شماره 10: رواندرمانی مراجع محور

پادکست دکتر مکری
بهمن 1394
قسمت سوم

شماره 10 پادکست دکتر مکری رواندرمانی مراجع محور بهمن 1394

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 10 پادکست دکتر مکری رواندرمانی مراجع محور بهمن 1394
Loading
/

متن پادکست

… بدونم این میوه‌ی کوچولوی بلوط این acorn که انگلیسیا میگن acorn oak چجوری میشه یه درخت درخت تنومند بلوط ؟ و میگه نتیجم این بود اگه پا روش نذاری، لهش نکنی، فقط پات رو از روش برداری خودش رشد می‌کنه و خواهیم دید این استعاره در روان درمانی راجرز” کلید مرکزی فهم اونه . انسان‌ها رو اگه پا روشون نزاری خودشون رشد می‌کنن شما نمی‌خواد رشدشون بدید، فقط شرایطی فراهم کن که مزاحم رشدشون نباشه . خودشون راه خودشون رو پیدا می‌کنن و از این میوه کوچیک به یک درخت تنومند تبدیل میشن . همین رو شما یه لحظه روش فکر کنید فکر کنم همه‌ی روان‌درمانی راجرز” رو گرفتید. میبینید او خیلی به تکنیک هایی مثل شناختی رفتاری اعتقاد نداره ، خیلی به ناخودآگاه اشاره نمی‌کنه، conflict های درونی نیست . میگه فقط روان درمانی باید شرایط رشد رو مهیا کنه . کاری به کار مراجعه نداشته باش، خودش conflict هاشو حل می‌کنه، خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه همونطور که این میوه‌ی بلوط کاری بهش نداشته باشی قشنگ رشد میکنه ، نمیخواد هر روز بیای شاخه‌هاش رو اینجوری کنی نگهش داری، هولش بدی نمی‌دونم سعی کنی هدایتش کنی خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه فقط لگدش نکن این کافیه. خب راجرز” دوره نوجوانی خودش رو با علاقه به بلوط ، پرورش گیاهان و جانوران و به خصوص مشاهده‌ی پروانه‌ها به انتها می‌بره . هزار و نهصد و بیست و دو یعنی وقتی بیست سالشه ، یک بورس شش ماهه برنده میشه از یک انجمن مسیحی که او رو به مدت شش ماه بفرستند پکن و بره به نیت در واقع مذهبی، برای توسعه مسیحیت ، کمک به انتقال مفاهیم مسیحی به چین. راجرز” سوار کشتی میشه طبیعیست که اون زمان با هواپیما نمی‌رفتن با کشتی میره یه چند هفته‌ای رو هم تو کشتی می‌مونه و بعد شیش ماهی رو هم در چین سپری می‌کنه . خودش میگه این خیلی بهم کمک کرد، منی که از یک خونواده‌ی خیلی بسته ، خیلی سختگیر بودم یه مقدار عقاید مختلف مذهبی و حتی تا حدی عقاید آزادتر مذهبی رو دیدم و مسئله‌ی مهمی که دیدم مسئله‌ی تحمل اجتماعی بود، تحمل عقاید دیگران اینکه دیگران رو بفهمیم ، دیگران رو درک کنیم و فقط همه ‌رو از منظر خودت ، از موضع خودت قضاوت نکنی. اینم باز هسته‌ی دیگری از روان‌درمانی او رو تشکیل میده، تلاش برای تحمل دیگران و درک آن ها در واقع خواهیم دید empathy یا همدلی که هسته‌ی روان درمانی او رو تشکیل میده به نوعی ریشه‌ هاش اینجا شکل گرفت . میگه من با یک اعتقادی که من حق مطلق هستم، همه‌ی اطلاعات رو من دارم اومدم و بعد در اون محیط دیدم عقاید مختلف هست ، چقدر عقاید متضادهست ، اولش واکنش داشتم ولی بعد کم کم شروع کردم حتی چینی‌ها رو فهمیدن. مردمی که اصلا به ظاهر غیرقابل فهم بودن و همین‌جا به این نتیجه میرسه که مثل اینکه اگر تلاش کنی و خودت رو بذاری تو کفش دیگران ، خودت رو بذاری تو دیدگاه دیگران و سعی کنی جهان اونا رو ببینی همچینم رفتار دیگران بی‌معنی نیست . از چین برمی‌گرده علاقه‌مند به الهیاته، از یه خانواده‌ای بسیار مومن اومده و دوست داره کشیش بشه، دوست داره تو حوزه‌ی الهیات ادامه تحصل بده . میره به Union Theological Seminary تو شهر نیویورک ، یک مرکز آموزش علوم مسیحی . دوست داره که یک کشیش بشه. Union Theological Seminary و کشیش بودن رو به عنوان آینده‌ی شغلیش در واقع انتخاب می‌کنه . دو سال در اینجا تحصیل می‌کنه و اولین روان‌درمانی‌ها رو تحت قالب روان‌درمانی‌های مذهبی شروع می‌کنه ، در واقع یه چیزی بین موعظه و روان‌درمانی یک نوع religious counselling مشاوره مذهبی . ولی کم‌کم به روانشناسی خالص‌تر علاقه‌مند میشه، دپارتمانش رو عوض می‌کنه ،دانشکدش رو عوض می‌کنه و در واقع می‌ره به Teachers College درColumbia University اونم تو همون نیویورکه نزدیکی هم هستن و در واقع میشه گفت تربیت معلمی بوده ، میره تو دانشکده‌ی تربیت معلم و دراونجا تا حد دکترای روانشناسی جلو میره . طبیعیست که اگر شما تو Teachers College درس خونده باشی به روانشناسی کودک و آموزش و پرورش علاقه‌مندی او هم به مطالعه‌ی روانشناسی کودک و فنون آموزش و مشاوره‌ی کودکان و دانش‌آموزان علاقه‌مند میشه . بعد از فارغ ‌التحصیلی از دانشگاه کلمبیا علاقه‌مند میشه که در حوزه با کودکان کار کنه. یک مرکزی در روچستر انتخاب میشه که در زندگی او تاثیر به سزایی داره به نام Society for the Prevention of Cruelty to Children در واقع جامعه‌ی پیشگیری از خشونت برای کودکان . یک مرکزی بوده برای کودکان آسیب‌دیده ، کودکانی که به نوعی مورد سو رفتار قرار گرفتند یا کودکانی که به نوعی بزهکارند . پس در این مرکز تعداد زیادی کودک، چه اونایی که سرقت کردن ، چه اونایی که خلاف کردن ،چه اونایی که از خونه‌های آسیب‌دیده میان پدر و مادر اذیتشون کردن رو در واقع در اختیار داشته و مطالعه‌ی خودش رو با بررسی روانی این کودکان شروع میکنه. دوازده سال با کودکان آسیب دیده کار می‌کنه case های مختلف، ببین تا اینجاش نگاه کن یه آدمی هستی که به رشد کم کم علاقه‌مندی، به دگردیسی پروانه علاقه‌مندی و یه تعدادی کودک بزهکار گذاشتن در اختیارت که با اینا مشاوره کنی، کمکشون کنی اینها هم پروانه بشن. می‌تونی حدس بزنی ایده‌هاش رو از کجا گرفته؟ بسیار انسان‌گراست بسیار دل رحمه و در عین حال یک آدمیست با انضباط بالای اجتماعی. بعد دوازده سال یه کتابی می‌نویسه که کتاب شاهکاری تلقی میشه The Clinical Treatment of the Problem Child در واقع درمان بالینی کودک مشکل‌دار . هزار و نهصد و سی و نه . درست همان زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شده . این کتاب به قدری قشنگ بوده و توش استدلال‌های خوبی داشته و روش شناسی قشنگی رو ارائه میده ، که بدون طی سلسله مراتب او رو به استادی دانشگاه ایالت اوهایو می‌رسونه . یعنی وقتی کتابش رو به در واقع اون هیئت علمی دانشگاه اوهایو نشون می‌ده بدون اینکه استادیار باشه ، دانشیار باشه، مربی باشه ، کارآموز باشه ، هرچی باشه جهشی اون رو استاد تمام full professor استخدام می‌کنن و میگن این کسیست که ما می‌خواهیم و بعد میره در اونجا و شاهکار خودش رو counseling and psychotherapy منتشر می‌کنه. خب پس به نوعی با تحول او آشنا شدیم . کارای ابتکاری هم زیاد می‌کرده ، مثلا یکی از کارای قشنگی که می‌کرده و من دوست دارم شما رزیدنت‌های عزیز ، دانشجوهای روانشناسی، روانشناسان محترم جدی بگیریدش این بوده. با امکانات کمی که داشته میومده مصاحبه‌ها رو روی گرامافون ضبط می‌کرده. یعنی اون زمان نه MPT player بوده، نه ضبط دیجیتالی بوده ، نه حتی کاست بوده مجبوربوده از فونوگرام استفاده کنه . به همین دلیل phonographic recording داشته . یعنی با اون تکنولوژی سخت ، مراجعان که میشستن یا خانواده‌ی اون‌ها روی این دیسک‌ها در واقع صحبت‌های اوناروضبط میکرده و این ابداع بوده چون قبل از اون یا همزمان اون افراد فقط نوت برمی‌داشتن . پس یه ابداع دیگه‌ای که خیلی کمک کرد که رشته اش رو رشد بده ضبط مکالمات درمانگر و مراجعان بود. راجرز” میگه من دوازده سال توی اون مرکز روچستر کار کردم با کودکان و سوالی که همیشه تو ذهن من پیدا شد به نوعی یک سوال یک فردیست که زمینه ی کشاورزی داره. چه کنیم محصول بیشتر داشته باشیم ؟ چه کنیم بهتر به جواب برسیم؟ به همین دلیل میگه وقتی رفتم تو روچستر سوالی که تو ذهنم اومد این بود . آیا این اقدامای درمانی که اینا می‌کنن موثره یا نه ؟ و در واقع من چه بکنم که این کودکان خوب بشن ؟ این یه مقدار متفاوته از خیلی از روان درمانگرا که اول نظریه داشتند، اول تئوری داشتند، اول فلسفه داشتند و می‌خواستند بر اساس فلسفشون کار کنن. این خیلی فلسفه نداشته ،عین یک کشاورز می‌خواسته ببینه که مثلا آب بیشتربدم؟ نور بیشتر بدم ؟ کودبیشتربدم؟ چی باعث میشه بهتر رشد کنند؟ اینم میگه من کاملا pragmatic فکر می‌کردم ، عملیاتی فکر می‌کردم ، خیلی به فلسفه به زیرساخت‌های تئوری کاری نداشتم . من چجوری با اینا حرف بزنم اینا بهتر شن ؟ می‌بینی نکته رو؟ الان در واقع فرزند خلفش که مصاحبه‌ی انگیزشیه… شماره 10_پادکست دکترمکری_رواندرمانی_مراجع محور_بهمن 1394 … بدونم این میوه‌ی کوچولوی بلوط این acorn که انگلیسیا میگن acorn oak چجوری میشه یه درخت درخت تنومند بلوط ؟ و میگه نتیجم این بود اگه پا روش نذاری، لهش نکنی، فقط پات رو از روش برداری خودش رشد می‌کنه و خواهیم دید این استعاره در روان درمانی راجرز” کلید مرکزی فهم اونه . انسان‌ها رو اگه پا روشون نزاری خودشون رشد می‌کنن شما نمی‌خواد رشدشون بدید، فقط شرایطی فراهم کن که مزاحم رشدشون نباشه . خودشون راه خودشون رو پیدا می‌کنن و از این میوه کوچیک به یک درخت تنومند تبدیل میشن . همین رو شما یه لحظه روش فکر کنید فکر کنم همه‌ی روان‌درمانی راجرز” رو گرفتید. میبینید او خیلی به تکنیک هایی مثل شناختی رفتاری اعتقاد نداره ، خیلی به ناخودآگاه اشاره نمی‌کنه، conflict های درونی نیست . میگه فقط روان درمانی باید شرایط رشد رو مهیا کنه . کاری به کار مراجعه نداشته باش، خودش conflict هاشو حل می‌کنه، خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه همونطور که این میوه‌ی بلوط کاری بهش نداشته باشی قشنگ رشد میکنه ، نمیخواد هر روز بیای شاخه‌هاش رو اینجوری کنی نگهش داری، هولش بدی نمی‌دونم سعی کنی هدایتش کنی خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه فقط لگدش نکن این کافیه. خب راجرز” دوره نوجوانی خودش رو با علاقه به بلوط ، پرورش گیاهان و جانوران و به خصوص مشاهده‌ی پروانه‌ها به انتها می‌بره . هزار و نهصد و بیست و دو یعنی وقتی بیست سالشه ، یک بورس شش ماهه برنده میشه از یک انجمن مسیحی که او رو به مدت شش ماه بفرستند پکن و بره به نیت در واقع مذهبی، برای توسعه مسیحیت ، کمک به انتقال مفاهیم مسیحی به چین. راجرز” سوار کشتی میشه طبیعیست که اون زمان با هواپیما نمی‌رفتن با کشتی میره یه چند هفته‌ای رو هم تو کشتی می‌مونه و بعد شیش ماهی رو هم در چین سپری می‌کنه . خودش میگه این خیلی بهم کمک کرد، منی که از یک خونواده‌ی خیلی بسته ، خیلی سختگیر بودم یه مقدار عقاید مختلف مذهبی و حتی تا حدی عقاید آزادتر مذهبی رو دیدم و مسئله‌ی مهمی که دیدم مسئله‌ی تحمل اجتماعی بود، تحمل عقاید دیگران اینکه دیگران رو بفهمیم ، دیگران رو درک کنیم و فقط همه ‌رو از منظر خودت ، از موضع خودت قضاوت نکنی. اینم باز هسته‌ی دیگری از روان‌درمانی او رو تشکیل میده، تلاش برای تحمل دیگران و درک آن ها در واقع خواهیم دید empathy یا همدلی که هسته‌ی روان درمانی او رو تشکیل میده به نوعی ریشه‌ هاش اینجا شکل گرفت . میگه من با یک اعتقادی که من حق مطلق هستم، همه‌ی اطلاعات رو من دارم اومدم و بعد در اون محیط دیدم عقاید مختلف هست ، چقدر عقاید متضادهست ، اولش واکنش داشتم ولی بعد کم کم شروع کردم حتی چینی‌ها رو فهمیدن. مردمی که اصلا به ظاهر غیرقابل فهم بودن و همین‌جا به این نتیجه میرسه که مثل اینکه اگر تلاش کنی و خودت رو بذاری تو کفش دیگران ، خودت رو بذاری تو دیدگاه دیگران و سعی کنی جهان اونا رو ببینی همچینم رفتار دیگران بی‌معنی نیست . از چین برمی‌گرده علاقه‌مند به الهیاته، از یه خانواده‌ای بسیار مومن اومده و دوست داره کشیش بشه، دوست داره تو حوزه‌ی الهیات ادامه تحصل بده . میره به Union Theological Seminary تو شهر نیویورک ، یک مرکز آموزش علوم مسیحی . دوست داره که یک کشیش بشه. Union Theological Seminary و کشیش بودن رو به عنوان آینده‌ی شغلیش در واقع انتخاب می‌کنه . دو سال در اینجا تحصیل می‌کنه و اولین روان‌درمانی‌ها رو تحت قالب روان‌درمانی‌های مذهبی شروع می‌کنه ، در واقع یه چیزی بین موعظه و روان‌درمانی یک نوع religious counselling مشاوره مذهبی . ولی کم‌کم به روانشناسی خالص‌تر علاقه‌مند میشه، دپارتمانش رو عوض می‌کنه ،دانشکدش رو عوض می‌کنه و در واقع می‌ره به Teachers College درColumbia University اونم تو همون نیویورکه نزدیکی هم هستن و در واقع میشه گفت تربیت معلمی بوده ، میره تو دانشکده‌ی تربیت معلم و دراونجا تا حد دکترای روانشناسی جلو میره . طبیعیست که اگر شما تو Teachers College درس خونده باشی به روانشناسی کودک و آموزش و پرورش علاقه‌مندی او هم به مطالعه‌ی روانشناسی کودک و فنون آموزش و مشاوره‌ی کودکان و دانش‌آموزان علاقه‌مند میشه . بعد از فارغ ‌التحصیلی از دانشگاه کلمبیا علاقه‌مند میشه که در حوزه با کودکان کار کنه. یک مرکزی در روچستر انتخاب میشه که در زندگی او تاثیر به سزایی داره به نام Society for the Prevention of Cruelty to Children در واقع جامعه‌ی پیشگیری از خشونت برای کودکان . یک مرکزی بوده برای کودکان آسیب‌دیده ، کودکانی که به نوعی مورد سو رفتار قرار گرفتند یا کودکانی که به نوعی بزهکارند . پس در این مرکز تعداد زیادی کودک، چه اونایی که سرقت کردن ، چه اونایی که خلاف کردن ،چه اونایی که از خونه‌های آسیب‌دیده میان پدر و مادر اذیتشون کردن رو در واقع در اختیار داشته و مطالعه‌ی خودش رو با بررسی روانی این کودکان شروع میکنه. دوازده سال با کودکان آسیب دیده کار می‌کنه case های مختلف، ببین تا اینجاش نگاه کن یه آدمی هستی که به رشد کم کم علاقه‌مندی، به دگردیسی پروانه علاقه‌مندی و یه تعدادی کودک بزهکار گذاشتن در اختیارت که با اینا مشاوره کنی، کمکشون کنی اینها هم پروانه بشن. می‌تونی حدس بزنی ایده‌هاش رو از کجا گرفته؟ بسیار انسان‌گراست بسیار دل رحمه و در عین حال یک آدمیست با انضباط بالای اجتماعی. بعد دوازده سال یه کتابی می‌نویسه که کتاب شاهکاری تلقی میشه The Clinical Treatment of the Problem Child در واقع درمان بالینی کودک مشکل‌دار . هزار و نهصد و سی و نه . درست همان زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شده . این کتاب به قدری قشنگ بوده و توش استدلال‌های خوبی داشته و روش شناسی قشنگی رو ارائه میده ، که بدون طی سلسله مراتب او رو به استادی دانشگاه ایالت اوهایو می‌رسونه . یعنی وقتی کتابش رو به در واقع اون هیئت علمی دانشگاه اوهایو نشون می‌ده بدون اینکه استادیار باشه ، دانشیار باشه، مربی باشه ، کارآموز باشه ، هرچی باشه جهشی اون رو استاد تمام full professor استخدام می‌کنن و میگن این کسیست که ما می‌خواهیم و بعد میره در اونجا و شاهکار خودش رو counseling and psychotherapy منتشر می‌کنه. خب پس به نوعی با تحول او آشنا شدیم . کارای ابتکاری هم زیاد می‌کرده ، مثلا یکی از کارای قشنگی که می‌کرده و من دوست دارم شما رزیدنت‌های عزیز ، دانشجوهای روانشناسی، روانشناسان محترم جدی بگیریدش این بوده. با امکانات کمی که داشته میومده مصاحبه‌ها رو روی گرامافون ضبط می‌کرده. یعنی اون زمان نه MPT player بوده، نه ضبط دیجیتالی بوده ، نه حتی کاست بوده مجبوربوده از فونوگرام استفاده کنه . به همین دلیل phonographic recording داشته . یعنی با اون تکنولوژی سخت ، مراجعان که میشستن یا خانواده‌ی اون‌ها روی این دیسک‌ها در واقع صحبت‌های اوناروضبط میکرده و این ابداع بوده چون قبل از اون یا همزمان اون افراد فقط نوت برمی‌داشتن . پس یه ابداع دیگه‌ای که خیلی کمک کرد که رشته اش رو رشد بده ضبط مکالمات درمانگر و مراجعان بود. راجرز” میگه من دوازده سال توی اون مرکز روچستر کار کردم با کودکان و سوالی که همیشه تو ذهن من پیدا شد به نوعی یک سوال یک فردیست که زمینه ی کشاورزی داره. چه کنیم محصول بیشتر داشته باشیم ؟ چه کنیم بهتر به جواب برسیم؟ به همین دلیل میگه وقتی رفتم تو روچستر سوالی که تو ذهنم اومد این بود . آیا این اقدامای درمانی که اینا می‌کنن موثره یا نه ؟ و در واقع من چه بکنم که این کودکان خوب بشن ؟ این یه مقدار متفاوته از خیلی از روان درمانگرا که اول نظریه داشتند، اول تئوری داشتند، اول فلسفه داشتند و می‌خواستند بر اساس فلسفشون کار کنن. این خیلی فلسفه نداشته ،عین یک کشاورز می‌خواسته ببینه که مثلا آب بیشتربدم؟ نور بیشتر بدم ؟ کودبیشتربدم؟ چی باعث میشه بهتر رشد کنند؟ اینم میگه من کاملا pragmatic فکر می‌کردم ، عملیاتی فکر می‌کردم ، خیلی به فلسفه به زیرساخت‌های تئوری کاری نداشتم . من چجوری با اینا حرف بزنم اینا بهتر شن ؟ می‌بینی نکته رو؟ الان در واقع فرزند خلفش که مصاحبه‌ی انگیزشیه… شماره 10_پادکست دکترمکری_رواندرمانی_مراجع محور_بهمن 1394 … بدونم این میوه‌ی کوچولوی بلوط این acorn که انگلیسیا میگن acorn oak چجوری میشه یه درخت درخت تنومند بلوط ؟ و میگه نتیجم این بود اگه پا روش نذاری، لهش نکنی، فقط پات رو از روش برداری خودش رشد می‌کنه و خواهیم دید این استعاره در روان درمانی راجرز” کلید مرکزی فهم اونه . انسان‌ها رو اگه پا روشون نزاری خودشون رشد می‌کنن شما نمی‌خواد رشدشون بدید، فقط شرایطی فراهم کن که مزاحم رشدشون نباشه . خودشون راه خودشون رو پیدا می‌کنن و از این میوه کوچیک به یک درخت تنومند تبدیل میشن . همین رو شما یه لحظه روش فکر کنید فکر کنم همه‌ی روان‌درمانی راجرز” رو گرفتید. میبینید او خیلی به تکنیک هایی مثل شناختی رفتاری اعتقاد نداره ، خیلی به ناخودآگاه اشاره نمی‌کنه، conflict های درونی نیست . میگه فقط روان درمانی باید شرایط رشد رو مهیا کنه . کاری به کار مراجعه نداشته باش، خودش conflict هاشو حل می‌کنه، خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه همونطور که این میوه‌ی بلوط کاری بهش نداشته باشی قشنگ رشد میکنه ، نمیخواد هر روز بیای شاخه‌هاش رو اینجوری کنی نگهش داری، هولش بدی نمی‌دونم سعی کنی هدایتش کنی خودش راه خودش رو پیدا می‌کنه فقط لگدش نکن این کافیه. خب راجرز” دوره نوجوانی خودش رو با علاقه به بلوط ، پرورش گیاهان و جانوران و به خصوص مشاهده‌ی پروانه‌ها به انتها می‌بره . هزار و نهصد و بیست و دو یعنی وقتی بیست سالشه ، یک بورس شش ماهه برنده میشه از یک انجمن مسیحی که او رو به مدت شش ماه بفرستند پکن و بره به نیت در واقع مذهبی، برای توسعه مسیحیت ، کمک به انتقال مفاهیم مسیحی به چین. راجرز” سوار کشتی میشه طبیعیست که اون زمان با هواپیما نمی‌رفتن با کشتی میره یه چند هفته‌ای رو هم تو کشتی می‌مونه و بعد شیش ماهی رو هم در چین سپری می‌کنه . خودش میگه این خیلی بهم کمک کرد، منی که از یک خونواده‌ی خیلی بسته ، خیلی سختگیر بودم یه مقدار عقاید مختلف مذهبی و حتی تا حدی عقاید آزادتر مذهبی رو دیدم و مسئله‌ی مهمی که دیدم مسئله‌ی تحمل اجتماعی بود، تحمل عقاید دیگران اینکه دیگران رو بفهمیم ، دیگران رو درک کنیم و فقط همه ‌رو از منظر خودت ، از موضع خودت قضاوت نکنی. اینم باز هسته‌ی دیگری از روان‌درمانی او رو تشکیل میده، تلاش برای تحمل دیگران و درک آن ها در واقع خواهیم دید empathy یا همدلی که هسته‌ی روان درمانی او رو تشکیل میده به نوعی ریشه‌ هاش اینجا شکل گرفت . میگه من با یک اعتقادی که من حق مطلق هستم، همه‌ی اطلاعات رو من دارم اومدم و بعد در اون محیط دیدم عقاید مختلف هست ، چقدر عقاید متضادهست ، اولش واکنش داشتم ولی بعد کم کم شروع کردم حتی چینی‌ها رو فهمیدن. مردمی که اصلا به ظاهر غیرقابل فهم بودن و همین‌جا به این نتیجه میرسه که مثل اینکه اگر تلاش کنی و خودت رو بذاری تو کفش دیگران ، خودت رو بذاری تو دیدگاه دیگران و سعی کنی جهان اونا رو ببینی همچینم رفتار دیگران بی‌معنی نیست . از چین برمی‌گرده علاقه‌مند به الهیاته، از یه خانواده‌ای بسیار مومن اومده و دوست داره کشیش بشه، دوست داره تو حوزه‌ی الهیات ادامه تحصل بده . میره به Union Theological Seminary تو شهر نیویورک ، یک مرکز آموزش علوم مسیحی . دوست داره که یک کشیش بشه. Union Theological Seminary و کشیش بودن رو به عنوان آینده‌ی شغلیش در واقع انتخاب می‌کنه . دو سال در اینجا تحصیل می‌کنه و اولین روان‌درمانی‌ها رو تحت قالب روان‌درمانی‌های مذهبی شروع می‌کنه ، در واقع یه چیزی بین موعظه و روان‌درمانی یک نوع religious counselling مشاوره مذهبی . ولی کم‌کم به روانشناسی خالص‌تر علاقه‌مند میشه، دپارتمانش رو عوض می‌کنه ،دانشکدش رو عوض می‌کنه و در واقع می‌ره به Teachers College درColumbia University اونم تو همون نیویورکه نزدیکی هم هستن و در واقع میشه گفت تربیت معلمی بوده ، میره تو دانشکده‌ی تربیت معلم و دراونجا تا حد دکترای روانشناسی جلو میره . طبیعیست که اگر شما تو Teachers College درس خونده باشی به روانشناسی کودک و آموزش و پرورش علاقه‌مندی او هم به مطالعه‌ی روانشناسی کودک و فنون آموزش و مشاوره‌ی کودکان و دانش‌آموزان علاقه‌مند میشه . بعد از فارغ ‌التحصیلی از دانشگاه کلمبیا علاقه‌مند میشه که در حوزه با کودکان کار کنه. یک مرکزی در روچستر انتخاب میشه که در زندگی او تاثیر به سزایی داره به نام Society for the Prevention of Cruelty to Children در واقع جامعه‌ی پیشگیری از خشونت برای کودکان . یک مرکزی بوده برای کودکان آسیب‌دیده ، کودکانی که به نوعی مورد سو رفتار قرار گرفتند یا کودکانی که به نوعی بزهکارند . پس در این مرکز تعداد زیادی کودک، چه اونایی که سرقت کردن ، چه اونایی که خلاف کردن ،چه اونایی که از خونه‌های آسیب‌دیده میان پدر و مادر اذیتشون کردن رو در واقع در اختیار داشته و مطالعه‌ی خودش رو با بررسی روانی این کودکان شروع میکنه. دوازده سال با کودکان آسیب دیده کار می‌کنه case های مختلف، ببین تا اینجاش نگاه کن یه آدمی هستی که به رشد کم کم علاقه‌مندی، به دگردیسی پروانه علاقه‌مندی و یه تعدادی کودک بزهکار گذاشتن در اختیارت که با اینا مشاوره کنی، کمکشون کنی اینها هم پروانه بشن. می‌تونی حدس بزنی ایده‌هاش رو از کجا گرفته؟ بسیار انسان‌گراست بسیار دل رحمه و در عین حال یک آدمیست با انضباط بالای اجتماعی. بعد دوازده سال یه کتابی می‌نویسه که کتاب شاهکاری تلقی میشه The Clinical Treatment of the Problem Child در واقع درمان بالینی کودک مشکل‌دار . هزار و نهصد و سی و نه . درست همان زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شده . این کتاب به قدری قشنگ بوده و توش استدلال‌های خوبی داشته و روش شناسی قشنگی رو ارائه میده ، که بدون طی سلسله مراتب او رو به استادی دانشگاه ایالت اوهایو می‌رسونه . یعنی وقتی کتابش رو به در واقع اون هیئت علمی دانشگاه اوهایو نشون می‌ده بدون اینکه استادیار باشه ، دانشیار باشه، مربی باشه ، کارآموز باشه ، هرچی باشه جهشی اون رو استاد تمام full professor استخدام می‌کنن و میگن این کسیست که ما می‌خواهیم و بعد میره در اونجا و شاهکار خودش رو counseling and psychotherapy منتشر می‌کنه. خب پس به نوعی با تحول او آشنا شدیم . کارای ابتکاری هم زیاد می‌کرده ، مثلا یکی از کارای قشنگی که می‌کرده و من دوست دارم شما رزیدنت‌های عزیز ، دانشجوهای روانشناسی، روانشناسان محترم جدی بگیریدش این بوده. با امکانات کمی که داشته میومده مصاحبه‌ها رو روی گرامافون ضبط می‌کرده. یعنی اون زمان نه MPT player بوده، نه ضبط دیجیتالی بوده ، نه حتی کاست بوده مجبوربوده از فونوگرام استفاده کنه . به همین دلیل phonographic recording داشته . یعنی با اون تکنولوژی سخت ، مراجعان که میشستن یا خانواده‌ی اون‌ها روی این دیسک‌ها در واقع صحبت‌های اوناروضبط میکرده و این ابداع بوده چون قبل از اون یا همزمان اون افراد فقط نوت برمی‌داشتن . پس یه ابداع دیگه‌ای که خیلی کمک کرد که رشته اش رو رشد بده ضبط مکالمات درمانگر و مراجعان بود. راجرز” میگه من دوازده سال توی اون مرکز روچستر کار کردم با کودکان و سوالی که همیشه تو ذهن من پیدا شد به نوعی یک سوال یک فردیست که زمینه ی کشاورزی داره. چه کنیم محصول بیشتر داشته باشیم ؟ چه کنیم بهتر به جواب برسیم؟ به همین دلیل میگه وقتی رفتم تو روچستر سوالی که تو ذهنم اومد این بود . آیا این اقدامای درمانی که اینا می‌کنن موثره یا نه ؟ و در واقع من چه بکنم که این کودکان خوب بشن ؟ این یه مقدار متفاوته از خیلی از روان درمانگرا که اول نظریه داشتند، اول تئوری داشتند، اول فلسفه داشتند و می‌خواستند بر اساس فلسفشون کار کنن. این خیلی فلسفه نداشته ،عین یک کشاورز می‌خواسته ببینه که مثلا آب بیشتربدم؟ نور بیشتر بدم ؟ کودبیشتربدم؟ چی باعث میشه بهتر رشد کنند؟ اینم میگه من کاملا pragmatic فکر می‌کردم ، عملیاتی فکر می‌کردم ، خیلی به فلسفه به زیرساخت‌های تئوری کاری نداشتم . من چجوری با اینا حرف بزنم اینا بهتر شن ؟ می‌بینی نکته رو؟ الان در واقع فرزند خلفش که مصاحبه‌ی انگیزشیه…
Document