه میگیرید که در ذاتش بوده پس خواهش میکنم این را به عنوان یک خویشتن شناسی درونی ببنید در مورد خودتان کمتر این کار را میکنیدچرا؟ چون ان پارامتر ها در خوداگاهتان هست چرا شما فرار نکردید ؟اخه ماشینم خراب بود چرا فرار نکردی چون مادرم مریض بود رو ویلچر بود ولی بقیه اینها را نمیدانند منتها این را کارتاش نایدرمتوجه شد و این یک علامت خیلی عمده در روانپزشکی است کودکانی را دارند ولی کم کم به بززگسالی میرسیم کمتر میشود انچه که در ذهن من است ما تصور میکنیم به دیگران تراوش میشود در صورتی که نمیشود ولی خیال میکنیم که میشود به همین دلیل این افراد حس میکردند که دیگران باید بفهمند که اینها این مشکل را داشتند در صورتی که این نبود باز مثال دیگه دوست دارید برایتان میزنم این هم مثال جالبی هست اینها به درد زندگی تان میخورد به پدیده به نام پدیده کویز بو معروف است داستانش این است افراد را برحدس تصادف به دو گروه تقسیم میکنند میگویند گروه سوال کننده و گروه سوال شونده از گروه سوال کننده میخواهند بدون اینکه دسترسی به اینترنت ،بدون دسترسی به کتاب ریفرنسیل را داشته باشند چندین سوال سخت برای گروه سوال شونده طراحی بکنند به شرطی که خودشان جوابشان را بدانند و بعد سوالات را به اجرا بزارنند ببیند چند درصد به انها جواب میدهندخب واضح هست این طرف صددرصد سوال ها را بلد هست چون خودش سوال ها را طراحی کرده ان طرف ممکن است ۲۰ ،۳۰ درصد جواب بدهند حالا این گروه ها تصادفی تقسیم شده بودند اتفاقی که می افتد این است بعد از اتمام این افرادی که این دوتا را دیدند سوال کننده و سوال شونده به شدت باور دارند که سوال کننده باهوش تر از سوال شونده است میبنید ؟این حالا تفاوتش را نگاه کنید اون که سوال را طراحی میکند اون از خزانه خودش طراحی کرده است شما خزانه طرف مقابل را نمیبنی فقط خزانه ذهنی و اطلاعاتی اون طرف سوال کننده را دارید میبنید ولی این برداشت را میکنید که این خیلی پر هست برا همین اگر شما وارد یک مناظره شدید وارد یک چالش شدی اگر دستورجلسه را طرف مقابل تایین کرده حالا اتوماتیک همه فکر میکنند که اون درست تر میگوید و اون فکرش خیلی بهتر است در صورتی که اون طرف مقابل را شما که در ذهن هر دوشان نیستید فقط یک ارتباط ساده را میبینید خب تا اینجای کار بزارید من چندتا پدیده را برای شما یک جمع بندی مختصر بکنم بعد بحثمان را ادامه میدهیم ما در ذهن خوانی فوق العاده بد عمل میکنیم این تصور را داریم که دیگران خیلی از صفات مارا میفهمند و میدانند و درک میکنند و دلیل رفتار مارا میفهمند وبه همین دلیل توجیه میشویم در صورتی که اینگونه نیست و باور داریم که دیگران اشتغال ذهنی زیادی هم راجب ما دارند در صورتی که ایگونه نیست ان پدیده کازانبلانکا حالا ما میتوانیم اسمش را بزاریم کازابلانکا مومنت حالا ما میتوانیم اسمش را بزاریم مارمولک مومنت که داخل ان فیلم بود که دیگران راجب ما اصلا فکر نمیکنندولی گفتیم اگر فکر کنند انقدری که ما فکر میکنیم شیرین فکر نمیکنند پس دیگر چه چیز هایی است خب اگر موافق هستید بازی را عوض کنیم چون میخواهیم تخمین درست از جایگاه خویشتن داشته باشیم بیاید یک سری اطلاعات دیگران را رو کنیم یادتون هست من اسمی را به شما گفتم جاستین کروگر ،جاستین کروگر بعد یک پدیده ای به اسمش میشود که این پدیده جزو جالب ترین پدیده های روان هست و ان هم این هست به نام پدیده دانیل کروگر ،دیوید دانیل و جاستین کروگر این پدیده را بنیان گذاری کردند امروزه دارد به صورت یکی از بحث برانگیز ترین پدیده های روان در می اید نقد هایی بهش وارد شده گفتم که یک عده میگویند نه این ارتی فکت هست این خطاست و یک عده میگویند نخیر این پدیده خیلی درست است داستانش این است اگر شما بیاید ادم ها را مثلا یک سوال در زمینه یک پدیده فنی ازشون بپرسی مثلا در زمینه ریاضی در زمینه فیزیک در زمینه پزشکی و اینها مهارت ها یا سواد متفاوتی داشته باشند و بعد بیایم اینها را به چهار قسمت تقسیم بکنیم چهارک اول چهارک دوم چهارک سوم چهارک چهارم ،چهارک چهار کسی است که سواد بیشتری داردو چهارک اول کسی است که سوادش از همه کمتر است از انها بخواهید جواب بدهند بعد از اینی که جواب دادند ازشون بپرسید فکر میکنید جوابت چقدر درست بود جوابی که اینها خواهند داد میشود پدیده دانیل کروگر اونی که در چهارک اول هست به طور متوسط ۱۱ درصد درست جواب داده است چون توضیح زنگوله ای هست ولی خیال میکند ۶۰ درصد درست جواب داده است اونی که اخر هست حس میکند چیزی حدود ۸۵درصد جواب داده در صورتی که ۹۰ درصد جواب داده حالا این عددها متفاوت هست ولی خلاصه کلامش این هست خودمونی بخوام بگم الیزابت نیوتنیش کنم اونی که سوادش کمتر است کمتر اگاهی دارد به بیسوادی و اگاهی خودش و جایگاه خودش را بالاتر تخمین میزند اتفاقا کسی که در اوج توانمندی هست جایگاه خودش را حتی پایین تر تخمین میزند به این پدیده دانیل کروگر است نمیدانم شما حتما این را دیدید مثلا کسی که رتبه اش در کنکور میشود ۴۰ هزارم وقتی بیرون می اید و از او سوال میشود که چند درصد سوالات را زدی میگوید همه اش را جواب دادم خیلی اسان بود فکرمیکنید چند میشوید میگوید فکر میکنم ۵۰۰ میشوم اونی که همه را تقریبا درست جواب داده و وقتی بیرون می اید و از او میپرسید میگوید سخت بود و بعضی از سوالاش رو نفهمیدم فکر میکنید چندم بشید میگه فکر میکنم ۵۰۰ بشم در صورتی که ۱۰۰ میشود پس ببینید ما یک نابرابری داریم حتی هر چقدر مهارت شما در حوزه ای پایین تر است تخمین شما در ان حوزه بالاتر اس و برعکس و به این پدیده میگویند جاستین کروگر و این حالا جانبی های دیگری هم دارد پس حالا میخواهیم بحث را عمیق بکنیم و از جلسه قبل گفتیم ما تمام تلاشمان را میکنیم که بحث را عمیق ارائه بدیم بحث همینجور ساده یکاری بکن که من حس خوبی داشته باشم یا ذهن دیگران را بخوانم نیست پدیده ها خیلی پیچیده هست شما از یک طرف ذهن دیگران را وحشتناک و بد میخوانید از یک طرف تخمین دیگران به خودتان را خیلی بهتر از چیزی که هست براورد میکنید در مقام سوم هم تخمین خودتان از خودتان را خیلی بهتر براورد میکنید و این رابطه عکسی با مهارت های ما دارد حالا پژوهش های جالب دیگری هم در ان حوزه انجام شده من به بعضی از انها هم اشاره میکنم مثلا یک کار های جالبی هست فردی به نام متیوفیشر انجام داده بود این امیدوارم باز در درک عمیق تر مسایل به شما کمک بکند اسمش هست هاردردنیور تنک در سایکولوژیکاش سال ۲۰۲۱ چاپ شده و اینم فکر کنم تو روز زیاد باهاش مبلا شدید دیدید تا یکجا گیر میکنید فورا میرید از ویکی پدیامیپرسید زود از گوگل میپرسید زود اسپل چکینگ میکنید با گوشیتان خب این کاری که کرده این بوده به خصوص توی بچه ها و نوجوان های تفاوت زیادی دارد قدیم تر ها این را میگفتد همان مسئله حل المسائل داستانش این بود وقتی شما جواب چیزی را ازگوگل نگاه میکنید جواب چیزی را از ویکی پدیا نگاه میکنید جواب چیزی را از ان اسپل چکینگ برنامه کامپیوتری تان نگاه میکنید پدیده دانیل کروگر شما بدتر میشود یعنی جواب هایی را که به شما داده خیال میکنی خودت دادی و خیال میکنید از خودت برخواسته و این خیلی برای نوجوانان دیدند پدیده بدی است یعنی اینها توهم دانایی شان را حتی بیشتر میکند وقتی افراد فرض کنید چیزی را نمیداند همان لحظه با گوشی چک میکند و بعد که یک ذره رفت جلو این قاطی میشود که ببین این را خودت میدانستی از اول یا رفتی نگاه کردی جوابش را دیدن این تمایز سریع پاک میشود سریع ماسیده میشود و افراد فراموش میکنند که ببین این مال خودت نبود ان را رفتی نگاه کردی این مقاله خیلی قشنگی است که وقتی جواب را به کسی میرسانند ان رساننده سهمش بعد از گذشت چند دقیقه چند ساعت وچند ثانیه ناپدید میشود و طرف این احساس را میکند که اینها همش تراوشات ذهن خلاق و نابغه خود من بود همین جا یه جنبه کاربردی هم برایتان دارد اگر بچه کوچک دارید و دارد این کار را میکند هی میرود در گوگل نگاه میکند هی میرود ته حل المسائل جواب معما را نگاه میکند دوتا کار باهاش بکنید یک قبل از اینکه نگاه بکند بگو صبر کن جواب را خودت میدانی یا نه و جوابت چی هست طرف بر میگردد میگه اره مثلا جوابش این هست میگم حالا برو نگاه کن نه ببخشید اشتباه گفتم یعنی اول جواب را ازش بگیر بعد یک وقفه بنداز بگو که اعتراف کند که نمیداند یا جوابش را بگوید بعد برود نگاه کند وقتی این کار را کردند کلی از دانیل کروگر ناپدید شد پس تو اموزش کودکان یا حتی خودتان این کار را بکنید بالاخره اتمام حجت با خودتان بکنید من جواب را میدانستم یا نمیدانستم ببین نمیدانستی یا بنویس فکر میکنید جوابش چی هست اها من این اسم را شنیده بودم یا اسمش شبیه بود دیگر یا نوک زبانم بود نه نه این باعث میشود دانیل کروگرت بدتر بشود و جایگاه خودت را بالا تر تخمین بزنید پس یک قبلش بگو کی بوده یا اعتراف کن که جواب را نمیدانی بعد برو نگاه کن دیدن همین یک پدیده کلی این را اصلاح میکند دو یک کار دیگر بکن یک وقفه بنداز پنج دقیقه بعد برو نگاه کن وقتی ان فاصله را بینش می اندازی اتفاق خوبی می افتد و طرف ان اگاهی کاذب خودش را در واقع به دست نمی اورد و جایگاه خودش را درست تر تخمین میزند آزمایش دیگری باز هم این اقای متیو فیشتر دانشگاه ییل هست روانشناس دانشگاه هست the course the express اینم اصلاح خوبی هست دوست دارید این اصطلاح را هم یاد بگیرید نفرین مهارت ان را دانیل کروگر وقتی سوادت در چیزی کم است اگاهیت کمتر است و نمیدانی که نمیدانی در واقع حتی دانیل کروگر یک چیز قشنگ تر گفته میگوید میخواهی بدانی یک نفر چقدر با سواد است نمیخواهد بیینی نمره چند اورده از او بپرسید که چه نمره ای می اورد بدون اینکه بهکلید ها نگاه کند این دقیقا سوادش را پیش بینی میکند اگر کسی دقیق توانست نمره خودش را براورد کند این ادم باید بالاترین سواد و مهارت را در ان حوزه دارد و بالاترین مهارت تخمین جایگاه خودتان است و حتی اگر جایگاه پایین باشد ان که تخمین درستی از جایگاه خودش هوش خودش میزند ان باهوش ترین قوی ترین و منطقی ترین است در صورتی که هر چقدر از این دور میشویم تخمین بدتر میشود به این میگفتند دانیل کروگر متیو فیشر یک چیز دیگر در همان راستای دانیل کروگر متوجه شد بهش میگن نفرین مهارت انهایی که یک زمانی سواد داشتند یک زمانی مهارت داشتند الان وقت بازنشسته شدنشان است انها هم دیدند پیش تخمینی میزنند قبلا بلد بودی دوست من الان بلد نیستید سالهاست به این کتاب نگاه نکردی دیدند یه افرادی که زمانی در چیز expertبودند متبهر بودند در حوزه ای بعدا یک دانیل کروگر اکتسابی پیدا میکنند ببین ۲۰ سال هست تو دیگه این کتاب را نخواندی ۲۰ سال پیش تو اینها را خواندی ولی هنوز فکر میکند همه مطالب را بلد هست به این میگویند نفرین تبهر که تقریبا میشود نوع اکتسابی دانیل کروگر و در واقع افراد یادشان رفته که یادشان رفته یادشان رفته که افول کردند یادشان رفته که قبلا این توانایی را داشتند و الان مدت هاست تمرین نکردید این را من فکر کنم یکی از مشکلاتی است که در جامعه علمی میتوانیم ببینیم خیلی از افراد زمانی درخشان بودند زمانی تاپ ترین ها بودند ولی خب سالیان سال که تمرین نکردی کارنکردی ولی کما کان این عدم بصیرت را دارد و فکر میکند همان توانایی را دارد دیدن که یک دانیل کروگر اکتسابی هم شکل میگیرد خب پس ما الان داریم با چندتا پدیده مواجه میشویم در مورد جایگاه خودمان اولا تخمین هایمان خطاست هر چقدر هم مهارتمان کمتر است هر چقدر هم به روز تر نیستیم هر چقدر هم خطاهای شناختی که الان برایتان گفتم متیو فیشتر برایمان گفت انجام بدیم بیشتر جایگاهمان را اشتباه تخمین میزنیم از ان طرف هم فکر میکنیم دیگران فکر مارا میخوانند میدانند ما کی هستیم و اینها در واقع یک خطای عمده برای ما ایجاد میکند خب گفته بودم که تا اخر وقت که یک چند دقیقه ای باقی مانده با ما همراه بمانید اگر اوضاع اینقدر بی ریخت هست چیکار بکنم و چیزی که میبنید در فضای مجازی مثلا زیاد منو لایک نمیکنند به من فحش میدهند این واقعیت قضیه است ای وای این را من چیکار کنم اگر این واقعیت من با پدیده دردناک چگونه کنار بیایم و انقدری هم که فکر میکنم محبوب نیستم خب این یک جواب خیلی خوب دارد و ان هم این است باز یک ازمایش ، ازمایش ریچارت لاپیر ببینید اگر اینها را به هم وصل کنید یک درک قشنگی از این قاعده دارید پس حالا میخواهیم بخش سوم صحبت را شروع کنیم ازمایش لاپیر چی هست؟لاپیر ازمایشش ۱۹۳۴هست ریچارت لاپیر یعنی ۸۰ و خورده ای سن داشته کاری که کرد چه بود؟یک سری از ایالت های میانی امریکا را مورد پژوهش قرار داد پژوهشش هم این بود خیلی کار ارزشمندی کرده بود حالا شما نگاه کنید تصاویر این در اینترنت هست به ۲۵۱ رستوران و هتل سر زده در قسمت میانی امریکا ان قسمتی که کمتر روشن فکر هستن بیشتر سنتی هستند بیشتر نژاد پرست هستند منتها همراه خودش یک زوج چینی را میبرد از این ۲۵۱ رستوران و هتل سرمیزد میخواست ببیند چقدر رفتار نژاد پرستانه یا رفتار تحقیر امیز را مشاهده میکند تقریبا یک مورد اینها ترد میشوند و بقیه ان را به صورت نژاد پرستی نمیبند پس در رفتار خصومتی را شاهد نیست این را هم بگویم ان زمان چینی ها جزو گروه مورد سوال و حدی نفرت در میان امریکایی ها داشتد میگفتند اینها دردسر هستند اینها قاچاق چی مواد هستند اینها امدند بازار را خراب کنند ۱۳۳۴حالا ممکن است این تنش ها دوباره در دنیا زنده بشود ولی ۱۳۳۴ این حس را داشتند منتها اتفاق قشنگی که لاپیر انجام میدهد این است ۶ماه بعد به همان رستوران ها و هتل ها زنگ میزند و از انها میخواد بگن که شما نسبت به چینی ها چه حسی دارید به طور تقریب ۹۱ درصد حس بد به چینی ها داشتند در صورتی که عملا یک یا دو درصد این رفتاررا نشان دادند و عملا بدی از انها ندیدیم این از کجا می اید این میشود قسمت سوم بحث امروز من یعنی مردم انقدر به ما حس خوب ندارند فکرنکن همه شیفته شما هستند همه دارند میگن خوشتیپی ان چیز هایی که میگویند بخش زیادیش خطای شناختی شما است ان پروجکشنی هست که شما دارید میکنید برون شکنی که شما دارید میکنید ولی در عمل اسیبی هم نمیبنی خبر خوبی که گفتم این است دوستانی که طرح زمینه پارالویدی دارند باید بگم اونجور که شما فکر میکنید مردم دوستت ندارند اونجور که فکر میکنید راجت فکر نمیکنند بهت اهمیت نمیدهند اما در حین حال گفت خبر خوبی برا ما میاد خبر خوب این است که فکر انها در عمل ترجمه نمیشود این سومین قسمت بحث امروز من را تشکیل خواهد دادیعنی ان مردمی که راجب شما بد فکر میکنند نژاد پرست هستند شما را تحقیر میکنند شما را بزدل و غیر اخلاقی میدانند منتها تو به خیال خودت انها را نمیبنی و تو خیال خودت ذوق میکنید که مردم من را مثبت میبینند ان عده به شما اسیبی نخواهند زد کم خطر خواهند بود حالا اینجای کار شاید بگید این چجور بحثی است این سومین بخش شناختن معمای خویشتن است این یک تفکر جدیدی است که الان در مورد ذهن انسان و مغز وجود دارد چون میخواهم این تصور را توضیح بدهم اجازه بدهید من یک بار دیگر یک مرور خیلی سریع بکنم از ان چیزی که امروز یاد گرفتیم یا به بحث گزاشتیم چون از موقعی که من این خانم الیزابت نیوتن و این ضرب گرفتنشان را روی میز یادم میاد نگرانم که من یادم میاد که شما ۵۰ درصدتون با من همراه هستید در صورتی که ۲ درصد همراه باشید میخوام مطمعن باشم بیشتر همراه من هستید شما نشستید چون تمام علت رفتار خودتان در خود اگاه خودتان هست رفتارهای منفی خودتان را میتوانید توجیه کنید چرا انجا سکوت کردی چرا تملا گفتی بیین اوضاع خیلی خرابه ببین اصلا پرونده من پیش این گیره بیین تو اصلا نمیدونی ولی سوم شخص این را نمیداند پس راجب شما قضاوت هایش منفی تر از انچیزی است که شما نمیدانید قضاوت های شما در مورد خودت مثبت تر هست یک نا همخوانی داریم اما خیال میکنید دیگران با شما بهتر از ان چیزی هستند و در عین حال این تفکر شما در عمل درست در می اید یعنی دیگران هم انقدر که تو فکر میکنید ازار دهنده نیستند ازمایش لاپیر را هم داشتید بعد از ازمایش لاپیرکلی پژوهش صورت گرفته است داگلاس کنریک این را بگم یک ذره میترسید داگلاس کنریک یکی از روانشناسان بسیار برجسته است او رفته به افراد پرسنامه داده است و به صورت گمنام پرسیده ببین کسی هست که واقعا ارزوی مرگش را داشته باشی و پاش بیوفته بکشیش توی بعضی نمونه ها تا ۸۵ درصد گفتند بله یعنی معنیش این است شما دارید با یک سری قاتل زندگی میکنیددارید بایک سری سادیستکتمر زندگی میکنید ولی خیالت راحت باشه اتفاقی واست نمی افتد و در عین حالا ولبینگت هم خراب نمیشود چرا ایگونه است کلید معما در قسمت سوم سوالات است ما از کودکی و به صورت سنتی بر این باور هستیم که وظیفه ذهن ما درک درست وقایع بیرونی و تخمین درست وقایع بیرونی است پیدا کردن حقیقت یعنی مغز شما کار میکند که حقیقت را پیدا کنید برای همین ۲۸ درصد مردم ارزو داشتند که قدرت ذهن خوانی داشتند ارزوی اولشان بوده داخل ان چند ارزویی که گفتم ، گفتم من ارزوی ماشین زمان را انتخاب کردم ولی اینها میگفتند بتوانیم ذهن دیگران را بخوانیم همین راجب ما چی فکر میکنند جوابش این است دوست عزیز این ارزو را نکن دیگران خیلی راجب تو چیزهای خوبی فکر نمیکنند اگر بر حدس تصادف گوشیشان را چک کردی و دیدی یک جا شنیدی یا به صورت گمنام دیدی پیام های من را توی اینترنت میاد بدون از این برمیخیزد تقصیر شبکه های اجتماعی نیست ان واقعیت است وقتی شما این را بکنید شما ان زیر چیز های زشتی هم میبینید همش زیبایی نمیبنید اما گفتیم بر خلاف تصور وظیفه مغز و ذهن پیدا کردن حقیقت نیست بلکه وظیفه مغز بسان سیستم ایمنی محافظت از شماست سیستم ایمنی وظیفه اش چه هست سیستم ایمنی وظیفه اش این هست که از من محافظت کند در مقابل بیماری ها در مقابل انگل ها در مقابل عفونت ها و تمام تلاشش را میکند که شما را سالم نگه دارد مغز شما وظیفه اش چی هست وظیفه اش این هست من را در مقابل حس های بد فشار های نا معقول دیگران بدخواهی دیگران محافظت کند و کار خودش را خیلی خوب انجام میدهدمن میتوانم مثال های دیگری بزنم مثال جو زمین را نگاه کن کره زمین هر لحظه دارد توسط هزاران شهبا سنگ تیرباران میشود و شما میدونید اگر جو زمین نبود سطح زمین سوراخ سوراخ میشد اصلا داغون میشد ولی به دلیل این اتمسفری که دورش هست شما راحت داخل خیابان راه میروی و نمیترسید که شهباب سنگ شما را بزند در صورتی که اگر اتمسفر نبود حالا منهای مسئله تنفس که داشتی هر لحظه سطح زمین مثل سطح کره ماه پر از چاله میشد توسط شهاب سنگ ها پس همانطور که اتمسفر مارا محافظت میکند یک مغز سالم هم محافظت میکند در مقابل این تیر های بدخواهی که از دیگران پرتاب میشود یک قیمتش این است که ما یک براورد بهتر از واقعیت خود داریم براوردمان این است که ما خوبیم الحمدالله در مجموع خوبیم محبوب دلها هستیم دوستمان دارند هرجا رفتیم جز محبت چیزی ندیدم که چه خوب چقدر عالی این دارد من را محافظت میکند سیستم ایمنی هم همین کار را میکند حالا میخواهم یک مثال بزنم برای سلامت روانتان ادم های وسواسی چه کسانی هستند من میدانم روی این میز پر از میکروب هست اگرشما برید کشت میکروبی بدهید میلیون ها باکتری و کلونی روی این میز کشف میشود پس شما ببیند دور بر من چقدر میکروب هست چقدر عفونت هست این هر لحظه دارد به من حمله میکند وای بدبختی ولی سیستم ایمنی شما مرز هایی دارد از بزاق شما گرفته تا جدار دستگاه گوارش تا نوتروفیل ها تا لنفوسید ها همه اینها مقاومت میکند و هیچ چیزی به مایع مغزی نخاعی شما نمیرسد انجا استریل میشود در نتیجه این همه میکروب که در محیط ما هست وحشتناک فیلتر میشود و شما محافظت میکند این وظیفه چیه؟وظیفه سیستم ایمنی بدن شما پوست سالم و غیره است عین همین را مغز شما انجام میدهد حالا شما تصور کن چقدر ادم وسواس پیدا میشود طرف حساس میشود ببین این را اوردم پرسیدم میگم رو این میز میدونی چقدر باکتری هست میگه عزیز من هست اره اولا همه باکتری ها به شما نمیرسند سیستم ایمنی بخش زیادی از اینها را فیلتر میکند و از بخش زیادی از اینها جلوگیری میشود و یک درصد کم به تو میرسند تازه از جلسه قبل اگر یادتان باشد ما یک بحث دیگر داشتیم که یک تعدادی باید به ما برسند اگر به ما نرسد سیستم ایمنی تو ضعیف میشود عین همین هم در مورد پیام هاو افراد منفی است پیام های منفی بیرون زیاد هستند ولی سیستم شما ،شما را در مقابل انها محافظت میکند یک کتاب ساده و خیلی ژورنالیستی خوب چند وقت پیش معرفی کردم you to the zohan شانکار ودانتام نوشته مال سال ۲۰۲۰ هست توهم های با ارزش توهم های مفیدهمین که حس کنی دیگران ادم خوبی هستی چیز بدی پشت سر ادم نمیگن چیز خطرناکی نمیگن من هرچی این اطراف نگاه میکنم من را درک میکنند در صورتی که اونقدری که فکر میکنی اهمیت نمیدهند حالا همانطور که ان وسواسی اگر بلند شود وبرود از ازمایشگاه بپرسد میدانی الان چند تا انگل توی این محیط هست میدانی چقدر الان ویروس داخل این هوا هست میدانی زندگی اش چه میشود؟همان اتفاق برای من و شما می افتد وقتی میریم میخوایم ببینیم خارج از جو چه قدر شهبا سنگ دارد به ما میخورد میخوایم بریم داخل زندگی مردم بری زندگی مردم را گوش بدی ببینی اون راجب تو واقعا چی فکر میکند ذهن خوانی بکنی اونجاست که فاجعه برات شروع میشود پس همه ما مانند کره زمین یک حباب محافظتی قشنگ دورمون داریم مرز ما هست پیام ها را فیلتر میکند منعکس میکند یک عده زیادی را ان زهرشان را میگیرد که به ما که رسید این پیام ها تضعیف بشوند البته همین سیستم باعث میشود شما دچار خطای دانیل کروگر بشوید دچار خطا توهم یا نفرین مهارت بشوید و مهارت های خود را هم بالاتر از ان چیزی که هست تخمین بزنید پس یک جمع بندی دارداما دوستان عزیز هنوز بحث تمام نشده هنوز ان خواهش من را دنبال کنید یکی ممکن است این سوال را بکند پس دیگران بدخواه ما زیاد هستند ولی ما بیخیالشان میشیم میخوام بگم که ازمایش لاپیر را یادتان باشد ممکن است در گمنامی در اینترنت هنگامی که پرسشنامه به انها داده میشود نظرشان را راجب شما منفی بگوییند ولی در عوض انقدر راه هست که درصد زهرشان به شما نمیرسد چرا نمیرسد ؟میگن کنترل اجتماعی یعنی خیالت راحت باشد حتی اگر یک زمانی مجهز به دستگاه ذهن خوان شدید و توانستید ذهن دیگران را بخوانید و فهمیدید انجا چه چیز های بدی راجب من هست خیالت باشد در عمل به رفتار ترجمه نمیشود فیلتر های زیادی محتوای ذهنی مارا فیلتر میکنند و نمیگذارند مسموم بشویم پس مهار های اجتماعی از اصول عقیدتی از لایه بندی های طرف ذهن مقابل انجاست که به جمله خیلی قشنگ کرول توریس میرسیم کرول توریس کتاب های زیادی دارد کتاب هایش به فارسی هم ترجمه شده اند من توصیه میکنم بخونیدMistakes Were Made But Not by Me) اشتباهات انجام شده ولی ن توسط من این را ترجمه کردند و اسم قشنگی روش گزاشتند کی بود کی بود یعنی اره مشکلات را میبینم ولی کار من نبوده یعنی مکاریزم دفاع اینجا فعال میشود کرول توریس یک چیز جالب میگوید وقتی میخواهید راجب دیگران قضاوت بکنید همه ما به دنبال ان هسته اصلی خود ادم ها هستیم یعنی شما میخواهید ببینیند که ته دلت راجب من چه فکری میکنید یا من دوست دارم نامزدم ان ته دلش من را دوست داشته باشد یا من ارزو دارم طرف حرف ته دلش را به من بزند جوابش این است اولا ته ته ته دل مردم به طور متوسط چیزهای خوبی نیست اگر پیدایش کردی وحشت نکن ثانیا به گفته کرول توریس اصلا چیزی به نام ته دل نداریم یعنی اصلا کل قضیه دارد میرود روی هوا انسان ها مخلوطی هستند از ان چیزی که ما میگویم ته دل و پارامتر های مختلف یادگیری و محیطی و ان تراوشی که شما بیرون ازش میبینید این جمع جبری اینهاست اون میگه مثل پیاز نگاه کن میگه شما هی لایه میکنید میگید پیازه کو خب ببینید همون که دارید میکنید پیاز هست دیگه پس طرف واقعیتش کو؟ان واقعی اش که میگویی من را دوست دارن ان واقعی اش که میگه از من نفرت دارد کو ؟دارم میکنم خب اینکه گفتی رودربایسی اجتماعی این که گفتی شرایط محیطی هست این که گفتی فشار جمع است این که گفتی نقش اجتماعی است این که گفتی رو دربایستی بین فردی خب این من دارم میرم پس ان تهش کو که بدانم راجب من چه فکری میکند بعد میبینی تهش تمام شد و هیچ چیز نمانداین اصلا ته ندارد ذهن انسان اینگونه ساخته شده است هسته مرکزی ندارد لایه هایی است که بر هم سوار هستند خب پس بخواهیم یک جمع بندی بکنیم الان تقریبا یک ساعت و ده دقیقه شد صحبت میخواهم جمع بندی کنم امیدوارم براتون قابل استفاده باشد ما تصور میکنیم دیگران دارند با ما راه می ایند من هم الان همین تصور را دارم فیک بک من هم همان پیام هایی است که بعدا می اید ولی گفتم تعداد اینها مثل رگبار شهاب سنگ ها فیلتر میشوند ولی من احساس میکنم و ان را نسبت میدهم به دیگران و دیگران هم پا به پای من حرکت کردند؟چرا؟چون ان چیز ها در ذهن من الان فعال هست ولی نمیدانم چقدرش در ذهن شما فعال است اگر خوب حرکت کرده باشیم این دوتا به هم نزدیک میشوند ولی فراموش نکن الیزابت نیوتن یک اختلاف ۲۰ برابر پیدا کرده بود ولی شاید بتوانیم به یک اختلاف ۲ بربر یا ۳ برابر اینجا برسیم از ان طرف همین خطا باعث میشود من فکر کنم نقص های خودم را ندارم در صورتی که دیگران در من ببینند پس اگر از دیگران بپرسید راجب من فکر میکنید و اگر به اصطلاح امروز صادق باشند ارزیابیشان مثبت نخواهد بود ولی سیستم ما به کمک ان مهارات خودش من را حفاظت میکند ایشالله پر بحث قدربالایی هست ما یوزولتی ژنس داریم ولی لاپیر از ان یوزولتی ژنس ها اتفاقا کاملا هم کاربردی اند درسته من خودم رو گول میزنم ولی عملا خطر بیرونی هم بلفعل نمیشود پس چند پیام خدمتتان بگم البته به این هم میگن دامبل بریکینگ امیدوارم راجب دامبل بریکنیگ هم بعدا صحبت بکنم دامبل برایکینگ یعنی این که میخوام حرف خودم را به کرسی بنشانم ولی قبلش یک عقب نشینی میکنم دقت کنید ما این را خیلی در رسانه میبینید من کوچک تر از انی هستم که پیامی برای شما داشته باشم ولی بعد پیامش را میدهد به این میگویند دامبل بریکینگ یعنی من اول میام عقب نشینی میکنم که شما حمله نکنید بعد من حرف خودم را میزنم حالا من هم اگر دامبل یکینگ تلویزیونی باشد که من کوچک تر از این حرفها باشم ولی پیامم این است که تلاش وسواس گونه برای پی بردن به ذات دیگران از چند جهت محکوم به شکست هستند یک چیزی به نام ذات واحد وجود ندارد کرول لاپیر را به یاد داشته باشید دو ان چیزی که پیدا خواهید کرد خیلی جذاب نخواهد بود روحیتون را خراب میکنید و بدبین میکند سه اگر ان چیز بد را پیدا کردیددر عمل تاثیری نخواهد داشت ته دلش به صورت گمنام انانیموس برسد ولی در عمل هیچوقت زهری نخواهد زد چرا نمیزند؟مهار های اجتماعی ،یادگیری،فشار جمعی ،کنترل نامحسوس ،ما نقطه تاریک چیزی که قبل تر راجبش بحث کردیم و سرانجام تلاش شما دارد علیه ان چیزی عمل میکند که سیستم مغزی شما برای ان ساخته شده مغز شما ساخته شده که شما را از نیات شوم دیگران تا حدی ایمن کند پس من چه باید بکنم بهترین کار این است که سعی کنم تخمین بهینه ای از شرایط بزنم نه تخمینی کاملا واقعی تخمینی بهینه یعنی ان چیز هایی که به من اسیب خواهد زد ان چیز هایی که مانع رشد من خواهند شد و در واقع دانیل کروگر هم جالبه دیدند که دانیل کروگر صفر هم ارزش ندارد درجاتی از دانیل کروگر شما باید داشته باشید یعنی روحیه ات را میبازی درجاتی از امید را باید به خودت داشته باشی شما جزو دهک اخری از نظر هوشی ولی خودت را ۶۰ درصد میدانی باز خوبه اینجوری بهت سانکشن میدهد یچور بهت ایمنی میدهد اجازه میدهد بتوانی کار کنی و در واقع ان ذات اصلی را دنبال نکنی شاید پیام ساده اش این است بیخود وقت نذاریم مردم را بخراشیم و دنبال این نباش که مچ مردم را بگیری مث مردم یک پدیده ای است که بیسکلی به صورت بنیادی ایراد نظری دارد ان مچ اولا روایتگر کل فرد نیست ثانیا گرفتنش هیچ ارزش عملی برایت ندارد واتفاقا خیلی ها دیدن این هزیان های مفید کمک میکند مثل لوبریکنت ماده لغزنده ما روابط انسانیمان را داشته باشیم یک برسی کرده بودند قبلا فکر میکردند مردم در روز چندبار دروغ میگند به هم امار اولیه بود ۳ بار در روز بعد که امدند از همین مدل مدخلی مدل وسواسی کشت باکتری نگاه کردنند دیدند تو هر دقیقه به طور متوسط شما هفت هشت تا دروغ میگید ولی بسیاری از این دروغ ها مثل همان شهباب سنگ ها است هدف شما زدن طرف نیست و طرف چیزیش نمیشود شما جایی نشستید خیلی ممنون اقا میگید خواهش میکنم قربان شما خوشحال شدم لطف دارید شما وظیفمون هست در صورتی که هیچکدام از این حرف ها صحت ندارد ولی به اینها میگن لغزندگان روابط پس اینکه شما سعی کنید تهش را در بیارید مچ طرف را بگیرید خیلی شاید روشنگر نباشد به عبارتی دیگر ما میتوانیم یک نوع هیپ هاکرسی یک نوع نفاق خوش خیم و بی ازار داشته باشیم و بی خودی نیایم که سعی کنیم ان را روشن بکنیم خب اگر اجازه میفرماید من بحث را اینجا تمام بکنم ممکن است بعضی از شما ها من به الیزابت نیوتن واقف هستم با من نیامده باشید که ولی امید به من بدید که با پخش کردن چند اصطلاح سطح گفتگو و گفتمانمان را برای جلسات دیگر بالا ببریم اصطلاح هایی مانند دانیل گرافکت مثل هزیان های مفید اصطلاحاتی مانندthe curse of the deadاصطلاح هایی مانند کازانبلانکا مومنت اصطلاح هایی مثل پدیده نور افکن توماس گیلوویچ یکی دیگش هم هست حالا که اخرش هست اجازه بدید این را هم بگم بهش میگن هز توهم یا وهم عمق دانایی …….. و سوالش این هست بسیاری از مردم وقتی سوالی از انها پرسیده میشود میگویندمیدانی چه میشود میگوید اره میگه حالا دقیق توضیح بده ،نمیتواند این چندمورد مثال پرسیده بود مثلا زمستان ها چرا هوا سرد هست میگوید میدانیم بخاطر مدار زمین و جهت تابش افتاب است میگوید خب الان با رسم شکل دقیق توضیح دهید و این را اکثرا نمیتوانند توضیح دهند دو چرخه چگونه کار میکند میگوید پدال دارد زنجیر دارد چرخ دارد میگه اگر راست میگویی ان را رسم کن ببینم چگونه کار میکند اکثریت قاطع نتوانستد یا یک مورد دیگر سیفون توالت فرنگی چگونه کار میکند میگوید این یک فلاش تانک دارد این را میزنید و این مایع خارج میکنند میگه اگر میدانی خب رسمش کن چجوری میشود به چه دلیل مایع خارج میشود چرا این جهت اینگونه است چرا اب این طرفی نمیرود میگوید نمیدانیم پس ما یک مشکل دیگه هم داریم ما خیال میکنیم عمق مطالب را میدانیم و جالب است هر چقدربه گوشمان خورده باشد ….. و این هم یکی از ان مسایل هست مثلا همه فکر میکنیم میدانیم تورم چگونه پیش می اید میدانیم بانک ها چطور کار میکنند و از همه بدتر میدانیم ذهن انسان چگونه کار میکند پس پادزهر این چیست پس پادرزهر این یکی از ابرتوصیه های اقای خرد هست بهش میگن هیوولتی فروتنی روشن فکرانه یعنی حواسمان باشد همواره همه مطالب رامیگید میخونید حفظ میکنید ولی بدون تهش وحی ماست ما خیال میکنیم جهان را خوب میفهمیم خیال میکنیم دیگران را میفهمیم حتی دیدن انهایی که میگویندمثلا من ادمی هستم که همدلیم خیلی قوی هست من قشنگ میتونم خودم رو بزارم جای دیگران و بفهمم چه میکشند در عمل دیدند که اینها در اکثرایت هیچ نمیفهمند فقط این وهم را دارند که میفهمیم که دیگران دارند چه میکشند خب ایا من میخواهم شما را نا امید کنم؟نه من میخواهم دید واقع بینانه به شما بدم و اخر صحبتم دیدیم که خدمتتان گفتم اتفاقا سیستم ایمنی ما برای این ساخته شده که یک حفاظ محافظتی برای ما درست کندو به ما کمک بکند که در این یک احساس رضایت مندی بیشتر از زندگی مان داشته باشیم خب اگه اجازه میفرمایید من بحث امروز را تمام بکنم از این اصطلاحات در جلسات دیگر خودشناسی استفاده خواهیم کرد و همینطور سعی میکنیم عمق درکمان را بیشتر کنیم و از این مقدار خطای دانیل کروگریمان بکاهیم از ان نفرین مهارتمان بکاهیم و به منطقه بهینه تخمین نزدیک بشویم خیلی ممنون از توجه شما دوستان
بدون نظر