شماره 9: رواندرمانی مراجع محور

پادکست دکتر مکری
بهمن 1394
قسمت دوم

شماره 9 پادکست دکتر مکری رواندرمانی مراجع محور بهمن 1394

پادکست دکتر آذرخش مکری
شماره 9 پادکست دکتر مکری رواندرمانی مراجع محور بهمن 1394
Loading
/

متن پادکست

… یک روانپزشک، یک روانشناس یا روان درمانگر معاصر داره اینا رو به کار میبره اصطلاحی مثل ambivalence ، اشکال در adjustment ، defence ، نایاب ، نمیدونم empathy ، attachment همه ی این اصطلاحات به نظر میاد بوده و آدم بعضی موقع‌ها نگران می‌شه و اونم اینه که به نظر میاد بیشتر اون چیزی که ما به عنوان روان‌درمانی‌های قرن بیست و یکم داریم، شالودش پنجاه- شصت سال پیش ریخته شده و واقعا میشه گفت تغییر جدی نکرده . اسمای عجیب‌غریب پیدا کرده، یه حروف اختصاصیو نمی‌دونم acronym و خلاصه و اینا توش گذاشتن، ولی به نظر میاد که اصل اون‌ها همین چندتاییست که اون بزرگان تو ابتدای قرن بیستم در واقع اونها رو پایه‌ریزی کردند. اگه می‌خواین درک کنید که راجرز” چی میگه ؟ بفهمید که حرف حسابش چیه؟ باید یه جوری شخصی باهاش آشنا بشید. این فقط راجب راجرز نیست، بقیه روان درمانگرها هم اینجور هستند و من امیدوارم توی این مجموعه بتونم این رو پوشش بدم . یعنی یه جوری با زندگی این آدما هم آشنا بشید به خصوص که راجرز” یه مفهومی داره به نام empathy و اصرار داره که شما باید مراجع خودتون رو خوب درک کنید . جهانش روخوب بشناسید. پس ما هم بیایم سعی کنیم جهان راجرز” رو بشناسیم . راجرز” در یک خانواده‌ی مذهبی و بسیار سختگیر تو شیکاگو متولد شد . هزار و نهصد و دو. تقریبا صد و ده سال پیش. راجرز” فرزند چهار از شش بود . همکاران رزیدنت شرح حال میگیرند، میگن فرزند سه از پنج ،دو از چهار . اینم چهار و شیش بود .. حالا چیزای دیگش رو نمیدونم که وزن تولدش چقدر بوده ؟ آیا NVD بوده یا نه ؟ ولی اونها مهم نیست. پدرش مهندس شهرسازی و مادرش یک خونه‌داری بسیار متعصب و مذهبی بود و به نظر میومد حتی یک روحیه‌ی ضد روشنفکری تو خونشون بود . خیلی فقیر نبودن، نسبتا مرفح بودند. ولی به شدت خانواده سختگیر و سختکوش بود . حتی میگه بعدها در اون کتاب On Becoming a person راجرز” اعتراف می‌کنه ، میگه پدر من ضد روشنفکر بود از دانشگاهی ها ، اینا که خیلی کتاب می‌خوندن خوشش نمیومد . می‌گفت anti- intellectual هستند و البته این راجرز” این اصطلاح رو بعدا به پدرش نسبت میده ، می‌گفت اون خیلی می‌گفت اینا همشون ما egghead هستند . ما در زبان انگلیسی این رو داریم eggheadبه intellectual جماعت میگن . و دلیلشم اینه که میگه کله اینا شبیه تخم مرغه . معمولا سرتاس دارن، صورت کشیده دارند و همش تو کتابن و او به نوعی افراد اهل مطالعه و اونایی رو که خیلی در واقع کرم کتاب بودن رو مسخره می‌کرد. البته جالبه بدونین که راجرز” واقعا قیافش تفلکی یه مقدار egghead یک سر تاس و صورت کشیده و میگه تو خونه‌ی ما از رقص ، ورق، الکل، تئاتر حتی نوشابه‌های غیرالکلی خبری نبود . این جملات انقدر شایعه که شما پنج – شیش تا کتاب دیگه‌ای که من تو reference ها براتون گذاشتم نگاه می‌کنی، همه این جمله رو Quote کردن به نظر میاد این خیلی تو زندگی راجرز” تاثیرگذار بوده . میگه تو اون محیطی که من رشد می‌کردم همه چی ممنوع بود . نه مشروب بود ، نه ورق بود ، نه بازی بود هیچی نبود.. همش کار کار کار.. حتی جالبه میگه نوشابه‌های غیرالکلی، این سودا ، این همین پپسی، همین کوکاکولا رو هم یه جور بد بهش نگاه می‌کردند و حتی خودش جالبه می‌گه اولین باری که من نوشابه‌ی غیرالکلی گازدار خوردم یه مقدار احساس گناه کردم . این شوخی که میگن حالا همه خلافا رو کردی حالا یه دفعه پپسی هم بخور، به نظر میاد برای خانواده ی راجرز” مصداق داشته . که حتی دیگه کوکا و پپسی خوردن هم به نوعی به نظر میاد منع داشته. و جالبه راجرز” میگه سیستم کنترل در خونه‌ی ما سیستمی بود به نام subtle control یعنی کنترل علنی نبود . بابام داد نمی‌زد، مارو کتک نمی‌زدن، مامانم این چیزا رو از دم دست ما برنمی‌داشت ، فقط با اشاراتش ، با چهره در هم کشیدن ،اخم کردنش به ما می‌فهموند چیز خوبی نیست و بدون این که ما منع‌شده باشیم به نوعی این کارا رو نمی‌کردیم. این در روان درمانی راجرز” خیلی اهمیت داره . ببین در واقع کنترل یا زور یا فشار علنی لخت و بیرونی نبود . یه مادر نبود بیاد داد بزنه این وسایل رو از جلوشون جمع کنه ، می‌گفت بدون اینکه حتی صحبتی بشه ما شیش تا خواهر برادر می‌دونستیم این کارها نباید انجام بشه. یعنی یک نوع خودسانسوری بود و این تو روان درمانی راجرز” بسیار اهمیت داره. راجرز” اشاره می‌کنه کنترل‌های نامحسوس ، Subtle control . کنترلی که علنی نیست والدین چیزی نمیگن ولی بچه‌ خودش حساب خودش رو می‌کنه و می‌دونه که نباید اون کار رو انجام بده . پس در یک خانواده‌ی ضد روشنفکر، نفرت از liberal ها ، نفرت از intellectual ها ، نفرت از نوآوری، مخالفت با لذت‌های روزمره و به نوعی کنترل نامحسوس ، دعوا نیست ، مشاجره نیست جو آرومه ولی همه میدونن که خیلی کارها زشت و نباید بکنند. راجرز ” میگه میرفتم مدرسه میومدم خونه می‌دونستم حتی تو راه نباید یه ذره الاف باشم ، به اصطلاح امروزیا یه ذره الواتی هم نباید بکنم ، باید صاف برگردم خونه اصلا قرار نیست کار دیگه‌ای بکنیم ، مهمونی نمی‌رفتیم و محیط یه جوری بود که ما حس می‌کردیم زندگی سالم یعنی زندگی پرمشقت .. خواهیم دید این بسیار در روان درمانی او اثر داره. به جرعت می‌تونم بگم چندتا اسلاید بعدی می‌تونه اساس روان‌درمانی راجرز” رو براتون روشن کنه ، اگر شما بصیرت کافی داشته باشید و تخیل خودتون رو به خرج بدید . اون اسلاید های قبلی رو که دیدید، زندگی سخت گیر. بقیش چی بود ؟ راجرز” میگه تو نوجوانی به دو تا چیز خیلی علاقه داشتم ، سنین چهارده سالگی – پونزده سالگی . یک : کشاورزی، یعنی یه محصول رو بکارم و رشدش نگاه کنم و حتی میگه کتاب‌های کشاورزی می‌خریدم و پرورش گیاهان و بعدا پرورش مرغ و ماهی و چیزای دیگه رو هم یاد گرفتم و درواقع به نوعی یه مطالعه‌ی علمی در حوزه‌های کشاورزی و دامپروری می‌کنه . از همین جاست که به نظر میاد راجرز” یک ذهن علمی پیدا می‌کنه . مثلا ارتباط تغذیه با رشد گیاه ، ارتباط نور با رشد گیاه و حتی برای خودش Clinical trial هایی رو انجام میده . مثلا بیایم آب رو بیشتر به این گیاه بدیم ، بیایم کود بیشتر به این گیاه بدیم ، دو گروه کنیم یه عده رو تو آفتاب بزاریم یه عده رو نزاریم . یعنی ذهن خلاق علمیش در همون دوره ، تو حوزه‌ی زیست‌شناسی رشد می‌کنه و به نظر میاد میراث روش‌شناسیش در زیست‌شناسی بسیار به نفعش میشه . چون همین کار رو میاد تو روان درمانی میکنه . روان درمانگران همزمان او اصلا این کارو نمی‌کردند ، صحبت از گروه کنترل و نمی‌دونم بیاین یه چیزی رو زیاد کنیم ببینیم چه اثر میذاره ؟ و اینا نبود .. میومدن یک case رو آنالیز میکردن ، یک case رو روانکاوی می‌کردن و نتیجشو گزارش می‌دادند . در صورتی که این اولین کسی بود که به گرفتن آمار ، مشاهده‌ی تفاوت‌ها تو قضیه‌ی روان‌درمانی خیلی علاقه‌مند میشه . مثلا ما بیایم به بیست نفر این مداخله رو انجام بدیم برای یه عده دیگه انجام ندیم ببینیم چی میشه ؟ یا بیایم ببینیم کدوم جز مداخله رو بیشتر کنیم جواب بهتر می‌گیره ؟ دقیقا همون چیزی که راجرز” تو گیاه شناسی و جانورشناسی و دامپروری یاد گرفته بوده. مثلا دونه مرغ رو بیش کنیم زودتر چاق میشه ؟ یا اینکه مثلا نمک بریزیم تو غذاش ؟ و این ذهنیت بیولوژیک ، ذهنیت زیست‌شناختی به نوعی کمکش می‌کنه که متود شناسی یا روش‌شناسی روان درمانی رو متحول کنه و از اون حالت گزارش موردی به سمت مطالعات بهتره Clinical trial بره . گفتیم به دو چیز علاقه داشت کشاورزی و دیگری پروانه‌ها . کلکسیونر خوب پروانه‌ بود، رشد پروانه هارو خیلی نگاه می‌کرد و چرخه‌ی زندگی اونا رو دنبال می‌کرد . تو پروانه می‌دونید یه مسئله‌ی خیلی مهم هست ، استعارش اصلا تو بین مردم هست همه‌ی مردم، یه کرم بی‌ریخت زشت میره توی اون cocoon ، میره توی اون شفیره ، توی اون در واقع پیله‌ای که به دور خودش میتنه و بعد اون رو سوراخ میکنه و میاد بیرون و یه پروانه یا پرنده‌ی زیبا میاد بیرون . این دگردیسی ، این تحول ماهووی به نوعی تو ذهنش مونده بود و خواهیم دید که روان درمانی او خیلی از این قضیه الهام گرفته . بیمارانی که زندگی کرم گونه خودشون رو اون شفیره تبدیل به پیله میشه بعد از تو پیلشون در میان و با یک ماهیت جدید زندگی می‌کنند. اونایی که خیلی با پروانه تماس دارند این مفهوم دگردیسی ، metamorphosis رشد ، تحول براشون خیلی بدهیه و فکر می‌کنم این تو روان درمانی راجرز” خیلی وارد شده . خودش تو کتاب‌های خودش On Becoming a person ، کتاب هزار و نهصد و شصت و یکش به کرات اشاره می‌کنه می‌گه این دو تا چیز خیلی تو زندگی من اثر داشت . اینکه چه شکلی میشه ؟ رشد رو تشویق کرد تصویر کرد و چگونه میشه تحول رو مشاهده کرد ؟ و ایجاد کرد به همین دلیله همین جایی رو اگر می‌خواید یادداشت بردارید بنویسید ، روان‌درمانی مراجعه محور اصطلاحا گفته میشه روان‌درمانی‌های رشده . Growth Psychotherapy اساسش بر اینه که کمک کنی مراجعه رشد کنه، نه اینکه مشکلاتش حل بشه و سال‌ها بعد استعاره ای رو که بکار برد می‌تونه کامل روان درمانی رو نشون بده . می‌گفت من همیشه دوست داشتم…
Document